برگرفته از سخنرلنی دکتر رضا داوری، استاد فلسفه در دهمین همایش بزرگداشت ملاصدرا :
فلسفه در نظر ملاصدرا صرفا علم نیست. البته فلسفه علم است و چگونه میتواند علم نباشد؟ اما از قدیم این نکته هم وجود داشته است که فلسفه کمال انسان است. وقتی فلسفه وارد اسلام شد، این مسئله هم در فلسفه اسلامی مطرح شد. چنانکه میدانید فارابی گفته است که فلسفه تشبه به الله است. اما خود مرحوم ملاصدرا در جلد دوم اسفار به این موضوع اشاره میکند. ملاصدرا میگوید متقدمان قائل به این قول بودند که حکمت، احاطه به اعیان و کیفیت وجود اشیا است و فیلسوف، انسانی است که این احاطه را دارد. ملاصدرا در توضیح عقل عملی و نظری، تقدم را به عقل عملی میدهد، در صورتی که در ذهن بیشتر ما عقل نظری، مقدم بر عقل عملی است. این مسئله همیشه وجود دارد که آیا صرف دانستن ما را به کمال میرساند؟ در فلسفه اروپایی امروز - به عنوان مثال فلسفه گادامر- مسئله روش و حقیقت یک مسئله مهم است. کسانی هستند که راهها و روشها را میدانند، اما آیا صرف دانستن این راهها،باعث میشود آنها حقیقت را پیدا کنند؟ سخن مهم ملاصدرا، حکمت سیروت انسان است. ملاصدرا به تبع عرفا، به دو قوس نزول و صعود قائل است. ملاصدرا حرف عرفا را عینا تکرار نمیکند، اما به آن حرفها نظر دارد. در قوس نزول، انسان پیدا نیست و فلسفه هم پیدا نیست. توجه داشته باشید نگفتم وجود ندارد، بلکه گفتم پیدا نیست. اما در قوس صعود، انسان پیدا میشود و فلسفه هم پیدا میشود. در واقع انسان در آغاز سیر صعودی پیدا میشود که همان طبیعت است. اما این انسان طبیعی چیزی از خیال و عقل به همراه دارد و سیر این انسان به سمت عالم خیال است که میتواند از آن هم بگذارد و به عالم عقل برسد. همه انسانها این مسیر را طی میکنند، اما این طور نیست که همه آدمیان به مقصد برسند و راه های گذشته را فراموش نکنند. ملاصدرا در مقدمه کتاب ارجمند شرح اصول کافی چند حدیث قدسی نقل میکند: «من نافرمانی آدم را سبب آبادانی عالم گردانیم» و «اگر شما گناه نمیکردید خداوند شما را میبرد تا گروه دیگری را بیاورد» و «ناله گناهکاران را از تسبیح ستایندگان بیشتر دوست دارم». در نظر ملاصدرا کسی که ناله میکند، قرب پیدا میکند و رها شده است و مهم آزادی است و اینکه آدمی آزاد شود و راه را طی کند. ملاصدرا در بحث سیر صعودی، به انبیا توجه میکند و میگوید انسان اگر دستگیری پیدا کند میتواند به نتیجه برسد. ملاصدرا میگوید عالم اگر علم دارد، خشیت دارد و اگر خشیت دارد علم دارد. علم بدون خشیت علم نیست و علم حقیقی علم با خشیت است.