شهید بهشتی
1) شهادت در راه آرمان الهی «معشوق» ماست. آیا شنیدهای عاشقی را از معشوق بترسانند؟!
2) انقلاب اسلامی ما در تداوم پیروزیش حالا حالاها خون و شهادت میطلبد.
شهید حاج ابراهیم همت
شهادت زیباترین ، بالنده ترین و نغزترین کلام در تاریخ بشریت است. شهادت بهترین و روشن ترین معنی حقیقت توحید است و تاریخ تشیع خونین ترین و گویاترین تابلو نمایانگر شکوه و عظمت شهید است.
شهید سید مجتبی علمدار
شهادت در یک کلمه به زیارت خدا رفتن و به حق پیوستن است.
شهید عباس کریمی
شهادت در اسلام ، مرگی نیست که دشمن بر مجاهد تحمیل کند. بلکه انتخابی است که وی با تمام آگاهی و شعور و شناختنش به آن میرسد.
شهید سید مرتضی آوینی
1) الهی اگر جز سوختگان را به ضیافت عنداللهی نمیخوانی ، ما را بسوز آنچنان که هیچکس را آنگونه نسوخته باشی.
2) شهادت پایان نیست. آغاز است ، تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد. تولد ستارهای است که پرتو نورش عرصه زمان را در مینوردد و زمین را به نور ربالارباب اشراق میبخشد.
3) شهادت قلبی است که خون حیات را در شریانهای سپاه حق میدواند و آن را زنده نگه میدارد.
4) شهادت جانمایه انقلاب اسلامی است و قوام و حیات نهضت ما در خون شهید است.
5) شهید منتظر مرگ نمیماند. این اوست که مرگ را برمیگزیند. شهید پیش از آنکه مرگ ناخواسته به سراغ او بیاید ، به اختیار خویش میمیرد و لذت زیستن را نیز هم او می یابد. نه آن کس که دغدغه مرگ حتی آنی به خود او وانمیگذاردش و خود را به ریسمان پوسیده غفلت میآمیزد.
6) شهادت مزد خوبان است.
شهید احمدرضا احدی
دیگر نمیخواهم زنده بمانم! من محتاج نیست شدنم ، من محتاج تو هستم خدایا! بگو ببارد باران که کویر شوره زار قلبم سالهاست که سترون مانده است. من دیگر طاقت دوری از باران را ندارم! خدایا دوست دارم تنهای تنها بیایم ، دوست دارم گمنام گمنام بیایم ، دور از هر هویتی. خدایا! اگر بگویی لیاقت نداری ، خواهم گفت:«لیاقت کدامیک از الطاف تو را داشتهام؟ خدایا دوست دارم سوختن را ، فنا شدن را ، از همه جا جاری شدن را ، به سوی کمال انقطاع روان شدن را ...
شهید حمیدرضا نظام
شهادت شمع است و شهید پروانهای خود از جنس آتش. شهید ذبیح عشق است ، شهید علمدار کاروان نجات است ، شهید روح تاریخ حیات است و شهید نبض آفرینش است.
شهید علیرضا مردانی
ای عزیزان! شهید کسی است که در میدان جنگ و در خدمت امام یا نائب او کشته شود و هرکس در زمان امام زمان (عج) در حفظ اسلام کشته شود ، یقینآ به او ملحق خواهد شد. شهادت عبارت است از نبوغ درخشان حیات در کمال هشیاری و آزادی.
شهید خداوردی قنبری
شهادت پایان مرگ و مردگی هاست. ما با خون خود به این مردگیها پایان خواهیم داد و ضامن ضربان مداوم رگ های امت اسلامی خواهیم شد. اسلام نیازمند به شهداست و انسانیت نیازمند به تزریق خون. ما با شهادت خود همه این نیازها را برآورده خواهیم ساخت.
شهید سید کاظم ربطی
شهادت سرآغاز هر زندگیست / نترسم ز مرگی که خود زندگیست
شهید جلال عباسی
شهادت حد نهایی تکامل انسان و قله رفیع انسانیت است. شهادت مرگ سعادت آمیزی است که آغاز دیدن و زندگی پر ثمر نوین را بشارت میدهد. شهادت یک تولدی است برای زندگی جاوید.
شهید غلامعلی فتحی
شهادت بهترین معراج عشق است.
شهید سید محمد سیامی
شهادت آیت است. شهادت نعمت است. شهادت مقدمه فتح در این دنیا و خود فتحی بزرگتر در آخرت است. شهادت خشنودکننده خداست.
شهید عباس قدوسیان
شهادت فانی شدن نیست. بلکه به خدا رسیدن است و زندگی جاوید است. شهادت موت نیست ، بلکه حیات است.
شهید عبدالله زارعکار
شهادت نعمتی بزرگ و دری است از درهای بهشت. شهادت نعمتی است که مردان الهی به آن دست مییابند. شهادت به خدا رسیدن است و فانی شدن نیست. بلکه زندگانی جاوید است.
شهید ناصر شاه محمدی
کمال انسان شهادت است.
شهید علی اکبر محمود زاده
شهادت یک انتخاب است. انتخابی آگاهانه و مشتاقانه حرکت عاشق به سوی معشوق که نصیب هرکسی نمیشود.
شهید علی احمد زاده
احساس میکنم انشاالله شاهد زیبایی شهادت باشم و آن را تنگ در آغوش بکشم و این بزرگترین آرزوی من است. این راه انتخابی آگاهانه است و انسان را به سوی معشوق ازلی راهنمایی میکند.
عرفه روز دعا و روز نیایش و مناجات با پروردگار عالمیان است، دعایی که طبق فرموده علی (ع) همه هستی انسان هاست. اساساً انسان از خودش چیزی ندارد و در این عالم او فقط مالک دعاست. وجود مبارک امام حسین (ع) ناتوان ترین مردم را کسی می داند که از دعا کردن عاجز باشد و می فرماید: اعجز النّاس من عجز عن الدّعا؛ به همین جهت در روز عرفه گرچه روزه گرفتن مستحب است اما به خاطر اهمیت آن فرموده اند که اگر روزه موجب ضعف می شود و از دعا کردن بازمی دارد دعا خواندن بر روزه تقدم دارد. یکی از زیباترین و شیرین ترین دعاها مناجات امام حسین (ع) در روز عرفه است. آن حضرت در این دعای پرمحتوا و شیوا که در عصر روز عرفه و مناسب ترین وقت دعا عرضه شده است، عالی ترین مضامین توحیدی را در قالب کلماتی دلنشین بیان می کند. امام حسین (ع) این مناجات عاشقانه را در فضائی معنوی و در کنار کعبه، مقدس ترین جایگاه مسلمانان و با دلی پرسوز و چشمانی اشکبار قرائت کرده و به عنوان منشور جاویدان توحید برای اهل ایمان به یادگار گذاشته است.
**برای حضور قلب داشتن در نماز باید قبل از نماز خود را آماده کنیم و گرنه مانند کسی که قبل از نماز شیرینی خورده و خرده های شیرینی دور دهانش چسبیده و در نماز مگس ها دور سرش جمع می شوند ، انسان در نماز مورد هجوم افکار قرار می گیرد .
**بنابر سخن امیرالمومنین علی علیه السلام دل بوسیله ی ذکر شنوایی خود را باز می یابد بعد از کر شدن ؛ و بینایی خود را باز می یابد بعد از آنکه کور شده . ولی ذکر در صورتی این اثرات را دارد که اتصال قلب و زبان برقرار باشد . اگر ذکری گفتی و حضور قلب نداشتی دوباره آن ذکر را بگو . ذکر لسانی متصل به قلب بسیار تاثیر دارد .
**"" یا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ، "" معجزات خدا فقط این نیست که ما در زمین و آسمان میبینیم و خدا انواع معجزات دارد بعضی از کارهای مهم و معجزات خدا شاید لطیف باشد و به ذهن افراد نرسد یکی از آن معجزات و کارهای لطیف خدا که حضرت در اینجا زبانزد میکند مثلاً ساحران فرعون است ""یا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ "" ای خدایی که نجات دادی ساحران فرعون را بعد از انکار طولانی بعد از کفر طولانی... یک وقتی میبینید یک آدم مومنی است یک گناهی کرده خطایی کرده و استغفار کرد خدا او را نجات میدهد یک وقت هم نه یک عمر در درباره فرعون از این افراد پذیرایی می کند که فقط شما باشید که یک وقت ممکن است وجودتان لازم بشود و در برابر پیامبر (ص) عظیمالشان الهی حضرت موسی (ع) خواستند از اینها استفاده کنند ولی وقتی که حضرت موسی عصای خود را انداخت و اینها چون ساحر بودند و خود اهل فن بودند سحر به طوری است که اهل خبره میفهمند که سحر است و اما اینها دیدند که این کار از قماش کار اینها نیست و یک مقوله دیگری است و این است که اولین کسانی که ایمان آوردند آنها بودند که در قرآن میفرماید فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّداً (طه - 70) که اینها به سجده افتادند و گفتند: قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى (طه - 70) ما ایمان آوردیم به پروردگار عالمیان همان خدایی که پروردگار موسی و هارون است و خلاصه اینها شدند مومنین نمره یک به حدی که فرعون آمد گفت: من دست و پای شما را قطع میکنم و به دار میآویزیم ولی باز هم گفتند: هیچ ایرادی ندارد هیچ مهم نیست وَ إِنَّا إِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ ( زخرف - 14)ما به سوی پروردگارمان میرویم و هیچ مهم نیست که چه پیش می آید.
من نقل به معنا میکنم غرض اینست که اینطور یک عده کافر به این درجه از ایمان برسند که حتی اینها را تهدید کنند به بریدن دست و پا و اینها باز هم بگویند که برایشان مهم نیست. از اینجا استفاده میکنیم که عظمت خدا، کرم خدا و عفو خدا و قدرتش را در این روز بزرگ حضرت امام حسین (ع) قصد دارد به ما معرفی کند که ساحران فرعون نجات پیدا کردند بگوییم به ما هم این طمع را داریم در تو و حالا ممکن است نقصان و کوتاهی ما به درجه ساحران فرعون نرسد ولی امام حسین در دعای عرفه میگوید ""یاکلون رزقه و یعبدون غیره"" این ساحران رزق خدا را میخورند و عبادت غیرخدا میکردند این ظلمت در ظلمت است....ما در این روز به خدا عرض کنیم که ما نمی گوییم که بندگان ممتازی هستیم اما هر چه هستیم دیگر به درجه ظلمت آنها نرسیدهایم تو که آنها را دستگیری کردی یقیناً ما را هم دستگیری خواهی کرد که باید به این حرف ایمان قلبی داشته باشیم با ایمان این حاجت را بخواهیم که خدا مرحمت میکند و نه با شک و تردید و یا بگوییم که آن زمان شرایط یک جور دیگر و الان جور دیگر است سنن خدا هیچ وقت عوض نمیشود یکی از سنن پروردگار اینست که هر کس از پروردگار خالصانه هدایت و بندگی بخواهد به او مرحمت میکند.
توصیه ای به برادرانم: یعنی طالبان علوم دین، و پژوهندگان آثار سرور انبیا (ع) که بدین کتاب می نگرد، بزرگترین چیزی که بر طالب علم واجب و ضروری است، خالص گردانیدن نیت اوست که بنده را توفیق می دهد و وسایل طاعت خویش را برایش فراهم می آورد و هموست که راه درست را در قلوب بندگانش الهام می بخشد. اگر اخلاص نیت نباشد هیچ کس موفق نمی شود از نردبان دانش بالا رفته، یا از آموخته های خود سودی برد....... از دیگر اموری که بر طالب علم واجب است، پارسایی و پرهیز از حرامها و مسائل شبهه ناک، و نیز مواظبت بر عبادات است، زیرا هیچ کس از علم خود سودی نمی برد مگر آن را با عمل مقرون سازد. دلهای مردمان نیز بواسطه عالم بی تقوا آرامش نمی یابد.........
و واجب است بر طالب علم که قرائت قرآن کریم را در طول شبانه روز ترک نگوید و آن قرائت را، به اندازه توانایی خویش، با تدبر و تامل در ریزه کاری ها و معانی آیات همراه سازد، و در آیاتی که به اشکال برمی خورد به تفسیر مراجعه کند. و نیز واجب است بر او که گفتار و رفتار و مطالعه آنچه را که بیهوده است و بدو ارتباطی ندارد واگذارد.
اگر زمانی احساس کرد کسالت و خستگی به درون او راه یافته و او را از مسائل علمی باز می دارد، پس باید قلب خود را ـ چنانکه در حدیث وارد شده ـ با حکمت های تازه، آسودگی و شادابی بخشد و از پرداختن به بازیها و بیهوده کاریها و خواندن اشعار و داستانها دوری گزیند مگر آنهای را که حاوی عبرت و پند است.
و باید طالب علم نسبت به علما گمان نیکو داشته باشد. و این، راز موفقیت و وسیله کامیابی و پیروزی است. و بدگمانی به آنان، شقاوت و بدبختی به بار می آورد، بلکه گاهی به کفر و گمراهی و جهل مرکب می انجامد.
پس باید در کلام آنها با عنایتی کامل و تدبری راستین نگریست، زیر خداوند متعال برای هر چیزی سببی نهاده است که طالب آن، باید در جستجوی آن برآید و از اسباب تعلیم هم یکی استاد است و عنایت به استاد حاصل نمی آید مگر با خوش بینی و حسن ظن. و این (قاعده) در تمام علوم شرعی و عقلی و صنعت ها جاری است. اگر شیخ ابوعلی سینا به ارسطو و فارابی خوش بین نبود،آن توجه کامل در فهم کتابهای آنان، و آن مقام شامخ در فلسفه، هرگز برای او حاصل نمی شد ......... البته مقصود ما این نیست که این بزرگان، معصوم از خطا هستند، بلکه منظور این است که جایز نیست در اولین برخورد، سریعاً آنان را تخطئه کرد.
و نیز واجب است بر طالب علم که عادت به تعصب و خشکی نسبت به کتاب خاص یا طریقه ای خاص پیدا نکند، به ویژه در فقه، که این حرکت به معنای تقلید و پیروی از دیگران است. بسیار دیده شده که طلاب، به تبعیت از مؤلفین دیگر، تنها به نوشته های جدید اکتفا می کنند، در حالی که اساتید و اساطین علم، در میانه سده چهارم تا دهم (هجری قمری) می زیسته اند. و حتی پاره ای از طلاب، در آنچه که از «ابن جنید» و «ابن ابی عقیل» و «علی بن بابویه» نقل شده، تامل و دقت نمی کنند. فتوای آنان را نسخ شده و غیرقابل نظر می دانند.......
یک طالب علم باید در تهذیب نفس خویش کوشا باشد و خود را به اخلاق فاضله آراسته سازد. و در این راه تنها به خواندن احادیث وارد شده بسنده نکند، بلکه عمده آن است که با اهل اخلاق همنشین و معاشر گردد، و اعمال خود را بر آنان عرضه بدارد و عیوب و کاستی های خویش را دریابد و از آنان راههای اصلاح نفس را بجوید.
شایسته است بر تو که از معاشرت های خالی از تعلیم با مردم بکاهی، به ویژه با ثروتمندان و مترفین و دنیا خواهان، باید آنچه را که آخرت را از یاد تو می برد و میل و رغبت به دنیا را در تو ایجاد می کند، رها کنی، و با صالحان و پارسایان و اهل عبادت همراه گردی، زیرا این عمل بطور کلی در تهذیب نفس موثر است........
ارتباط با عالم غیب و تربیت بعد غیر مادى بشر
انسان اگر به همین حد طبیعت بود و بیشتر از این چیزى نبود، دیگر احتیاج به اینکه یک چیزى از عالم غیب براى انسان فرستاده بشود تا انسان را تربیت بکند، تربیت آن ورق را بکند چون آن ورق نبود احتیاج هم نبود لکن چون انسان مجرد از این عالم طبیعت یک حقیقتى است ، همین خود خصوصیاتى که در انسان هست دال بر این است که ، یک ماورایى از براى این طبیعت هست چون انسان یک ماورایى دارد و به حسب براهینى که در فلسفه ثابت است ماوراء این طبیعت در انسان هست و انسان داراى یک عقل بالامکان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد، تربیت آن ورق که ورق معنوى انسان باشد باید کسى این تربیت را بکند که علم به آن طرف ، علم حقیقى به آن طرف داشته باشد و علم به روابطى که مابین انسان و آن طرف طبیعت و آن طرف هست ، آن روابط را بتواند ادراک بکند و آن بشر نیست ، بشر ندارد همین قدر مورد طبیعت را او مى تواند ادراک بکند، هر چه ذره بین بیندازند ماوراء طبیعت با ذره بین دیده نمى شود آن محتاج به آن است که یک معانى دیگرى در کار باشد و چون این روابط بر بشر مخفى است و خداى تبارک و تعالى که خالق همه چیز است این روابط را میداند از این جهت به وحى الهى براى یک عده اى از اشخاصى که کمال پیدا کرده اند و کمالات معنویه را دنبالش کردند و فهمیدند، روابطى حاصل مى شود مابین انسان و عالم وحى ، به او وحى میشود و براى تربیت آن ورق دوم انسان بعث مى شوند اینها، مى آیند در بین مردم و مردم را تربیت مى خواهند بکنند.
خداى تبارک و تعالى نه احتیاج به ماها دارد و نه احتیاج به تربیت ما دارد، همه ما اگر مشرک هم بشویم ، شدیم جهنم ، همه ما هم موحد هم بشویم یک نفعى نمى رسد تمام مربوط به خودماست بعث انبیاء براى تربیت ماست که ما در آن ورق که باید تربیت بشویم ، جورى تربیت بشویم که آنجا هم زندگیمان زندگى سعادتمند باشد اگر این تربیت نباشد و انسان با همان خوى حیوانى از این عالم به عالم دیگر برود، در آن عالم سعادت ندارد و به شقاوت مى رسد، انسان در آن عالم به ظلمات مى رسد انبیاء آمده اند که ما را از این عالم طبیعت کم کم تربیت کنند و آن مقدارى که مربوط به تربیت هاى معنوى است به ما بفرمایند - به وحى من الله تعالى تا ما که اگر انبیاء نباشند یک حیوانى هستیم که هر چه هست همین طبیعت است ، بیشتر از این ادراک نداریم ، ما را ببرند به آن عالم و تقویت کنند که ما وقتى از این عالم منتقل به یک عالم دیگرى شدیم زندگى آن عالم هم یک زندگى سعادتمند باشد.
تمام نکته آمدن انبیا این است که تربیت کنند این بشر را که قابل از براى این است که تربیت بشود و مافوق حیوانات است ، این را تربیتش کنند براى اینکه همان طورى که اینجا زندگى سعادتمند، اگر همه اوضاع طبیعت به وفق مراد باشد یک زندگى سعادتمند در اینجا دارند، آنجا هم زندگى سعادتمند داشته باشند لطفى است از جانب خداى تبارک و تعالى به بشر که قابل از براى این است که تربیت بشود و تربیت بشر به وحى خدا و به تربیت انبیاء این است که چیزهایى که رابطه بوده است مابین آن عالم و این عالم ، چیزهایى که اگر آن کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوى ما دخالت دارد، آنها را به ما بیان کردند که این کارها را بکنیم ما نمى دانیم البته که آیا رابطه ما بین نماز و سعادت آن عالم چیست ، رابطه اش را ما نمى دانیم خدا مى داند، چنانچه من و شما که طبیب نیستیم نمیدانیم که رابطه ما بین این قرصى که طبیب مى دهد با آن مرض چیست لکن رابطه دارد آن که عالم است این رابطه را ادراک کرده است و به ما گفته است و ما هم باید اطاعت کنیم تا مرضمان خوب بشود این رابطه را که بین این اعمال ماست ، اعمال صالحه ما با آن عالم است این را انبیا مى دانند به وحى خداى تبارک و تعالى و آمده اند براى اینکه به ما بگویند که فلان کار را اگر بکنید این رابطه دارد اینجا با آن عالم و روح شما را تربیت میکند این که شما در آن عالم وقتى که مى روید با سعادت هستید چیزهایى که اگر چنانچه آن چیزها را انسان ارتکاب کنند مثل سمومات مى ماند که اگر انسان یکى که مسموم است بخورد مسموم مى شود و به هلاکت مى رسد، در عالم ماوراء الطبیعت و روح هم اینطورى است که بعضى از چیزها است که اگر چنانچه آن چیزها را عمل کند انسان ، یا اعتقاد به آن پیدا کند مثل سم قاتل مى ماند به مراتبش که یک وقت مسموم مى کند انسان را لکن قابل علاج است ، یک وقت مسموم مى کند و اگر تا آخر برود دیگر علاج هم ندارد آنها هم براى ما گفته اند که نکنید، گفته اند نکنید، این کار را نکنید آن کار را نکنید، آن کار را نکنید، البته یک مقدارى از امورى که آنها فهمیده اند ((بکنید و نکنید)) باز براى تنظیم عالم طبیعت است و اجتماع است لکن بسیارى از امور راجع به تنظیم امور اجتماع نیست ، راجع به ماوراء الطبیعت است انسان چون یک مجموعه اى است که احتیاج به همه چیز دارد، انبیاء آمده اند که آن همه احتیاجات انسان را هر چه احتیاج دارد انسان براى انسان بیان کنند که انسان اگر عمل بکند به سعادت تمام مى رسد.
بیانات امام در میان جمعى از ایرانیان - صحیفه نور جلد:2 صفحه 225 - 228 - تاریخ سخنرانى :6/8/57.
- راه رسیدن به امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف چیست؟
پاسخ علامه (ره): امام زمان علیه السّلام خود فرموده است: شما خوب باشید، ما خودمان شما را پیدا میکنیم .
- درباره ظهور حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشریف در روایت آمده است: لایظهر الا و یظهر الفساد ظهور نمىکند مگر این که فساد آشکار گردد .
همچنین در احادیث متعدد آمده است: یملا الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا. (1) بعد از این که زمین از ظلم پر مىگردد، آن را با قسط و داد پر مىکند . آیا از این گونه روایات استفاده نمىشود که نباید با فساد و ظلم و جور مبارزه نمود، تا زمینه ظهور حضرتش فراهم گردد؟
پاسخ علامه (ره): لازمه این سخن، حلال شمردن حرام و جواز ترک واجبات است و مسلما حضرت نمىخواهد که فساد کنیم تا بیاید و ما را گردن بزند.
- آیا روایتى که مىگوید: همه در زمان حضرت مهدى علیه السّلام مسلمان مىشوند (2) درست است؟
پاسخ علامه (ره): خداوند متعال مىفرماید:
اذ قال الله یا عیسى، انى متوفیک و رافعک الىّ و مطهرک من الذین کفروا، و جاعل الذین اتبعوک فوق الذین کفروا الى یوم القیامه، ثم الىّ مرجعکم فاحکم بینکم فیما کنتم فیه تختلفون. (آل عمران/ 55)
(یاد کن) هنگامى را که خدا گفت: اى عیسى، من تو را بر گرفته، و به سوى خویش بالا مىبرم، و تو را از (آلایش) کسانى که کفر ورزیدهاند پاک مىگردانم، و تا روز رستاخیز کسانى را که از تو پیروى کردهاند فوق کسانى که کافر شدهاند قرار خواهم داد. آنگاه فرجام شما به سوى من است، پس در آنچه بر سر آن اختلاف مىکردید میان شما داورى خواهم نمود.
ظاهرا روایت فوق مخالف، با این قسمت از آیه است که مىفرماید:
و جاعل الذین اتبعوک فوق الذین کفروا الى یوم القیامه؛ زیرا این جمله مىرساند که کفار تو روز قیامت وجود دارند. در روایتى نیز آمده است که :حضرت از آنها جزیه مىگیرد. (3)
- آیا در قرآن کریم آیهاى در رابطه با رجعت وجود دارد؟
پاسخ علامه (ره): چندین آیه در این رابطه وجود دارد. یکى از آیاتى که بر رجعت دلالت دارد، آیه زیر است که خداوند متعال مىفرماید:
"و یوم نحشر من کل امة فوجا ممن یکذب بآیاتنا فهم یوزعون." (نمل/ 83)
و روزى که در آن از هر امتى، گروهى از کسانى را که آیات ما را تکذیب مىکردند. محشور مىگردانیم، و نگاه داشته مىشوند تا همه به هم بپیوندند.
مقصود از این آیه شریفه، قیامت نیست، چون با کلمه من تبعیضیه مىفرماید: من کل امة فوجا یعنى از هر امتى، دستهاى را محشور مىگردانیم . در حالى که قرآن کریم در رابطه با حشر روز قیامت مىفرماید:
"و حشرنا هم فلم نغادر منهم احدا .(کهف/ 47) و همه را گرد مىآوریم و هیچ یک را فرو گذار نمىکنیم .
- مقصود از دو تعبیر ایاب و رجعت که در زیارت جامعه مىفرماید: مؤمن بایابکم، مصدق برجعتکم. (4) به بازگشت شما ایمان دارم، و رجعت شما را تصدیق مىنمایم چیست؟
پاسخ علامه (ره): منظور از این دو ایاب و رجعت یک چیز است، و مقصود همان رجعتى است که اول امام حسین علیه السّلام بعد حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و بعد حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم، بعد باقى ائمه علیهم السلام رجوع مىنمایند، مىباشد.
- بعد از مرگ و انتقال به عالم برزخ، بازگشت به دنیا و ماده چگونه ممکن است؟ و اخبار رجعت را چگونه مىشود تصدیق کرد؟ (5)
پاسخ علامه (ره): نقل شده که مرحوم سید نعمت الله جزایزى قدس سره در کتاب الانوار النعمانیه فرموده است: ششصد نص دینى اعم از آیه، روایت، دعا و زیارت در رابطه با رجعت وجود دارد. البته روایات با هم تنافى دارند، ولى روى هم رفته قطعا رجعت به معناى بازگشت به زندگانى دنیا بعد از مرگ را اثبات مىکنند. چنانکه قرآن کریم نیز در موارد متعدد بر بازگشتن به دنیا بعد از مرگ تصریح کرده و بر مساله رجعت صحه مىگذارد. از آن جمله زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسى علیه السّلام است. همچنین در قضیه بقره بنىاسرائیل مىفرماید:
و اذ قتلتم نفسا فاداراتم فیها، و الله مخرج ما کنتم تکتمون . فقلنا اضربوه ببعضها، کذلک یحى الله الموتى، و یریکم آیاته، لعلکم تعقون. (بقره/ 72 و 73)
و چون شخصى را کشتید، و درباره او با یکدیگر به ستیزه برخاستید، و حال آن که خدا، آنچه را کتمان مىکردید آشکار گردانید. پس گفتیم: با قسمتى از آن (گاو سر بریده را به آن مقتول بزنید تا زنده شود. این گونه خدا مردگان را زنده مىکند، و آیات خود را به شما مىنمایاند، باشد که بیندیشید.
مقصود از قلنا اضربوه ببعضها دم گاو است، و نیز در جریان دیگر مىفرماید:
الم تر الى الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت، فقال لهم الله موتوا، ثم احیاهم. ..(بقره/ 243 )
آیا از حال کسانى که از بیم مرگ از خانههاى خود خارج شدند، و هزاران تن بودند، خبر نیافتى؟ که خداوند به آنان گفت: تن به مرگ بسپارید، آنگاه آنان را زنده ساخت ...
همچنین در قضیه حضرت عزیز علیه السّلام مىفرماید:
فاماته الله مائة عام ثم بعثه ... ( بقره/ 259 )
پس خداوند او را به مدت صد سال میراند، آنگاه او را برانگیخت ...
در بعضى از اخبار رجعت نیز آمده است: عمر عالم صد هزار سال است، هشتاد هزار سال از آن حکومت آل محمد علیهم السلام، و بیست هزار سال حکومت دیگران است، تا این که در آخر مىفرماید: چهل روز مانده به انقراض عالم، زمین از حجت خالى مىگردد، و هرج و مرج عالم را فرا مىگیرد، و بعد از چهل روز در صور دمیده شده و قیامت بر پا مىگردد. (6)
علامه حسن حسن زاده آملی،مسوولان و کارکنان ادارات و ارگان هارا حافظان ناموس الهی دانست و آنان را به افزایش دانش و خدمتگزاری صادقانه دعوت کرد.
علامه حسنزاده افزود: دین خدا ناموس الهی است و شما در هر مقام و مسوولیتی که قرار دارید حافظ ناموس خداوند هستید و باید به این توجه کامل داشته باشید.
وی به لباس روحانیت که از آن به عنوان نشانهای از دنباله روی مطلق از پیام نبوت است، یاد کرد و گفت: روحانیون که ملبس به نشانه و علامت نبوت هستند به طور مطلق و قطعی باید حافظ ناموس الهی باشند.
علامه حسن زاده آملی تصریح کرد: در هیج مقامی از دانش و علم توقف نکنید و به فکر بالاتر رفتن باشید که فرمودهاند بخوان و بالا برو.
مرحوم حجة الاسلام دکتر امینی چنین مینویسد:
پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم علامه امینی نجفی یعنی سال 1394 هجری قمری، شب جمعهای قبل از اذان فجر، ایشان را در خواب دیدم. او را شاداب و خرسند یافتم.
جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم:
پدر جان! در آنجا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گردید؟
گفتند: چه میگویی؟
مجددا" عرض کردم:
آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟
کتاب الغدیر، یا سایر تألیفات، یا تأسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام؟
پاسخ دادند: نمیدانم چه میگویی. قدری واضحتر و روشنتر بگو!
گفتم: آقا جان! شما اکنون از میان ما رخت بر بستهاید و به جهان دیگر منتقل شدهاید. در آنجا که هستید کدامین عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمت و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی؟
مرحوم علامه امینی درنگ و تأملی نمودند. سپس فرمودند:
فقط زیارت ابی عبدالله الحسین علیه السلام.
عرض کردم: شما میدانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته، چه کنم؟
فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین علیه السلام برپا میشود شرکت کن. ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو میدهند.
سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اکنون به تو توصیه میکنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن. مرتبا" زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو میباشد، و امید دعا دارم.
آری! علامه امینی با کثرت مشاغل و تألیف و مطالعه و تنظیم و رسیدگی به ساختمان کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف اشرف مواظبت کامل به خواندن زیارت عاشورا داشتند و سفارش به زیارت عاشورا مینمودند و به این جهت(خودم) حدود سی سال است مداوم به زیارت عاشورا میباشم.
منبع:
کتاب مردان علم در میدان عمل و داستانهایی از علما.