براى موفق شدن لازم است: همتى برآورده و توبه نموده، سپس به مراقبه و محاسبه بپردازید. به این نحو که:
1- هر روز صبح که از خواب بیدار مىشوید، قصد جدى کنید که: هر عملى که پیش آید، رضاى خدا، عزّ اسمه را مراعات خواهم کرد. آن وقت در هر کارى که مىخواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، و همین حال را تا شب، وقت خواب، ادامه خواهید داد.
2- وقت خواب، چهار - پنج دقیقهاى در کارهایى که روز انجام دادهاید، فکر کرده و یکى یکى از نظر خواهید گذارنید، هر کدام مطابق رضاى خدا انجام یافته، شکر بکنید و هر کدام، تخلف شده استغفار بکنید و هر کدام، تخلف شده استغفار بکنید. و این رویه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه سخت و در ذائقه نفس تلخ مىباشد، ولى کلید نجات و رستگارى است .
3- هر شب، پیش از خواب، اگر توانستید، سور مُسبحات یعنى: سوره حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید، تنها سوره حشر را بخوانید.
ان شاءالله موفق خواهید شد.
محمدحسین طباطبایى
تعلق به امور جسمانى ؛ موجب دورى نفس از معقولات و اشتغالش به مجردات است ، چه شدت تعلق و غرق گشتن در عالم طبیعت ، نفس انسان را از نیل به کمال باز مى دارد.
از امام صادق علیه السلام نقل است :
پدرم همواره مى فرمود: هیچ چیز چون گناه ، قلب را تباه نکند. قلب همچنان بر گناه اصرار ورزد تا این که گناه بر آن غالب آید و آن را وارونه کند.
فیض کاشانى در کتاب وافى در توضیح این حدیث مى گوید:
مراد آن است که گناه ، همواره بر قلب تاثر نهاده ، حلاوت و صفاى آن را زایل مى کند تا این که آن رویش را که به سوى حق و آخرت است ، به سوى با طلب و دنیا مایل گرداند. بنابراین ، حقیقت توبه ، عبارت است از بریدن نفس از تعلق به ماده و نفى علاقه و گرایش به عالم اجسام ، به طورى که این عمل برایش ملکه گردد، و به سراى تطهیر و همراهى با قدسیان وصول یابد. و بدین سان ، ورطه حجاب و بعد، به سبب التفات به معقولات و تعلق به مجردات ، به کنار رود، چه دورى از یکى از این دو روى ، موجب نزدیکى به روى دیگر است ، و از این رو، حضرت صلى الله علیه و آله فرمود: دینا و آخرت چون دو کفه ترازویند که هر کدام سنگینى یابد، دیگرى سبک شود. و کسى از اهل حکمت گفته است : آنها چون دو هوویند که انس یافتن با هر کدام ، موجب بیزارى از دیگرى است ، و بالجمله ، امور دنیوى و تعلق بدان ، موجب حرمان و مانع از تعلق به امور اخروى است و به قدرى که از هر یک دورى حاصل شود، دیگرى نزدیک گردد و حضرت صلى الله علیه و آله از این جلمه تعبیر فرمود که : دنیا راس هر گناهى است .
پس توبه معتبر نیزد اهل الله درست نیاید جز به اعراض کامل از احوال دنیوى ، به حیثى که بدانها التفات نیابد و از نظر خویش دورشان گرداند؛ چنانکه در حدیث آمده است : دنیا بر اهل آخرت ، و آخرت بر اهل دنیا، و هر دو بر اهل الله حرام گشته است و از این رو گفته اند: توبه بر سه قسم باشد: یکى توبه بندگان که آن توبه از ترک طاعت و فعل قبیح است ؛ و دیگر توبه خاص اهل ورع که توبه از ترک مندوب است ؛ و سه دیگر تو به اخص من الخاص که توبه است از التفات به غیر خدا. و این توبه ، مخصوص اهل ولایت باشد که غالبا در مرتبه حضورند، و توبه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و اولیاى خدا از این قبیل بوده است که او صلى الله علیه و آله خود فرمود: گاه دلم را کدورتى عارض مى شود، و من به راستى که از خداى ، هر روز هشاد بار آرامش مى طلبم
توشه اى از آداب توبه
در روضه سى و یکم کتاب ریاض السالکین است که ناصحى گفته است :
چون اراده توبه کردى ، نفس خویش را از تبعات و قلبت را از گناهان پیراسته کن و رویت را عزمى صادق و رجایى واثق به وجه علام الغیوب متوجه گردان و چنین دان که تو بنده اى هستى فرارى از مولاى کریم و رحیم و حلیم که باید به پیشگاهش بازگردى و از عذابش بدو پناه جویى . او تو را چنین وعده داده که اگر به سویش بازگردى و از گذشته ات ، پشیمان شوى ، تو را بخشد و هر چه خطا کرده اى نادیده انگارد.
پس برخیز و غسلى به احتیاط به انجام رسان و لباست را پاکیزه نما و فرایضى چند به جاى آر، و به نافله اى آن را مزین کن . این نماز را سزاوار است که بر زمین به خشوع و خضوع و حیا و سر افکندگى و گریه و اظهار نیاز و فقر باشد؛ در مکانى که کس تو را نبیند و صدایت را نشود جز خداى سبحان . پس چون سلام گفتى ، نماز را به تعقیبات دنبال کن در حالى که حیا و امید در وجودت ظاهر گشته است . سپس دعاى ، ماثور از زین العابدین علیه السلام را قرائت کن که ابتدایش چنین است . اى کسى که پناه گناهکاران است ... .
پس از آن ، روى بر خاک نه و خاک بر سر. رویت را که گرامى ترین اعضاى تو است با اشکى روان و قلبى محزون بر خاک مال ، در حالى که به صدایى بلند مى گویى : گناه بنده ات عظیم است پس او سزاوار بخشش تو است ، و این را تکرار کن و گناهانت را که به یاد دارى بر شمار و نفس خویش را ملامت گوى و آن را توبیخ و بر آن شیوه کن و از آنچه از آن صادر گشته اظهار پشیمانى نما. بر این حال وقتى بسیار باقى باش و سپس برخیز و دست به سوى آن تواب رحیم بالا بر و چنین گو: پروردگارا! بنده فرارى ات به پیشگاهت بازگشته ، بنده نافرمانت به صلح با تو روى آورده ، بنده گناهکار با عذر و تقصیر به سوى تو آمده و تو گرامى ترین گرامیان و بخشنده ترین بخشندگانى . سپس در حالى که اشکهایت باریدن گرفته ، دعاى وارد شده از زین العابدین علیه السلام را بخوان که اولش چنین است : خدایا! اى کسى که وصف وصف کنندگان ، نتواند وصفش کند!
و بکوش تا قلبت بدو متوجه شود و تماما روى بدو نمایى ؛ در حالى که به نفس خویش ، سعه جود و رحمتش را به احساس مى آورى . سپس سر به سجده بره ؛ سجده اى همراه با گریه و زارى و شیون به صدایى که جز خداى تعالى ، کس آن را نشنود، پس از آن سرافراشته دار و به وثوق بدان که توبه مقبول افتاده و شاد باش که آرزویت بر آورده گشته است و الله ولى التوفیق .
بعضی از شرایط توبه واجب و اساسی است؛ بعضی مستحب. شرایط اساسی توبه چند چیز است:
١ ـ انسان جدّاً از گذشته پشیمان شود
٢ ـ تصمیم جدّی بگیرد در آینده این کار را نکند
٣ ـ بعد از پشیمانی نسبت به گذشته و تصمیم نسبت به آینده با اخلاص به پیشگاه ذات اقدس اله عرض کند و بگوید: خدایا آمدم.
چرا دست یازم چرا پای کوبم
مرا خواجه بیدست و پا میپسندد
نه رو به قبله بودن لازم است، نه آب توبه خوردن و نه طهارت ظاهری مثل وضو و غسل، فقط بگوید خدایا آمدم. این اساس توبه است و بقیه تشریفات و مستحبات است مثل رو به قبله بودن، غسل توبه نمودن، ذکر خاص گفتن.
به هر حال خود توبه در حکم آب است و انسان را شستشو میدهد، اینطور نیست که توبه دشوار باشد.
همه ما خواهان مقام علیّ هستیم، اما راه رسیدن به این مقام را نمیدانیم. بهترین راه آن است که حب جاه را از صحنه جان برداریم و خدابین باشیم نه خود بین. اگر انسان متکلّم و مستمع کلمةالله شد، عالی میشود و آنگاه جنت عالیه به وجود او فخر میکند زیرا حاملان پیام توحید عالیند و بهشت به تبع آنها عالی است، چون بهشت محصول کارانسان است.اگر بهشت ساخته خود انسان است وهرساختهای، نازلتر از معمار و سازنده آن است ، پس انسان بالاتر از بهشت است: «فاعل الخیر خیر منه وفاعل الشر شر منه»(1).
1 ـ نهج البلاغه، حکمت 32.
مأخذ: تفسیر موضوعی، ج 6، ص 232.
مهمترین راهى که قرآن براى نزاهت روح فرا راه سالکان کوى لقاى حق ارائه مىکند این است که سالک از شهود غیر خدا مبرا و تائب شود. حکم خدا این است که از غیرخدا کارى ساخته نیست؛ چنانکه در سوره «قصص» مىفرماید:
«کل شىء هالک إلا وجهه له الحکم و إلیه ترجعون»
هر چیزى جز خدا و وجه او، «هالک» است و اگر هلاکت آن، امروز براى افراد عادى، روشن نیست، فردا که پیشگاه حقیقت، ظاهر مىشود براى همگان مشهود خواهد شد.
خداى سبحان پس از این که در این کریمه، یک قضیه سلبى، یعنى «کل شىء هالک إلا وجهه» را ذکر مىکند، مىفرماید: «له الحکم» ؛ اگر غیر خدا هالک است، پس حاکم نیست و اگر حاکم نبود، هیچ کس تحت حکومت او نیست و اگر باید به محکمه حاکم، مراجعه کرد و غیر از خدا احدى حاکم نیست، پس باید به محکمه خدا رجوع کرد. از این رو مىفرماید: «وإلیه ترجعون» و این، مهمترین عامل نزاهت و آرامش روح است.
علت ناآرامى افراد عادى آن است که به چیزى تکیه مىکنند که خود تکیهگاهى ندارد. به همین جهت به عنوان ضربالمثل مىگویند: «الغریق یتشبث بکل حشیش» ؛ انسان غرق شده، به هر گیاهى تکیه مىکند و دست مىاندازد تا نجات پیدا کند؛ زیرا خیال مىکند آن گیاه، در دریا ریشه دارد و قوى است. کسانى که در محبت دنیا غرق شدند، دست و پا مىزنند و هر لحظه، احساس خطر مىکنند و به این و آن متمسک مىشوند و به زرق و برقها تکیه مىکنند تا از اضطراب برهند، ولى نمىتوانند.
قرآن کریم درباره افرادى که گرفتار آتش دوزخ مىشوند، مىفرماید:
«و رضوا بالحیوة الدنیا و اطمانوا بها»
اینها به دنیا بسنده کرده، راضى و مطمئن شدند، در حالى که دنیا متاع فریب است:
«و ما الحیوة الدنیا إلا متاع الغرور»
دنیا متاع فریب است و انسان را مىفریبد و اگر غریق به فریبگاه تکیه کند، قطعا نمىآرمد .
این که مردان الهى مطمئنند براى آن است که به حق متکى هستند و حق، ثابت مطلق است:
«ذلک بأن الله هو الحق»
براى رسیدن به این مقام والا، باید از هر گناهى توبه کرد. انسان گناهکار، شرمنده است؛ زیرا با این که چیزى مانع قدرت خدا نبود، خداوند به او مهلت داد تا گناه کند و فورا او را کیفر نکرد و آبروى او را هم نزد دیگران نبرد.
اگر چنین حالتى براى انسان رخ دهد، از گناه پشیمان مىشود و این اولین قدم است. آنگاه سعى مىکند گناه نکند و گناه گذشته را جبران کند و اگر همین راه را ادامه دهد، به جایى مىرسد که دیگر نام گناه را بر لب جارى نمىکند و یاد گناه را در دل خطور نمىدهد و آنگاه که به بارگاه خداوند بار مىیابد، اصلا توجه به این ندارد که قبلا گناه کرده است، چنانکه بهشتیان بعد از ورود به بهشت، گناهان گذشته را به خاطر نمىآورند؛ زیرا همین تذکر گناه، خود شرمآفرین است و در بهشت هیچ اندوه و شرمى نیست.
مردان الهى نیز تذکر گناه را عیب مىدانند. چون مایه شرم است و آنان هم اکنون به حضور اله، بار یافتهاند. البته در ابتدا و اواسط راه، تذکر گناه، فضیلت است؛ زیرا انسان را وادار به توبه و انابه مىکند، لیکن در پایان راه که مشمول لطف ویژه الهى شدهاند، گناه قبلى مورد نسیان قرار مىگیرد و منشأ این نسیان هم انساء الهى است و این انساء هم از بارزترین نمادهاى عنایت خدا به عبد تائب است؛ زیرا اگر نسیان ذنب نباشد، هماره بنده تائب با تذکر گناه پیشین شرمنده است و همین شرمندگى رنج توانفرساست.
امام صادق (علیه السلام) برای حفص بن غیاث حکایت فرمودند که : روزی ابلیس بر حضرت یحیی(علیه السلام) ظاهر شد در حالی که ریسمانهای فراوانی به گردنش آویخته بود : حضرت یحیی(علیه السلام) پرسید:((این ریسمانها چیست؟))
ابلیس گفت: اینها شهوات و خواسته های نفسانی بنی آدم است که با آنها گرفتارشان می کنم.
حضرت یحیی(علیه السلام) پرسید: (( آیا چیزی از این ریسمانها هم برای من هست ؟))
ابلیس گفت: بعضی اوقات پر خوری کرده ای و تو را از نماز و یاد خدا غافل کرده ام.
حضرت یحیی(علیه السلام) فرمود: به خدا قسم از این به بعد هیچ گاه شکمم را از غذا سیر نخواهم کرد.
ابلیس گفت: به خدا قسم من هم از این به بعد هیچ مسلمان و موحدی را نصیحت نمی کنم.
امام صادق((علیه السلام)) در پایان این ماجرا فرمود:
(( ای حفص ! به خدا قسم بر جعفر و آل جعفر لازم است هیچ گاه شکم شان را از غذا پر نکنند و هیچ گاه برای دنیا کار نکنند!))
بسمه تعالی
مشهد ربیع الثانی 1420.
آنچه را که دانستیم، عمل نماییم و آنچه را که ندانستیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانی و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ این عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خدای بزرگ، اولی به توفیق و یاری خواهد بود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین، واللعن علی أعدائهم أجمعین.
(ترک امیال نفسانى)
من مواعظ النبی صلى الله علیه و آله و سلّم:
"من اکل ما یشتهی و لبس ما یشتهی و رکب مایشتهی لم ینظر اللّه الیه حتى ینزع او یترک."
(تحف العقول، صحفه 38)
از توصیه های حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله:
هر کس هر آنچه را که هوس کرد بخورد و هر آنچه را که هوس کرد بپوشد و هر آنچه را که هوس کرد سوار شود، خداوند به او نظر لطف نکند تا بمیرد یا این که آنها را ترک کند.
شرح حدیث در کلام مقام رهبری:
در جمله «رکب مایشتهی»، احتمال دارد که معناى حقیقى کلمه مراد باشد؛ یعنى هر مرکبى که مورد میل اوست، انتخاب کند و احتمال دارد به معناى «رکب الامر» باشد؛ یعنى هر کارى دلش خواست انجام دهد. به هر حال، نظر و توجه الهى که رأس همه خیرات و مایه همه کمالات انسان در عالم وجود است؛ با ارتکاب این امور از انسان گرفته مىشود و ترک آن هم به این است که با ریاضت اختیارى، آنچه را که هوس مىکند و مىتواند انجام دهد کنار بگذارد.
کسانى که قدرت انجام تمام مشتهیات خود را ندارند باید قدر بدانند؛ زیرا این نعمت بزرگى است که انسان در مقابل هوا و هوسهاى خود، میدان گستردهاى نداشته باشد. گرچه اگر بتواند و مبارزه کند، ثواب بیشترى دارد.
آیة الله جوادی آملی.
پینوشتها:
1- سوره نحل، آیه 78
2- سوره روم، آیه 30
3- سوره شمس، آیات 7 - 8
زنى فرانسوى به جراحى مغز احتیاج پیدا کرد.
با این که آن زن آلمانى نمى دانست , اما وقتى چاقوى جراحى به رگى از مغز وى اصابت کرد,زن در حال بى هوشى شروع به خواندن سرودى به زبان آلمانى نمود.
چاقو را که از رگ برداشتند, خواندن سرود نیز قطع شد.
تکرار این عمل تعجب پزشکان را در پى داشت .
پـس از تحقیقات فراوان , پرده از این راز برداشته شد: هنگام هجوم آلمان به فرانسه , این زن که در آن هنگام کودک خردسالى بیش نبوده ,درخیابان شاهد سرودهایى بوده است که سربازان اشغالگر آلـمـانـى مـى خـوانـده انـد.
این سرودها از آن هنگام در ضمیر ناخودآگاه وى محفوظ مانده بوده است .
گروهى از کودکان مشغول بازى بودند.
ناگهان با دیدن پیامبر(ص )که به مسجد مى رفت , دست از بـازى کـشـیـدنـد و بـه سـوى حـضـرت دویدند و اطرافش را گرفتند.
آنها دیده بودند پیامبر اکـرم (ص ),حسن (ع ) و حسین (ع ) را به دوش خود مى گیرد و با آنها بازى مى کند.
به این امید, هر یک دامن پیامبر را گرفته , مى گفتند: شتر من باش ! پـیامبر مى خواست هر چه زودتر خود را براى نماز جماعت به مسجد برساند, اما دوست نداشت دل پـاک کـودکـان را بـرنـجاند.
بلال درجستجوى پیامبر از مسجد بیرون آمد, وقتى جریان را فهمید خـواسـت بـچه ها را تنبیه کند تا پیامبر را رها کنند.
آن حضرت وقتى متوجه منظوربلال شد, به او فرمود: تنگ شدن وقت نماز براى من ازاین که بخواهم بچه ها را برنجانم بهتر است .
پیامبر از بلال خواست برود و از منزل چیزى براى کودکان بیاورد.
بلال رفت و با هشت دانه گردو بـرگـشـت .
پـیـامـبـر(ص ) گـردوهـا را بین بچه ها تقسیم کرد و آنها راضى و خوشحال به بازى خودشان مشغول شدند.