قرآن مجید و مصحف شریف ، قول کامل است که در او اظهار کل اشیاء است (و لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین ) (لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصیها)
قرآن مجید چون خداوند سبحان بى پایان و نور تبیان کل شى ء است زیرا که به حکم محکم عقل ناصح هر اثر نمودار دارایى موثر خود است ، لذا همانطور که حق سبحانه صمد حقیقى اعنى وجود غیر متناهى است ؛ کتاب او نیز حافل جوامع کلم نوریه خارج از حد عد و احصاء است .
(قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربى لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربى و لو جئنا بمثله مددا) (کهف / 110)
و چنانکه حق تعالى نور کل شى ء است و هر چیز بدو شناخته مى شود که الله نور السموات و الارض ؛ کتاب او نیز نور و تبیان کل شى ء است .
پس قرآن اگر در دست انسان زبان فهم قرار گیرد، تبیان هر چیزى و زبان کلمات الله بى انتها است و این انسان زبان فهم همان راسخ در علم است .
ادامه مطلب
(منبع: هزار و یک کلمه علامه حسن زاده آملی)
بدان که انسان کامل محل مشیه الله است، این مظهر تام مشیت و اختیار الهی صاحب ولایت کلیه است که دارای رقائق صفات حق تعالی و محل ظهور تجلی جمیع اوصاف کمالیه الهیه است. بعبارت دیگر: انسان کامل خلیفه الله است و خلیفه باید به صفات مستخلف عنه و در حکم او باشد. پس وجود انسان کامل ظرف همه حقائق و خزائن اسماء الله است، یعنی دارای ولایت تکوینی است که مفاتح غیب در دست اوست و می تواند به اذن و مشیت الهی تصرف در کائنات کند، بلکه در موطن و وعای خارج از بدن خود انشاء و ایجاد نماید، و موجودات خارجی به منزلت اعضای وی و خود او به مثابت جان آنها گردد، هرگونه معجزات و کرامات و خوارق عادات انسان های کامل همه از این جهت و بدین سبب است.
ظهور معجزات و کرامات و مطلق خوارق عادات از انسان، مثل پدید آمدن دیگر چیزها، بدون واسطه علل و اسباب نیست. و این واسطه، نفس انسانی به اذن الله تعالی است. و این اذن قولی متعارف در محاورات شفاهی نیست، بلکه اذن الله به معنی واقعی تکوینی آنست، بدان نحو که اقتضای وجود صمدی است، یعنی نفس ناطقه انسانی در مسیر تکامل و اشتداد وجودی به جائی می رسد که همان طور که بدن و قوای وی در اطاعت او می باشند، موجودات عالم همه به منزلت اعضاء و جوارح او می گردند، و ماده کائنات مطیع او می شود که تواند در آنها تصرف کند.
لذا معجزات قولی و فعلی و هم چنین مطلق کرامات و خارق عادات مثل علاج اکمه و برص،، و استحالت عناصر مانند برد و سلام شدن نار برای ابراهیم خلیل الرحمن، و نزول باران از نماز استسقاء و مانند آن و یا اژدها شدن عصا و شق البحر و شق الشجر و شق القمر و شق الارض و احیای اموات و شفای مرضی، و ... همه از تصرف جوهر نفس کامل انسانی به اذن الله تعالی است.
نفس ناطقه نائل به سعادت کامل، صاحب مقام «کُن» است که ماده کائنات در اختیار اوست، و هر وقت بخواهد مطابق اسمی از اسمای الله تعالی را که دارا است، در آن تصرف کند:
کُن الله و بسم الله عارف چه خوش وزن اند در بحر معارف
از براى «دعا کننده» آداب و شرایط چند است، که باید مراعات آنها را منظورداشته باشد تا فایده دعا را ببیند.و دعاى او مستجاب گردد.و نورانیت دعا در نفس اوپیدا شود. و از جمله شرایط، در اینجا چند شرط ذکر مىکنیم:
اول آنکه: اوقات شریفه را از براى دعاى خود اختیار کند، مثل روز عرفه و ماهرمضان و روز جمعه و وقتسحر و شبهاى قدر و شبهاى جمعه و امثال اینها.
دوم آنکه: حالتى را ملاحظه کند که در آن حالت، استجابت دعا وارد شده، مثلحال آمدن باران و عقب نمازهاى واجب و میان اذان و اقامه و وقت وزیدن بادها و درهنگامى که روزه باشد.
سوم آنکه: با طهارت باشد، یعنى: وضو یا غسل داشته باشد.
حضرت زهراعلیها السلام فرمودند: پدرم رسول خدا صلىالله علیه و آله بر من وارد شد در حالى که مهیاى خواب بودم. حضرت فرمودند: اى فاطمه نخواب مگر بعد از آن که چهار عمل را به جاى آورى. اول این که: ختم قرآن کنى، دوم آن که: پیامبران را شفیعان خود گردانى ، سوم این که ، مؤمنین را از خود خشنود گردانى ، چهارم آن که: حج و عمره کنى. حضرت این را فرموده و اقامه نماز کردند ، من صبر کردم تا نماز پدرم تمام شد. سپس پرسیدم یا رسول الله، مرا به چهار چیزى امر فرمودید که در این مدت زمان، قدرت انجام آنها را ندارم.
پدرم تبسمی کرده ، فرمودند: هرگاه سه مرتبه سوره «اخلاص» را بخوانى گویا ختم قرآن کرده اى، و هرگاه صلوات بفرستى بر من و پیامبران پیش از من ، همه ما شفیعان تو خواهیم بود و هرگاه براى مؤمنین استغفار کنى پس تمامى ایشان از تو خشنود مىشوند ، و هر گاه بگویى «سبحان الله و الحمدلله و الله اکبر» مثل این است که حج و عمره انجام داده باشى.
ـ مـوسى (ع ) به خضر گفت : مرا سفارشى کن خضر(ع ) گفت : به چیزى چنگ در زن که با وجود آن چیزى به تو زیان نزند و بى آن هیچ چیز به توسود نرساند از خیره سرى و رفتن در پى چیزى که بـدان نـیـاز نـدارى و از خـنـده بـى سبب دورى کن اى پسرعمران , هیچ کس را به خاطر خطا و گناهى سرکوفت مزن و بر گناه خویش گریه کن .
ـ پـیـامـبـر خدا(ص ): برادرم موسى (ع )گفت : پروردگارا, آن کسى را که در کشتى به من نشان دادى ,نشانم بده خداوند به او وحى فرمود که : اى موسى , به زودى او را خواهى دید دیرى نگذشت کـه خـضـر به صورت جوانى خوشبو و خوش پوش نزد او آمد و گفت : سلام و رحمت خدا بر تو اى مـوسى بن عمران ,پروردگارت سلام و رحمت خدا را به تو مى رساند موسى گفت : اوست سلام و از اوسـت سـلام و بـه سـوى اوسـت سـلام و سـپـاس و ستایش خداوند پروردگار جهانیان را که نعمت هایش را نتوانم شمرد و از عهده شکر او برنیایم , مگر به کمک و یارى او موسى سپس گفت : مى خواهم به من سفارش کنى که خداوند به واسطه آن مرا سود بخشد!.
خضر گفت : اى جویاى علم , گوینده از شنونده کمتر خسته مى شود پس هر گاه با هم مجلسیان خـودسـخن مى گویى , آنان را خسته مگردان وبدان که دل تو یک ظرف است پس بنگر که ظرف خـود را ازچـه پـر مـى کنى از دنیاروى گردان و آن را پشت سرخود بینداز, زیرا که دنیا سراى تو نـیـست و در آن جا براى تو محل قرار وآسایشى وجود ندارد و دنیا وسیله گذرانى براى بندگان قرار داده شده است تا از آن براى بازگشتگاه خویش توشه برگیرند.
اى مـوسـى , خـودت را بـه شـکیبایى وادار تا به بردبارى برسى و پرهیزگارى را شعار دلت ساز تا به دانش و معرفت دست یابى و نفس خود را به صبر ریاضت ده تا از گناه برهى .
اى مـوسـى , اگـر خـواهـان علم و معرفت هستى خودت را وقف آن کن , زیرا علم و معرفت براى کـسى است که خود را وقف (آن ) کند! پرگو و یاوه گو مباش , زیرا که پرگویى باعث عیب و ننگ دانـشـمندان مى شود و بدى هاى نادانان را آشکار مى سازد, بلکه بر تو باد میانه روى , زیرا که آن از تـوفـیـق و یـارى (الهى ) است , از مردمان نادان و باطل گرا دورى کن و در برابر سبکسران بردبار باش , زیرا که این کارخردمندان و زیور دانایان است هرگاه نادان دشنامت داد, از روى بردبارى و دلسوزى و احترام , دربرابرش خاموش بمان , زیرا آن چه از رفتار جاهلانه او با تو و دشنامگویى اش به تو باقى مانده , بیشتر وبزرگتر است .
اى پسر عمران , فکر نکن که از دانش جز اندکى به تو داده شده است , زیرا بى گدار به آب زدن و پا ازگلیم درازتر کردن باعث رنج و نابودى است .
اى پـسـر عـمران , هرگز درى را که نمى دانى چگونه بسته مى شود, باز مکن و هیچ گاه درى را که نمى دانى چگونه باز مى شود, مبند.
اى پـسر عمران , کسى که از دنیا سیر نمى شود و رغبت او به دنیا تمام نمى شود چگونه عابد باشد! وکـسـى کـه بـه وضع خود راضى نیست و خدا را در قضا (و قدرش ) متهم مى سازد, چگونه زاهد باشد! آیاکسى که هوس بر او چیره است از خواهش ها باز مى ایستد! یا کسى که نادانى او را درمیان گرفته است طلب دانش سودش مى بخشد! زیرا سفرش به مقصد آخرت است و با این حال به دنیا رو کرده است .
اى مـوسـى , آن چـه آمـوخـتـى بـراى ایـن بـیـامـوز که به کارش بندى و بدین قصد میاموزش تا براى دیگران بازگو کنى که در این صورت هلاکتش براى تو خواهدبود وروشنایى اش براى دیگرى .
اى پـسـر عـمـران , زهـد و پرهیزگارى را جامه خویش گردان و دانش و ذکر (خدا) را گفتارت وکـارهـاى نیک بسیار کن , زیرا تو, به گناهان و کارهاى بد مى رسى و دلت را با ترس (از خدا) بى قرارگردان , زیرا که این کار پروردگارت را خشنود مى سازد و خوبى بکن , زیرا که تو به ناچار کار بد مرتکب مى شوى اکنون تو موعظه شدى اگر به گوش گیرى (در این هنگام ) خضر پشت کرد و رفت و موسى تنهاماند و غمگین و اندوهناک مى گریست .
ـ خضر (ع ) ـ در آخرین سفارش خود به موسى (ع ) ـ : زنهار, هیچ کس را به گناهى سرزنش مکن و(بدان که ) محبوبترین چیزها نزد خداوند عزوجل سه کار است : میانه روى به گاه رفاه و آسایش , گـذشت در عین داشتن قدرت (بر انتقام ) و مدارا با بندگان خدا هیچ کس در دنیا با کسى مدارا نـکرد, مگر این که خداوند عزوجل در روز قیامت با او مدارا کند و ترس از خداى تبارک و تعالى در راس حکمت است .
انَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ علَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ - انَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ
آیه 99 و 100، از سوره 16: نحل:
بدرستى که او (شیطان) بر کسانى که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکّل مىکنند تسلّط ندارد، و تنها تسلّط او بر کسانى است که او را سرپرست خود گرفته و او را شریک خدا قرار مىدهند
کلمه فرشته (88) بار و کلمه شیطان نیز (88) بار تکرار شده است.
کلمه بهشت (77) بار و کلمه جهنم نیز (77) بار تکرار شده است
کلمه دنیا (115) بار و کلمه آخرت نیز (115) بار تکرار شده است
کلمه گیاه (26) بار و کلمه درخت نیز(26) بار تکرار شده است
کلمه تابستان گرم (5) بار و کلمه زمستان سرد نیز (5) بار تکرار شده است
کلمه مجازات (117) بار و کلمه آمرزش نیز(117 * 2 ) بار تکرار شده است
کلمه آسمان (7) بار و کلمه ساخت آسمان نیز (7) بار تکرار شده است
کلمه زکات (32) بار و کلمه برکت نیز (32) بار تکرار شده است.
کلمه شراب (6) بار و کلمه مستی نیز (6) بار تکرار شده است
کلمه رحمت (72) بار و کلمه هدایت نیز (72) بار تکرار شده است
کلمه فقر (13) بار و کلمه ثروت نیز (13) بار تکرار شده است
کلمه بگو (332) بار و کلمه گفتند نیز (332) بار تکرار شده است
کلمه الرحمن ( 57 ) بار و کلمه الرحیم ( 114 ) بار تکرار شده است
کلمه الفجار (3) بار و کلمه الابرار (6) بار تکرار شده است
کلمه سختی (12 ) بار و کلمه اسانی (36) بار تکرار شده است
کلمه ابلیس (11) بار و کلمه استعاذه با لله (11) بار تکرار شده است
کلمه المصیبت (75) بار و کلمه الشکر (75) بار تکرار شده است
کلمه الجهر (16) بار و کلمه العلانیه (16) بار تکرار شده است
کلمه الشده (102) بار و کلمه الصبر (102) بار تکرار شده است
کلمه المحبه (83) بار و کلمه الطاعه (83) بار تکرار شده است
کلمه سجده (34) بار تکرار شده است وما در نماز های یومیه (34) بار سجده می کنیم
نسبت مساحت دریاها با خشکیها
در زمان نزول قرآن کریم هنوز قاره ها کشف نشده بودند و تعیین نسبت دریاها به خشکی ها به هیچ وجه امکان پذیر نبوده است و همانطور که اطلاع دارید قاره آمریکا در قرن های اخیر کشف شده است . در آیات قرآن جمعا (13) بار از کلمه خشکی (بر) یا (بس) و (32) بار از کلمه دریا یاد شده است . یعنی نسبت دریا 45 / 32 و نسبت خشکی 45/13 است که اگر به درصد محاسبه شود دریا 71% وخشکی 29% محاسبه میشود که با محاسبات علمی امروز مطاقبت دارد . این درصدی که بشر امروزه با استفاده از تجهیزات پیشرفته کاپیوترهای مدرن و با استفاده از عکسهای فضاییبدست آورده همانطوری که مشاهده می کنید در لا به لای آیات قرآن مجید که (14) قرن پیش نازل شده است مندرج است
هفت آیه اول سوره مبارکه حدید: بسم الله الرحمن الرحیم # سبح لله ما فى السموات و الارض - الى قوله سبحانه - و هو علیم بذات الصدور.
تبصره : ثقه الاسلام کلینى در باب نسبت از ((اصول کافى )) (ج 1 معرب ص 72) به اسنادش از عاصم بن حمید روایت کرده است که قال : سئل على بن الحسین (علیه السلام ) عن التوحید؟ فقال : ان الله عزوجل علم انه یکون فى آخر الزمان اقوام متعمقون فاءنزل الله تعالى : قل هوالله احد، و الایات من سوره الحدید الى قوله : و هو علیم بذات الصدور. فمن رام وراء ذلک فقد هلک .
یعنى : چون خداوند مى دانست در آخر الزمان اقوامى متعمق خواهد آمد سوره قل هو الله احد و اوئل سوره حدید را نازل فرمود براى اینکه عجز عرب بیابانى مانع بود از اینکه آیه هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن را بفهمد. اما مثل آخوند ملا صدرا معنى این آیه را ادراک مى کند چنانکه خود گوید که من پیوسته در این آیات تفکر مى کردم تا وقتى این حدیث را دیدم از شوق گریه کردم .
تبصره : این تبصره دستورى در مسبحات سته است . این سور مسبحات ششگانه سورى اند که در ابتداى آنان بعد از تسمیه و یسبح و سبح است که عبارت از سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن و اعلى است . آنچه که باید اینجا درباره مسبحات ست بگویم در نکته 754 ((هزار و یک نکته )) آورده ام رجوع بفرمایید. خداوند سبحان توفیق یقظه و مراقبت و حضور و ذکر و دعا و مناجات مرحمت فرماید.
در اینجا شایسته است دستورى بسیار بسیار گرانقدر و ارزشمند به رسم بهترین تحفه و عطیه به حضور گوهرشناس قدردان تقدیم بدارم . و آن این که قاضى قضاعى در ((دستور معالم الحکم و ماثور مکارم الشیم من کلام امیرالمؤ منین على بن ابى طالب علیه الصلوه و السلام )) بدین صورت نقل روایت کرده است که :
((براء بن عازب گوید: بر امیرالمؤ منین (علیه السلام ) وارد شدم و آن جناب را به خدا سوگند دادم که مرا به اعظم اسمایى که خداوند رحمن جبرئیل را به ارسال آن مخصوص داشت و وى رسول الله (صلى الله علیه وسلم ) را و آن حضرت شما را، مخصوص گردان . فرمود: اگر سوال تو نمى بود من اراده داشتم که آنرا تا در لحدم نهاده شوم پوشیده بدارم .
هر گاه خواهى خدا را به اسم اعظم وى بخوانى ، شش آیه اول حدید (بعد از بسم الله الرحمن الرحیم تا و هو علیم بذات الصدور) و آخر حشر از هو الله الذى لا اله الا هو تا آخر سوره را بخوان و پس از آن بگو اى کسى که چنانى با من چنین کن (یعنى حاجت خود را بخواه ) که سوگند به خداوند اگر برشقى بخوانى سعید مى گردد. براء گفت : قسم به خدا من آنرا براى دنیا نمى خوانم . امام (علیه السلام ) فرمود: همین صواب است ، رسول الله (صلى الله علیه وسلم ) مرا هم اینچنین وصیت فرمود جز اینکه مرا امر کرد که خدا را بدان در کارهاى بزرگ و دشوار روزگار بخوانم )).
و بدان که هیچ حاجتى براى انسان شریف تر و عزیزتر از قرب الى الله نیست که لقاء الله است و ((رساله لقاءالله )) ما در وصول بدان زاد راه است .
این درودهای بیپایان از سوی خدای سبحان، فرشتگان و همهی پرهیزگاران و مؤمنان، بسان باران رحمت بر بلندترین و دلنوازترین و روحانگیزترین سایهسارِ هستی، یعنی رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرومیبارد؛ "إنّ الله و مَلَـئِکتَهُ یصلّون علی النّبیّ یَـأَیُّهَا الّذین ءَامَنُوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً"(3)و همین درودِ بیپایان مؤمنان، هر لحظه فیض جدیدی به ارمغان میآورد و هستیِ درود فرستندگان را نوبهنو نورباران میکند و در ساحت روح مؤمن، راهی برای خمودی، تیرگی و افسردگی بازنمیگذارد.
تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم
منبع: سرالصلوه – امام خمینی
بدان که چنانچه از برای انسان مقامات و مدارجی است که به اعتبار او را دارای دو مقام دانند: یکی مقام دنیا و شهادت و دیگر مقان آخرت و غیب. که یکی ظلّ رحمان و دیگری ظلّ رحیم است و به حسب این اعتبار، در ظلّ و مربوب جمیع اسماء ذی ظل، و ربّ در حیطه دو اسم «رحمان» و « رحیم» واقع است چنانچه جمع فرموده در آیه شریفه (بسم الله الرحمن الرحیم) و عرفا گویند:(ظهر الوجود ببسم الله الرحمن الرحیم). و این دو مقام در انسان کامل از ظهور مشیّت مطلقه از مکامن غیب احدی تا مقبض هیولا، یا مقبض ارض سابع، که حجاب انسانیت است به طریقه عرفای شامخین - این یکی از دو قوس وجود است- و از مقبض تراکم فیض تا منتهی النهایه ی غیب مشیت و اطلاق وجود –و این قوس دوم است- می باشد. پس انسان کامل به حسب این دو مقام یعنی مقام شهادت و ظهور به رحمانیّت، و مقام غیب و ظهور به رحیمیّت تمام دایره وجود است:«ثم دنی فتدلّی فکان قاب قوسین او ادنی»
و یکی از این دو حقیقت «لیله القدر» و سرّ آن است، چه که شمس حقیقت در حجاب تعینات است، و دیگر حقیقت «یوم القیامه» است، چه که بروز و طلوع آن است از حجاب آنها، و این «شبانه روز الوهی» است.
و به اعتباری دارای سه مقام است: یکی مقام ملک و دنیا، دوم مقام برزخ، سوم مقام عقل و آخرت، و در انسان کامل این سه مقام یکی مقام تعیّنات مظاهر است، و یکی مقام مشیّت مطلقه که برزخ البرازخ است، و به اعتبار مقام عماست، و یکی مقام احدیت جمع اسماست، و در آیه شریفه«بسم الله» اشاره به این سه مقام تواند بود: «الله» که مقام احدیت جمع است، و «اسم» که مقام برزخیت کبری است و تعینات رحمانی و رحیمی مشیّت.