پیدایش امکان نشر علم برای امام صادق علیه السلام
آنچه امام صادق را کمک کرد برای آنکه علوم و معارفش را پخش کند، و در عالم نشر دهد از یک ناحیه، علّتِ تمدّن بود، و از یک ناحیه، علّت فترت انتقال حکم از اُمویّین به عباسییّن، و از یک ناحیه، وجود راویان ثقه که تعدادشان بسیار بود و همگی ایمان به امام صادق داشتند، و به طریق نیکوئی از وی اخذ علوم میکردند تا جائی که بعضی علماء شیعه قائل به توثیق چهار هزار تن از آن روات بدون استثناء شدهاند. و شاید علاوه بر این عوامل که بر ما ظاهر و روشن گردیده است، عوامل و اسباب دیگری هم وجود داشته است که بر ما پنهان مانده است.
و بر هر تقدیر، این عوامل و اسباب به طوری که با هم مجتمع شوند برای أحدی از ائمه غیر از امام صادق حاصل نگشت. امام علی حواریّون و اصحابی خالص و پاک داشت، همچون مَیثم تمّار، و کُمَیْل بن زیاد، و حُجْربن عَدی، و محمدبن أبیبکر و غیرهم ولیکن در عصر خلافتش مبتلا شد به جنگها و حربهای داخلی و همین که به جوار پروردگارش شتافت، معاویه در نابودی و محو آثار او، و کشتن رجال او، و از میان برافکندن تمام آنچه که به وسیله و سببی با او ربط پیدا میکند، دستآلود.
امَّا عصر امام حسنین و امام سجاد، پس آن عصر معاویه و پسرش یزید، و زیاد و پسرش عبیدالله، و عبدالملک و شیطان او: حَجّاج، عهد سربریدنها و گردن زدنهای شیعه بود. عهد به شهادت رسانیدن ائمّه شیعه بود، عهد مسموم ساختن امام حسن، عهد قربانگاه مرْج عَذْراء، و عهد تأسُّفخیز کربلا، و واقعه حَرَّه و غیرها از مشابه آنها بود.
امّا امام باقر، پس او گرچه اولین موسس مدرسه فرزندش امام صادق است، چون اصحاب و شاگردانی داشت از اکابر تابعین و اعیان فقهاء و محدِّثین که در مسجد جدّش رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم دورش حلقهوار مینشستند، و استماع علوم و روایات مینمودند ولیکن الله سبحانه پیش از آنکه این مدرسه به نهایت خود در رشد وبهرهبرداری کامل برسد او را بهسوی خود برد، و در حالی که 57 سال داشت، در عهد خلافت هِشام بن عَبدالملک وی را قبض روح نمود، و به جایش خلیفهاشو پسرش امام صادق نشست. و در مدرسه او حُظوظ و توفیقات مختلفی از جهات متفاوت و علل مختلفی یکی پس از دیگری روی آور شد تا حدّی که تعداد شاگردانش بر تعداد شاگردان زمان پدرش فزونی گرفت و شماره کسانی که به سوی او وفود میکردند و به هدایت و ارشاد او علوم را میآموختند به هزارها عدد میرسید.
و پس از امام صادق نیز ظروف و مقتضیات به همان قساوت و سختی خود برگشت، و حوادث تلخ و ناگوار بر أئمّه و شیعیانشان با شدَّت روی آورد، امَّا مذهب شیعه در هر قطری از أقطار انتشار پیدا کرده بود، و معالم آن شناخته شده بود، و اساسهای آن ترکیز یافته بود، و در اذهان حفظ یافته، و در کتب تدوین پیدا کرده بود که در اثر آن، مردم از زمان امام صادق علیه السلام تا امروز و تا پایان ایام جهان بدان عمل میکنند.
از این گذشته، مذهب اهل البیت تبلور پیدا کرده، و صورت واقعیاش را به طور جَلی و آشکارا اتّخاذ نموده بود، شیعه فقه مستقلّ خود را باز یافته بود، و علماء و راویان و محدّثانشان معروف شدند و آراء خاصّه آنها در باب توحید و عدل و عصمت انبیاء و شفاعتشان و مسأله جبر و اختیار مبرهن و مدوَّن شده بود، و مذهب تشیّع از سایر مذاهب تمیّز تامّ و تمام حاصل کرده بود. همچنانکه مذهب معتزله از مذهب أشاعره تمیّز یافته بود.
امّا بقیّه اقوال أئمه اطهار: از عصر حضرت امام کاظم تا پایان غیبت صغری یا تأکید اقوال امام صادق میباشد، و یا متمّم بعضی از اصول مذهب یا فروع آن. و امَّا رجال شیعه در عصر امام صادق علیه السلام و بعد از آن، هَمِّشان و اهتمامشان حفظ تعالیم امام صادق بوده است، و تدوین آنها و دفاع از شبهات متوجّه بر آنها.
امروز نه فقط فقه و تفسیر و علوم شیعه اثناعشریّه از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام إشراب میگردد، بلکه فقه و تفسیر و علوم شیعه سَبعیَّه یعنی هفت امامیّه: إسمعیلیه با وجود وفور و کثرتشان از آن حضرت إشراب میگردد.
کتاب «دَعائم الإسلام» تألیف «قاضی نعمان تَمِیمی مَغْربی» نمونهای از آن فقه بر اساس روایات امام صادق علیه السلام است.
بنابر این مذهب جعفری مذهبی است مشترک میان طائفه حقّه محقّه شیعه اثناعشریّه و طائفه شیعه سبعیّه اسمعیلیّه که مدار مذهبشان را بر عدد هفت بنیان نهاده، و اسمعیل فرزند امام صادق را که در زمان حیات آن حضرت بدرود حیات گفت امام هفتم خود میدانند.
لهذا برای جدائی و تمایز میان این دو طائفه، علمای اعلام لفظ اثناعشریّه را به دنبال لفظ جعفریّه اضافه کردهاند و گفتهاند: شیعه جعفریّه اثناعشریّه