عزیز من گریه قابلیت می آورد . خواستن، قابلیت می آورد. طلب، قابلیت می آورد ؛ سعه ی وجودی می آورد. این که بخواهی بنشینی و هیچ کاری نکنی ، قابلیت به دست نمی آوری . فاعل بر بی قابلیت افاضه نمی کند. امتحان ها برای بیشتر شدن قابلیت است .گریه برای بیشتر شدن قابلیت است. راهی نداریم گریه را هم خدا پیش می آورد. گریه هم که پیش می آید چه خوش پیش می آید.
خداوند شرح صدر عطا فرماید.
دو دانشمند ژاپنی و یک دانشمند امریکایی ( ژاپنی الاصل ) به خاطر کشف چند ذره بنیادی، مشترکا جایزه نوبل سال 2008 را کسب کردند. این خبر بعد از ظهر روز سه شنبه 16 مهر 87 توسط کمیته جایزه نوبل در آکادمی سلطنتی علوم سوئد اعلام گردید.
کمیته اعطای جایزه نوبل ، ضمن تمجید از یوشیرو نامبو (Yoichiro Nambu) دانشمند امریکایی ژاپنی الاصل و ماکوتو کوبایشی (Makoto Kobayashi) و توشیهیدی ماسکاوا (Toshihide Maskawa) دانشمندان ژاپنی؛ به خاطر انجام کارهای متعددی که به شرح چگونگی تولد جهان با فرآیند شکست تقارن کمک کردند ، جایزه نوبل فیزیک سال 2008 را اعطا کرد. این دانشمندان به حل معماهایی در جهان هستی پیرامون ذرات بسیار ریز کوارک کمک کرده اند.
آقای یوشیرو نامبو استاد دانشگاه شیکاگو موفق شده بود مکانیزم خودبخودی شکست تقارن را طبق مدل استاندارد فیزیک کشف و تشریح نماید که سه عدد از چهار نیروی بنیادی جهان هستی را متحد میکند. ( الکترومغناطیس ، هسته ای ضعیف و هسته ای قوی – بجز نیروی گرانش )
همچنین نتایج کار این دانشمند منجربه توسعه علم کوانتوم کرومودینامیک شده است. ( نظریه ای که به توصیف برخی از فعل و انفعالات بین کوارک ها میپردازد که باعث تولید پروتون ها و نوترون ها می شوند و فعل و انفعالاتی بین این دو دسته از ذرات که اتمها را ایجاد میکنند. )
شعری از قیصر امین پور
پیش از اینها فکر میکردم خدا
خانه ای دارد میان ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس وخشتی از طلا
پایه های برجش از عاج وبلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او آسمان
نقش روی دامن او کهکشان
رعد و برق شب صدای خنده اش
سیل و طوفان نعره توفنده اش
دکمه پیراهن او آفتاب
برق تیغ و خنجر او ماهتاب
هیچکس از جای او آگاه نیست
هیچکس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین
بود اما در میان ما نبود
مهربان و ساده وزیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه می پرسیدم از خود از خدا
از زمین، از آسمان،از ابرها
زود می گفتند این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
آب اگر خوردی ، عذابش آتش است
هر چه می پرسی ،جوابش آتش است
تا ببندی چشم ، کورت می کند
تا شدی نزدیک ،دورت می کند
کج گشودی دست، سنگت می کند
کج نهادی پای، لنگت می کند
تا خطا کردی عذابت می کند
در میان آتش آبت می کند
با همین قصه دلم مشغول بود
خوابهایم پر ز دیو و غول بود
نیت من در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
ادامه مطلب
گفتهاند: پس از عید فطر، شش روز از اوایل ماه شوال را به عنوان بدرقه، روزه بگیرید؛ زیرا اگر کسى دوست عزیزى را بخواهد بدرقه کند، چند قدم به همراه او مىرود. امام سجاد (علیهالسلام) فرمود: «وأوحشنا انْصرافه عنّا» و از اینکه منصرف شد و از ما فاصله گرفت، ما را به وحشت انداخت. ما دوست مهربان و پر برکتى را از دست مىدهیم، لذا به وحشت مىافتیم. از این رو بود که آخر ماه مبارک رمضان که مى شد، اولیاى خدا احساس غربت مىکردند.
«ولزمنا له الذِمام المحْفوظ والحُرمة المرْعیّة والحق المقضى». ما باید حقى که او بر عهده ما دارد رعایت کرده حرمتى که در پیش ما دارد ارج بنهیم. باید به تعهدى که بین ما و اوست وفا کنیم.
«فنحن قائلون السلام علیک یا شهْرَ الله الأکبر ویا عید أولیائه» آنگاه چون این دوست عزیز از ما جدا مىشود ما چنین مىگوییم: سلام بر تو اى بزرگترین ماه که به خدا انتساب دارى. و سلام بر تو اى عید اولیاى الهى. این سلام، سلام تودیع است.
«السّلام علیک یا أکْرم مصحوبٍ من الأوقات ویا خیْر شهرٍ فى الأیام والسّاعات» امام سجاد (علیهالسلام) چندین بار به این ماه سلام مىکند. ماه رمضان اگر زمانى گذرا بود و باطن و سرّ و حقیقت و روح نداشت، ولىالله به او سلام نمىکرد. این گفتههاى معرفتى ـ معاذ الله ـ نظیر اشعار خیالى شعرا نیست که بر خطابههاى خیالى حمل شود که مثلا ً به کوه و یا آثار مخروبه خطاب مىکنند. بیان حضرت این است که ما خیلى دوست و رفیق، داشته و داریم؛ اما هیچ دوستى به عظمت این ماه نبوده. ماهى که نه هیچ روزى مثل روزهاى آن و نه شبى چون شبهاى آن بود.
مأخذ: (حکمت عبادات، صفحات 170 ـ 171)
...این ماه در میان ما چندی بماند و خوب همنشینی بود و بهترین سودهای جهان را برای ما آورد و چون وقت او سر آمد و مدتش به انجام رسید و شماره روزهایش پایان یافت آهنگ جدایی کرد.
پس او را بدرود گوییم اما جدایی او بر ما سخت ناگوار است، بازگشتن او ما را اندوهگین ساخت و به وحشت افکند،حق صحبت او بر عهده ما بماند و رعایت حرمتش واجب آمد و ادای حقش لازم.
پس میگوییم سلام بر تو باد ای ماه بزرگ خدای و جشن دوستان او. سلام بر تو ،ماهی بودی که آرزوها نزدیک شد و اعمال خیر روایی یافت.
سلام بر تو،که یار مونس ما بودی،آنگاه که آمدی ما را شاد کردی و اکنون که میروی رفتن تو سهمگین و دلخراش است.
سلام بر تو که در مجاورت تو دلها نرم شد و گناهان کاهش یافت.
سلام بر تو و بر شب قدرت که از هزار ماه بهتر است. سلام بر تو که دیروز مشتاق بودیم و فردا آرزوی تو را داریم.
خدایا تو را حمد گوییم و به بد کرداری خود اقرار کنیم و به تبهکاری اعتراف داریم و در دل با تو پیمان توبه بندیم پس با آن
همه تقصیر و کوتاهی اجر ما را کامل عطا کن تا فضایلی که دوست داشتیم و از دست ما به در رفت تدارک کنیم و عوض آن ذخایر گوناگون که آرزومند بودیم و بدان نرسیدیم باز یابیم.
دعای45 صحیفه سجادیه
دعا کلید عطاء و وسیله قرب الى الله تعالى و مخ عبادت و حیات روح و روح حیات است .
دعا کوبه باب رحمت رحیمیه و سبب فتوح برکات شرح صدر و نور و ضیاى سر است .
دعا موجب رسوخ ذکر الهى در دل ، و منزه نفس ازرین شواغل است .
دعا توشه سالکان حرم کبریاى لایزال ، و شعار عاشقان قبله جمال ، و دثار عارفان کعبه جلال است .
دعا سیر شهودى و کشف وجودى اهل کمال و تنها رابطه انسان با خداى متعال است .
دعا معراج عروج نفسى ناطقه به اوج وحدت ، و ولوج به ملکوت عزت است .
دعا مرقات ارتقاى انسان به مقام ولایت ، و رفرف اعتلاى وى به مرتبت خلت است .
دعا واسطه اسم اعظم گردیدن انسان و دست یافتن به کنوز قرآن ودارا شدن رموز تصرف طبایع اجرام و ارکانست .
دعا کاسر قلب و جابر آن به اءنا عند المنکسره قلوبهم است . یعنى دل از ذکر و دعا شکسته شود و دل شکسته درست ترین و ارزنده ترین کالاى بازار هستى است که خدا در دل شکسته است . الهى اگر یکبار دلم را بشکنى از من چه بشکن بشکنى .
دعا یاد دوست در دل راندن و نام او به زبان آوردن و در خلوت با او جشن ساختن و در وحدت با او نجوى گفتن و شیرین زبانى کردن است .
دل بى دعا بها ندارد، و دل بى بها بها ندارد ((قل ما یعبؤ کم ربى لولا دعاؤ کم )) ((بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگار من شما را به وزن نهد و به شمار آورد.)) صادق آل محمد - صلوات الله علیهم - فرمود: علیکم بالدعاء فانکم لاتقربون بمثله
جمود عین و خمول لسان از کوردلى است . هر چند که محبت و عشق اساس ذکر و دعایند ولى در آغاز از ذکر و مناجات و دعا محبت به بار آید و در انجام ، محبت ، ذکر و مناجات و دعا و سوز و گداز مى آورد.
در اول ذکر آرد انس با یار در آخر ذکر از انس است و دیدار
چنانکه مرغ تا بیند چمن را نیارد بستنش آنگه دهن را
شود مرغ حق آن فرزانه سالک که با ذکر حق است اندر مسالک
خوش آنگاهى دل از روى تولى شرف یابد ز انوار تجلى
چگونه مرغ حق ناید به حق حق چو مى بیند جمال حسن مطلق
گفتاری از حجتالإسلام والمسلمین محسن قرائتی
"باید قرآن را محور قرار بدهیم. کاش فضلای حوزوی و دانشگاهی ما در کنار درسهایی که میخوانند و میدهند، روزی نیمساعت، دوتا تفسیر را ببینند؛ میشود هشت تفسیر از هشت مفسر. این تفسیرها میتوانند فارسی یا عربی و از شیعه یا سُنّی باشند. اینها بعد از ده سال خودشان چند دوره تفسیر دیدهاند و مباحثه کردهاند و گفتهاند. باید برخورد هر فاضل، طلبه و استادی اینطور باشد؛ شبیه برخوردی که با کتابهای دیگر حوزوی مانند رسائل و مکاسب و کفایه میشود.
باید حساب کنیم که قرآن جایگاهش چیست. چطور ما کتابهای مخلوقان را با عنایت مباحثه میکنیم. جواهر از مهمترین کتابهای فقهی است، اما بالاخره کتاب مخلوق است. همان طور که افتخار میکنیم استاد کفایه و رسائل و مکاسب هستیم- که همهی اینها کتابهای مخلوق هستند- باید درسگفتن کتاب خالق هم افتخار باشد. این حرف اول.
در حد ترتیل و تجوید ماندیم
قرآن در بهترین شب تاریخ نازل میشود؛ شب قدر. بر قلب بهترین آدمها نازل میشود؛ قلب پیغمبر و کتاب تحرک است. خود خداوند صفتش «قائم بالقسط» است، یعنی بهپاخاسته. قرآن نازل شده برای این که «لیقوم الناس بالقسط»؛ مردم عدالت را بهپا دارند. راجع به نماز میگوید: «أقیموا». راجع به حج میگوید: «قیاماً للنّاس». رهبرش قائم و رستاخیزش قیامت است. همهاش بلندشدن، ایستادن و حرکت است. اگر بخواهیم جامعهی ما متحرک و بانشاط باشد، باید به قرآن رو بیاوریم.
"چون کلمه تقوا یک سخن تکرار شونده است و فرهنگ تقوا در جامعه خیلی تکرار میشود، من اصرار دارم شما آن نکتهی حرف مرا دریابید، و لذا مقصود را درست توجه کنید! من گفتم تقوا را میتوانیم اینطور معنی کنیم که شما بفهمید. اما واژه گزینی برای ترجمه یک معنی دیگر است.
مفهوم تقوا
تقوا یعنی پرهیز با حرکت نه پرهیز با سکون، یک وقت هست شما در حال سکون پرهیز میکنید، یعنی برو در خانهات بنشین و کاری به کار چیزی نداشته باش و با رانندگی نکردن پرهیز کن به این که به کوه نخوری و از دره پرتاپ نشوی، پرهیز از کوهنوردی کردن، حرکت نکردن در خارزارها که خارهای مغیلان دامن شما را نگیرد، این جور پرهیز است و اسلام این را به شما توصیه نمیکند. بلکه میگوید در سینهی قضایا و واقعیتها با حوادث روبرو بشوید و در عین حال پرهیز کنید. مثل رانندهای که رانندگی میکند اما پرهیز هم میکند و این پرهیز همان است که گفته شد. مراقبت کردن و مواظب خود بودن، پس کلمهی پرهیز در اینجا یک کلمهای است درست، منتها چون پرهیزگاران در ترجمهی متقین زیاد تکرار شده و در ذهنها آن حساسیت لازم را به معنا برنمیانگیزد، من ترجیح دادم بگوئید پرهیزمندان البته پرهیزمندان را هم چون جا نیفتاده اصرار ندارم بگوئید، خود بنده آن سالهای قدیم تقوا را "پروا گرفتن و پرواداشتن" معنا میکردم، اما بعد فکر کردم دیدم عبارت پرواکاران و پروامندان یک عبارت نامأنوسی است و هیچ مصطلح نیست، یعنی آن موسیقیی لغت باید بر گوش سنگینی نکند، باید زیبا به گوش برسد تا رایج شود و این یکی از رازهای واژه گزینی است.
حضرت موسیبن جعفر (علیهالسلام) به مردی فرمودند: "أتحبّ البقاء فى الدّنیا"؛ آیا بقای در دنیا را دوست داری؟
آن شخص که از تربیتشدگان مکتب امامت بود، عرض کرد: آری
آن حضرت پرسیدند: چرا؟
عرض کرد: برای آن که به قرائت سوره محبوب خود، "قل هو الله أحد" بپردازم(1).
امام کاظم (علیهالسلام) پس از لحظهای سکوت فرمودند: "یا حفص! من مات من أولیائنا وشیعتنا ولم یُحسن القرآن عُلّم فى قبره لیرفع الله به من درجته فإن درجات الجنة علی قدر آیات القرآن یقال له: اقرأ وارق. فیقرأ ثم یرقی"؛ اگر از شیعیان ما، کسی قرآن را به خوبی فرا نگرفته باشد (چون به حقیقت آن ایمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعلیم داده میشود تا خدای سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بیفزاید؛ زیرا درجات قرآن به اندازه آیات قرآن است. به قاری گفته میشود: بخوان و بالا برو. او نیز میخواند و بالا میرود.
در جهان برزخ زمینهای برای تکامل عملی نیست، تا انسان با انجام کاری واجب یا مستحب به کمال برتر عملی برسد، ولی راه تکامل علمی باز است؛ نظیر آنچه در رؤیا برای روح معلوم میشود و برای آگاهی به آنْ حرکت فراگیری از قبیل کوششهای بدنی در زمان بیداری راه ندارد و بسیاری از علوم و معارف دین در آن جا برای انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آیات نورانی قرآن کریم است، برای ترفیع درجات شیعیان، ابتدا از تعلیم قرآن بهرهمند خواهند شد و سپس با فرمان "اقرأ وارق"، میخوانند و در درجات بهشت صعود میکنند. صعود در درجات بهشت پاداش قرائت در عالم آخرت نیست؛ زیرا در عالم برزخ، تکلیف و عمل مکلفانه که جزا را به همراه داشته باشد نیست، بلکه صعود بهشتیان در درجات بهشت، همان ظهور انس با قرآن در دنیـاست.
«قال أمیرالمؤمنین (علیهالسلام) فَقُمت وقُلتُ: یا رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم): ما أفضل الأعمال فى هذا الشهر؟ حضرت على (علیهالسلام) فرمودند: من از بین مردم برخاسته، از پیامبر سؤال کردم بهترین اعمال در این ماه چیست؟
فقال: یا أبا الحسن أفضل الأعمال فى هذا الشهر الورعُ عن محارم الله عزّ وجلّ»
فرمود:
بهترین عمل در این ماه پارسایى و اجتناب از محرّمات خداست.
آنچه را که خدا تحریم فرموده، از آنها اجتناب کند و وارسته باشد.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مأخذ: (حکمت عبادات، آیت الله جوادی آملی، صفحات 165)