اگر کسی قرآن را در خود راه داد بطوریکه تمام جهات قرآن از ظاهر و باطن قرآن، معانی و اخلاقیات و عقائد و مَلَکات و معارف و توحید قرآن در او متجلی شد، این وجودش حقیقت قرآن میگردد.
وجود مقدس امام علی علیه السلام قرآن است و خودش فرمود:
أَنَا کَلاَمُ اللَهِ الناطِقُ. «من گفتار ناطق خدا هستم.»
یعنی هیچ مرتبهای قرآن ندارد، در هیچ یک از عوالم، مگر آنکه آن حقیقت در این موجودیت تجلی کرده است، و آن حضرت حائز تمام مقامات و درجات قرآن است؛ اینست قرآن حقیقی و حقیقت قرآن.
آن وقت این قرآن در روز قیامت حرکت میکند. أمیرالمؤمنین علیه السلام دارای زندگانی است و دارای حیات قرآنی است و موجودیتش قرآن شده است، و در روز قیامت از میان صفوف مسلمین و فرشتگان و شهیدان و پیامبران عبور میکند و همه میگویند: ما این مرد را میشناسیم ولی دارای بهاء و نوری است که ما نداریم، مسلماً اجتهاد و کوشش وی در دنیا برای پیدایش حقیقت قرآن در وجودش از ما زیادتر بوده است.
همینطور هم هست، چون هر یک از مؤمنان و شهداء میخواهند خودشان را برسانند به حقیقت قرآن؛ مثلاً ما که مسلمانیم، خیلی جهد میکنیم، کوشش مینمائیم که خود را به حقیقت قرآن نزدیک کنیم و هر چه نزدیک میکنیم، باز طلب میکنیم که نزدیکتر کنیم، و این اشتها و آرزو در ما هست که ما خودمان را به مقام کامل قرآن برسانیم، ولی چون نرساندهایم یک حالت مترقبه و منتظره و ضعفی در ما موجود است که اگر برخورد کنیم به آن موجود حقیقی که قرآن را به تمام معنی در صُقع موجودیت خودش ایجاد کرده و تجلی داده است، از طرفی میگوئیم: ما این را میشناسیم، ما با این آشنائی داریم! و از طرفی میگوئیم: این از ما بهتر است، حسن و جمال و بهاء و نور او افزونتر است، چون اجتهادش در راه خدا زیادتر بوده است.
و این گفتار صحیح است، و تمام این گفتگوها بمنصه خود مینشیند و همه ظهور و بروز آن واقعیتی است که قرآن دارد.
و همچنین در روایت است که نماز در قیامت حرکت میکند، نماز واقعی چیست؟ آن نمازی است که ظاهرش و باطنش ""قُرْبَانُ کُل تَقِی"" است، آن نمازیست که در آنحال نمازگزار معراج میکند، آن نمازی که در آن حال به هیچوجه نه بدن نه روح نه فکر و اندیشه سراغ غیر خدا نیست، و همینطور که بدن طبیعی رو به کعبه ایستاده است روح هم میرود سراغ کعبه حب و در حرم الهی آن را به جای میآورد؛ و اگر در خارج بخواهد چنین نمازی شکل و صورت بخود بگیرد میشود أمیرالمؤمنین علیه ""أفضل صلَوات المُصلین"".
چون او نماز است، نمازش چنین تشکلی به خود گرفته بود است، یعنی حقیقت نماز در وجودش پیدا شده است.
لذا روایاتی که وارد شده است و در بسیاری از تفاسیر آمده که نَحْنُ الصلوةُ. «ما نماز هستیم.» اشاره به این معنی است، چون این حقائق در عوالمی موجودیت دارد، و موجودیتش در انسان کامل است.
به علت آنکه انسان از ملائکه افضل است و هیچ موجودی جز ذات پروردگار از روح انسان اشرف نیست.
بنابراین کسانیکه خود را به مرحله کمال برسانند و هیچ حالت منتظره و ضعفی در آنها نباشد، یعنی تمام قوا و استعدادهای خود را به مرحله فعلیت برسانند و فعلیت محضه گردند؛ حقیقت ایمان، حقیقت قرآن، حقیقت زکوة، و سائر أعمال و صفات حسنه، در وجودشان عجین شده و با این خمیره مخمر گردیدهاند. (بحارالانوار ج7 طبع حروفی ص324-321)
معادشناسی 7، صفحه 303-301
آنکه او درهر لباسی شد عیان پیداست کیست وانکه هست از جمل? عالم نهان پیداست کیست آنکه از بهر تمـاشـا آمد از خلوت برون تا همه عالم بدیدندش عیان پیداست کیست آنکه چون آمد به صحرای جهان بهرظهور کرد در بر خلعتی ازجسم وجان پیداست کیست و آنکه در عالم علم شد ا زپی نام و نشان بعد از آن کو بود بی نام و نشان پیداست کیست و انکه بهرخود به اسم ورسم عالم شد پدید تا که اکنونش همی خوانی جهان پیداست کیست پیش او کز زیر و بالای جهان وارسته است زیـرو بالای زمین و آسمـان پیداست کیست نیست پنهان پیش چشم اهل بینش آنکه او صد هزاران جامه پوشد هرزمان پیداست کیست شکل پیری وجوانی روی پوشی بیش نیست مختفی در پیر و پیدا در جوان پیداست کیست آنکه گوید مغربی را کاین سخنها را بدان بعدازآن برهرکه میخواهی بخوان پیداست کیست شمس مغربی
موارد ذیل در تلاش های پژوهشی و کارهای تحقیقاتی علامه حسن زاده قابل مشاهده است :
1ـ تکیه بر قواعد برهانی و عقلی
در پژوهش های کلامی در اقتفا به شیخ مفید و شیخ طوسی بر قواعد برهانی و عقلی تکیه دارد. اگر روایتی قطعی الصدور نباشد به اقتضای حدیث منقول از رسول خدا(ص) که می فرماید: «اذا اتاکم عنّی حدیثی فاعرضوه علی کتاب اللّه و حجة عقولکم فان وافقهما فاقبلوه و الّا فاضربوا به عرض الجدار؛ هرگاه روایتی از من به شما رسید آن را بر کتاب خدا و خرد خویش عرضه کنید اگر موافق بود بپذیرید و گرنه آن را بر دیوار بکوبید(رد نمائید و از آن اعراض کنید).»
آن را کنار می نهاد و صرفاً امور معتبر، موثق و استوار را قبول می کرد.
2ـ اجتناب از تکیه بر عرف و سخن عوام در تحقیق
علامه حسن زاده تأکید می نماید: سعی کردیم از مسایل خطابی، عرفی و استحسانی برکنار بوده باشیم چرا که عقیده، عَقد است، دل بستن است، دل دادن است و همه این همه به برهان نیاز دارد و به استحسان و امثال آن کار درست نمی شود. این که بیائیم و بگوئیم چون بروج آسمانی دوازده تاست پس باید تعداد ائمه دین نیز به همین میزان باشد، عقیده استوار نمی گردد.
3ـ حقیقت طلبی در پژوهش
در برابر عدّه ای که تلاش تحقیقی را همچون کارهای بازاریان می دانند می گویند و باید محقق بر اساس کسادی و رونقی متاعی تصمیم بگیرد، علامه حسن زاده صرفاً به حقایق توجه دارد و حاضر نیست این حقیقت طلبی را با چیز دیگری معاوضه نماید،در هر شرایطی اعم از فرازها و نشیب ها و سختی ها و عسرت ها برای کشف حقایق اهتمام می ورزد و درهایی را به روی علاقه مندان می گشاید، در واقع بدون هیچ قید و شرطی در جستجوی حقیقت است.
4ـ برداشت کم و بازده زیاد
مشی علمی علامه حسن زاده بدین گونه است که به رغم محرومیت از امکانات و یا برخورداری از تسهیلات اندک، کارهای مهمی به جامعه عرضه نموده است. ایشان در تهران به دلیل مشکلات مالی، همسر و فرزندان را به شهرستان می برد و در یک اتاق کوچک و ساده به کار علمی و تحقیقی می پرداخت. اتاقی که یک چراغ خوراک پزی داشت که هم آن را در زمستان گرم می کرد و هم برای طبخ غذا از آن استفاده می شد! در همین اتاق کوچک، کافی کلینی تصحیح گردید و اعراب گذاری شد و دهها اثر دیگر تألیف گردید، نه از دفتر کار با نورکافی و تهویه و خنک کننده و گرم کننده مدرن خبری بود و نه از حق التحقیق کافی، او با این روش به علاقه مندان ثابت نمود می توان کارهای بزرگ را حتی با امکانات ناچیز انجام داد. این باور کلید توفیق نسل دانش طلب امروز ایران است.
5 ـ دفاع از قرآن و عترت در برابر مخالفان
کوشش علامه حسن زاده در تألیف آثار بر این است که از حقایق قرآنی دفاع کند و از اهل بیت و سیره و سخن آنان صیانت نماید. جرجی زیدان عیسوی مذهب گفته بود، نمی توان مطالب موجود در نهج البلاغه را به حضرت علی(ع) منسوب دانست و سید رضی و سید مرتضی که هر دو ادیب بودند این مطالب را نوشتند و برای ترویج کتاب خود، آن را به امام اول شیعیان نسبت دادند علامه حسن زاده از این ادعا به شدت ناراحت گردید و بر آن شد تا مصادر و مأخذ خطب و رسایل حضرت علی(ع) را که قبل از سید رضی سالیان متمادی در دست مردم بود، فراهم آورد و ذکر کند تا جایی برای توهم و تردیدهایی این گونه نباشد. تکمله منهاج البراعه و کتاب صادر و مأخذ نهج البلاغه در این ارتباط نوشته شده است.
6ـ اغتنام از فرصت های مقتضی
علامه حسن زاده برای تحقیق و پژوهش و کاوش در آثار و اندیشه های بزرگان از لحظات گوناگون زندگی بهره می گیرد و اگر عواملی برایش در این راستا مزاحمت ایجاد کند به شدت ناراحت می شود، یکی از شاگردانش نوشته است یک بار وقتی به درب منزل استاد رفتم، آقازاده درب را گشودند و چون استاد به بیرون منزل تشریف آوردند دیدم قلمی در دست ایشان بود که نشان می داد از هر فرصتی استفاده می نماید، آن روز مصادف با ششمین روز، از ماه مبارک رمضان بود و استاد بادهان روزه و ایام تعطیلی دست از کار تحقیقی نکشیده بود زیرا ذائقه پژوهش تعطیل بردار نمی باشد.
7ـ توجه به مسایل عینی
از آفات متداول در امر تحقیق این است که آدمی به کتابها اکتفا کند و ارتباطش با موضوع علم قطع گردد یعنی از همان پدیده عینی که محقق قصد دارد آن را بفهمد یا بهتر درک کند، اعراض نماید. علامه حسن زاده به گمشده اصلی چشم دوخته است و همواره می کوشد خود را با آن تعیّن خارجی روبرو کند و با آن ارتباط معرفتی برقرار نماید. روش ایشان آن است که با هر موضوعی که ذهن شان به آن درگیر شده است رابطه ای مستقل از گفته های این و آن و به صورت عینی و ملموس ایجاد کند. در درس های قبله و عیون مسایل نفس، ایشان چنین شیوه ای را پیش گرفته است. استفاده از روش های ریاضی و تئوری بطلمیوسی سماوات با روشنی و روانی اعجاب بر انگیزی برای تعیین قبله از تلاش های عینی علامه حسن زاده است که در عین حال اعتماد به نفس ایشان را نشان می دهد.
ذهن این فرزانه عالیقدر بطور جالب و چشمگیری متوجه مسایل نفس شده است و می توان گفت کسی همپای ایشان در تسلط بر این مبحث یافت نمی شود، دروس معرفت نفس محصول این نگرش است که به زیور طبع آراسته گردیده است، در کتاب عیون مسایل نفس بیش از شصت محور مورد بحث قرار گرفته و به نحو اختصار ولی دقیق طرح مسئله شده و سپس هر کدام به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
8 ـ گره گشایی از مباحث مشکل فلسفی و عرفانی
علامه حسن زاده در مسیر تألیف و تحقیق به تلاش هایی روی آورده که به نحوی گرهی از مبحثی بگشاید و برای خوانندگان راهگشا باشد، کتاب فصوص الحکم را با توجه به چندین نسخه به دقت تصحیح و مقابله نموده و از آغاز تا انجام مطالب سودمندی در گشودن مشکلات و حل معضلات آن، به رشته نگارش درآورده اند، علامه حسن زاده کتاب تمهید القواعد را نخست در محضر استادانی بزرگ چون علامه طباطبایی فرا گرفت و وقتی مشاهده کرد مطالبی غامض در آن وجود دارد با توضیحاتی به صورت حواشی ارزنده، دشواری های آن را بر طرف کرد.
9ـ جلوگیری از تصحیفات و تحریفات
از دیگر محورهای تحقیقی و شیوه های پژوهشی علامه حسن زاده این است که از غلطهای راه یافته به کتابهای معتبر و معروف که موجب مغشوش گردیدن محتوای آنها می باشد جلوگیری کند رساله تحفة الملوک فی السیر و السلوک از آثار سید مهدی طباطبایی بحرالعلوم است که در مسایل عرفانی و اخلاقی شأنی والا دارد، متأسّفانه برخی از شبهات واهی را به این اثر وارد کرده و از اعتبارش کاسته اند. علامه حسن زاده متن مخلوط این کتاب را با دقت تمام تصحیح نموده و از بدو تا ختم تعلیقات ارزنده و مفیدی بر آن نگاشته است.
کتاب کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد خواجه نصیر طوسی، از آثار علامه حلی است که به دلیل کثرت تداول و فراوانی تعالیق و شروح کوتاه و بلند و وارد گشتن حواشی گوناگون در متن آن، به نحوی تصحیفات و تحریفات بدان روی آورد که هیچ کدام از نسخ چاپی آن شایسته و زیبنده این اثر گرانمایه نبود. لذا علامه حسن زاده بر آن شد تا از کتاب مذکور نسخه ای منقح و استوار ارائه کند. معظم له برای رسیدن به این مقصد هفت نسخه از کشف المراد را گرد آورد و با کوششی زایدالوصف همراه با وسواس علمی به تصحیح کتاب مزبور توفیق یافت و نسخه ای صحیح از آن را به عالم دانش و اندیشه عرضه کرد.
10 ـ نسخه شناسی
از مواردی که در عرصه کارهای پژوهشی این شخصیت علمی مطرح است، تسلط بر نسخه های گوناگون آثار معروف در زمینه فلسفه، عرفان و هیأت می باشد، ایشان در کتابخانه های گوناگون، نزد اساتید و نیز کتابخانه شخصی خویش نسخه های مخطوط بسیاری را ملاحظه کرده و آنها را از نظر سبک نگارش، درستی استنساخ، نزدیک بودن به زمان تألیف کتاب اصلی و نیز ارزش تاریخی و علمی مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است. ایشان در مصاحبه ای می گوید: کتاب شناسی هم یک فنی است. آدم باید خیلی کتاب ببیند تا آنها را بشناسد نمی دانم به نحوی تعبیر کنم امّا اگر کتابی دستم دهید به اندازه بینش خودم می گویم این کاغذش باید مال چه وقتی باشد، این خط از چه زمانی است و...(37)
11ـ حوصله و بردباری در کاوش و پژوهش
اگر چه حضرت استاد حسن زاده در تحقیقات خویش، ابتکارات و نوآوری های فراوان دارد امّا نوعی تفحص و جستجو در آثار دیگران در شیوه پژوهشی ایشان قابل مشاهده است او با حوصله ای شگفت در کتابها و آثار علمای سلف به کاوش می پردازد و پس از غوّاصی در اقیانوس معارف دیگران، مرواریدهای اندیشه و حکمت را صید می نماید، او آگاهی از موضوع مورد بررسی و نیز اطلاع از سابقه پژوهش در موضوع خاص را از این طریق بدست می آورد و هیچ گاه در این مسیر خود را بی حوصله نشان نداده است. نکته دیگر صبر و قدرت تحمّل ایشان در مقابله نسخه های متعدد و تصحیح متن مورد تحقیق بوده است. شرح خوارزمی بر فصوص اگرچه با تصحیح چاپ شده بود ولی به لحاظ متن اصلی و شروح نااستوار و آمیخته به اشتباهات فراوان بود. علامه حسن زاده با همتی بلند و صبر و متانت این کتاب را تصحیح نمود و حواشی ارزنده ای بر آن نگاشت که اخیراً به حلیه طبع آراسته شده است.
12ـ تتبع فراوان، باریک بینی و اتقان
نمونه تتبع و اتقان را می توان در تصحیح کتاب کلیه و دمنه توسط ایشان مشاهده کرد. اولین بار امیر نظام گروسی این اثر را تصحیح نمود و در تبریز به سال 1305 هـ.ش به طبع رسانید پس از او مرحوم عبدالعظیم قریب گرگانی با تصحیحات و پژوهش های تازه کتاب مذکور را در سال 1311 هـ.ش به طبع رسانید، این دو چاپ خالی از تصرف کاتبان و ناسخان نمی باشد و مرحوم قریب هم چنین ادعایی نداشت خصوص آن که به قول خودش نسخه ای فوق العاده مخلوط در اختیار داشته است امّا محققانه ترین کار در این مورد، کلیله و دمنه ای است که به تصحیح و همت علامه حسن زاده چاپ شده است زیرا نسخه های متعددی را ملاحظه کرده و آنها را تطبیق داده است، صورت صحیح اشعار عربی را استخراج کرده و نام بسیاری از گویندگان عربی را با فحص و تتّبع در دواوین شعرای عرب و متون معتبر ادبی و کتابهای تاریخی و رجال بدست آورده است، موارد تحریف و نواقص کلیله و دمنه چاپی را مشخص نموده اند، درباره امثال عربی توضیح لازم را داده اند، دو باب کلیله و دمنه را که نصر اللّه منشی ترجمه نکرده است، علامه حسن زاده برای نخستین بار به فارسی برگردانیده است.
ظرافت و باریک بینی ایشان در اغلب آثارشان بوضوح قابل مشاهده است، این دقت ها و نکته سنجی ها باعث شده که تحقیقات علامه حسن زاده خصوص در متون علمی، عرفانی و ادبی زبانزد تمامی محققان باشد و نمونه هایی عالی از پژوهش به شمار روند و دانش پژوهان بسیار خرسند هستند که با توجه به این دقایق تحقیقی آثاری منقّح و استوار را در پیش روی خواهند داشت.
طبقه بندی: حضرت علامه حسن زاده آملی
متن کامل پاسخ مرجع تقلید شیعیان جهان آیت الله جوادی آملی در پاسخ به سئوالی مبنی برروش های تفسیری اهل بیت به شرح ذیل است.
اهلبیت (علیهمالسّلام) چون ظاهر قرآن را حجّت مىدانستند، آنچه را که از لغت، جمله، قراین، سیاق و فرهنگ محاوره به دست مىآید و ظاهر آیه? و یا سوره? نامیده مىشود، حجّت مىدانستند، و به ظاهر قرآن استدلال کرده و آیه? را تفسیر مىکردند، و این طریق که آنها طى کرده و امضاء نمودهاند، یک راه عمومى است که دیگران نیز مىتوانند طى نمایند.
نوع دوم از منهج تفسیرى ائمه (علیهمالسّلام) مربوط به تعیین حدود احکام و شرایع الهى است، و این نوع مختص به ائمه (علیهمالسّلام) بوده و دیگران از آن بىنصیب هستند، و در این طریق آنها مطلقهاى قرآنى را مقیّد کرده، و تخصیصات مربوط به عمومات را ذکر مىنمایند، و شرایط و یا موانعى را بیان مىدارند. این نوع از تفسیر، از ظاهر و لفظ عبارات قرآنى و از سیاق آیات، جملات و کلمات به دست نمىآید. مانند قید و یا شرطى که براى نماز صبح، ظهر و یا عصر ذکر مىشود، مثل اینکه نماز صبح دو رکعت باشد و بلند خوانده شود. بسیارى از امورى که شرایط، موانع، حدود، قیود و تخصیصات را بیان مىدارد، و مبهمها را معین مىکند، از این قبیل است، و آن بخشى از تفسیر اهلبیت (علیهمالسّلام) که عهدهدار این امور است، مختص به ائمه (علیهمالسّلام) بوده و از راه وحى به دست مىآید. پیامبر اسلام (صلّىاللهعلیهوآله) وحى تشریعى را از خداوند سبحان دریافت مىدارد و ائمه (علیهمالسّلام) چون داراى رسالت و نبوّت نیستند وحى تشریعى دریافت نمىکنند. امّا از وحیهاى تسدیدى و إنبائى و از الهام و اقسام دیگر وحى بهره مىبرند.
نوع سوم تفسیر ائمه (علیهمالسّلام) مربوط به باطن قرآن است. قرآن کتابى است که نازل شده است و نزول آن به تجافى نیست بلکه به تجلّى مىباشد. نزول قرآن مانند نزول باران نیست، باران وقتى که از ابر فرود مىآید، به تجافى نازل مىشود و در نزول به تجافى، قطره? باران تا زمانى که در بالا هست در پایین نیست و چون در پایین منتقل شود در بالا نخواهد بود. نزول قرآن همانگونه که على (علیهالسّلام) در نهجالبلاغه به آن اشاره مىکند به نحو تجلّى است و از بیانات نورانى امام صادق (علیهالسّلام) و دیگر ائمه (علیهمالسّلام) نیز این حقیقت استفاده مىشود. «فَتجَلّى لهُم سُبحانَهُ فى کتابِهِ من غیر أن یکونوا رأوه»(1) یعنى، خدا در کتاب خود، قرآن، براى بندگانش تجلّى کرده است و آنها او را نمىبینند. نزول به تجلّى غیر از نزول با تجافى است. در نزول به تجلّى آن حقیقت، در عین حال که در مبداء و منبع هست مرحله? وسطى و رقیق شده? آن به اوسط مراحل و مرحله? نازلتر و رقیقتر شده? آن به پایینترین مراتب مىرسد و از این طریق در دست دیگران قرار مىگیرد. انسان اگر یک مطلب عقلى و عملى را، بعد از آن که در ذهن با تحقیق مجتهدانه به آن پى برد نازل کرده، و بنویسد، این نزول به تجلى است. مطلب علمى که از ذهن تنزل پیدا مىکند مانند اشکى نیست که از چشم پایین مىریزد. زیرا در این صورت بعد از تنزل مطلب، در قلب و ذهن فرد چیزى باقى نخواهد ماند. در هنگام تنزل یک مطلب علمى نخست در محدوده? خیال، براى آن، یک مقدمه، چند فصل و یک خاتمه و همچنین فارسى و یا عربى نوشتن آن در نظر گرفته مىشود و بعد از آن دست به قلم برده و مقاله یا کتابى تدوین مىگردد و یا آن که سخنرانى و گفتارى در مدّت یک ساعت و مانند آن ارائه مىگردد و این سخنرانى یا کتاب که به تجلّى نازل شده، داراى دو طرف است، یک سوى آن در معرض شنیدار و دیدار دیگران و سوى دیگر که طرف بالا و عمیق آن است به ذهن گوینده و نویسنده متعلق است و کسى که آن را شنیده و یا مىخواند گاه از فهم آن و صعود به مقصود، باز مىماند و گاهى دیگر به مقصود گوینده و نویسنده است راه مىیابد. معرفت نفس انسان در شناخت آثار الهى مفید است و از آن براى کیفیت نزول قرآن مىتوان استفاده کرد. قرآن که به نحو تجلّى تنزل کرده است ریشه? اصلى آن در ام الکتاب است و خداوند سبحان از جایگاه آن بدینسان خبر مىدهد: «و انّه فى امّ الکتاب لدینا لعلّى حکیم»(2) یعنى، به درستى که آن در ام الکتاب در نزد ما است و همین کتاب در نزول به تجلّى به صورت عربى مبین ظاهر مىشود و این حقیقت در همه? مراحلى که از امالکتاب تا عربى مبین به وساطت فرشتگان و مانند آن به تجلّى طى مىکند، قرآن است و چون در همه? مراحل قرآن است کسى که با لغت عربى و مانند آن آشنا است در همان محدوده از آن استفاده مىکند، و کسى که به راه نزول قرآن آشنا باشد از ظاهر پى به باطن مىبرد و از باطن به باطن باطن. اهلبیت (علیهمالسّلام) نیز فرمودهاند که براى قرآن ظاهر و باطنى است و براى باطن آن باطن دیگر است و براى باطن باطن آن بر همین قیاس باطنى مىباشد. پس یکى از راههاى اهلبیت (علیهمالسّلام) در تفسیر قرآن اظهار و بیان باطن قرآن است، زیرا آنها به بطنهاى قرآن انس کامل دارند و به سیرى که قرآن در آن نزول کرده آشنا هستند، و طى این راه تا پایان و به نحو کامل مختص به آنهاست، لیکن طى برخى از مراحل آن براى صاحبدلانى است که از راه تهذیب در خدمت قرآن هستند. 4ـ نوع چهارم از راهى که اهل بیت (علیهمالسّلام) در تفسیر قرآن پیمودهاند و آن را نیز ترویج کرده و بر آن تکیه نموده و شواهدى فراوان را نیز ارائه دادهاند همان راهى است که سیدنا الاستاد علامه طباطبایى (ضوانللهتعالىعلیه) پیمودهاند و در این روش برخى از آیات قرآن به کمک بعضى دیگر از آیات تفسیر مىشوند. در بعضى موارد اهلبیت (علیهمالسّلام) آیهاى را تفسیر مىفرمودند و چون از آنها در مورد دلیل آن تفسیر پرسش مىشد، در پاسخ آیهاى دیگر را ذکر مىکردند چنان که در زمان یکى از خلفا، مادرى شش ماه پس از ازدواج، فرزند خود را به دنیا آورد، خلیفه به رَجم او حکم کرد و اهلبیت (علیهمالسّلام) با حکم خلیفه با استناد به آیات قرآن و از طریق انضمام آیات با یکدیگر، مخالفت کردند؛ و بدین ترتیب هم حکم خداوند را بیان نمودند و هم خون بىگناهى را حفظ کردند. در یک آیه، مجموعه? دوران باردارى تا پایان شیرخوارگى کودک سىماه بیان شده «و حملُه و فصالُه ثلاثون شهراً»(3) و در آیه? دیگر، شیرخوارگى کامل دو سال معرّفى مىشود. «و الوالدات یُرضعن اولادهنّ حَولین کاملَین»(4) و چون دو سال یعنى بیست و چهار ماه از سى ماه کم شود مدّت شش ماه براى حداقل دوران حمل باقى مىماند. این نوع از تفسیر نظیر نوع اوّل یک راه عمومى براى تفسیر است و هر انسانى که در خدمت قرآن بوده و با آن انس بگیرد، مىتواند از ارجاع آیات قرآن به یکدیگر و جمع آیات، پیام و کلام خاص را از قرآن دریافت دارد. در نوع نخست به ظاهر یک آیه? و یا سوره? استناد مىشود و در آن حال نمىتوان گفت قرآن در این مورد این مطلب را بیان مىدارد، بلکه باید گفت این آیه? و یا این چند آیه، این پیام را دارند. وقتى مىتوان از پیام قرآن درباره? یک مطلب سخن گفت که همه? آیات قرآن در کنار یکدیگر مورد توجه قرار گرفته و با اجتهاد، از تفسیر برخى آیات نسبت به بعضى دیگر بهرهبرده شود. و در این مرحله نیز نمىتوان گفت نظر اسلام در مورد این مطلب همان است زیرا براى این ادعا باید روایاتى را که درباره? مطلب مورد نظر وارد شده در کمال اجتهاد بررسى نموده و با استعانت از براهین عقلى در خدمت قرآن قرار گرفته و به جمعبندى و نتیجهگیرى همت گمارد.
(1) نهجالبلاغه، خطبه 147. (2) سوره? زخرف، آیه? 4. (3) سوره? احقاف، آیه? 15. (4) سوره? بقره، آیه? 233.
منبع : شبستان
طبقه بندی: حضرت علامه جوادی آملی