وجوه تشابه کعبه و قلب انسانی در منظر ابن عربی
1 ـ قلب ولی اللّه ، بیت الهی
ابن عربی قلب انسان مؤمن را خانه خدا دانسته، می گوید خداوند دو خانه دارد: خانه ای در بیرون و خانه ای در درون. خانه بیرونی، کعبه است و خانه درونی، دل.
این سخن او، برگرفته از آیه قرآن و حدیثی از نبی گرامی صلی الله علیه و آله است:
وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّه َ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ .(انفال : 24)
«و بدانید که خداوند، به یقین میان آدمی و قلب او در گردش است.»
در حدیث قدسی نیز آمده است که خداوند فرمود:
«لا یَسَعُنی أَرْضی وَ لا سَمائی وَ لکِنْ یَسَعُنی قَلْبُ عَبْدِی الْمُؤْمِن». (بحار الانوار، ج 55 ص 39 روایت 61 )
«زمین و آسمان گنجایش مرا ندارند، ولی دل بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد.»
محیی الدین می گوید: از این کلام الهی که قلب بنده اش را بیت کریم و حرم عظیم خویش قرار داده، استفاده می شود که قلب مؤمن اشرف و برتر از کعبه است. (فتوحات، باب 72، فصل 7)
آنگاه می گوید: هر کدام از خانه ها، طواف کننده های خاص خود را دارند؛ طواف کنندگان بیت ظاهر و خارجی که کعبه است، مردم اند و بیت باطن و درونی را، که قلب است، خواطر انسان طائف اند. آنچه بر دل انسان خطور می کند، در واقع به دور دلش می گردد و دل را طواف می کند. همانگونه که مردم پیرامون خانه کعبه می گردند. خواطر نیز همانند مردم چند گونه اند؛ همانطور که بعضی از مردم مقام خانه را درک کرده، عظمت آن را می فهمند و احترامش را به جای می آورند ولی بعضی از این توفیق بی بهره اند و در حال غفلت طواف می کنند و روشن است که این طواف مذموم و آن طواف ممدوح است، خواطر نیز بعضی ممدوح و بعضی مذموم اند. در هر صورت، خداوند با توجه به کرم و رحمت بی منتهایش، هر دو را می پذیرد. در اینجا نیز از خواطر مذموم می گذرد و عفو می کند. (فتوحات، باب 72، فصل 8)
وی در فصلی دیگر از کتابش، وجه تمایز و تشابهِ قلب بنده مؤمن را با کعبه، به «اللّه » و «الرحمن» تشبیه کرده است. همانگونه که اللّه و الرحمن دو اسم بزرگ الهی اند، قلب و کعبه نیز دو خانه گرامیِ خدایند. سپس به این آیه شریفه استناد می کند که فرمود:
قُلِ ادْعُوا اللّه َ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیّا ما تَدْعُوا فَلَهُ اْلأَسْماءُ الْحُسْنی... (اسراء : 110)
«بگو اللّه را بخوانید، یا رحمن را بخوانید، به هر کدام که بخوانید، اسم های نیک همه برای اوست.»
لیکن بعضی از انسان ها، به حسب تفاوتِ بهره مندی از هدایت و رشد، ارتباطشان با اسماء الهی تفاوت دارد. همه اللّه را می شناسند، حتی بت پرستان نیز با اسم اللّه آشنا بودند ولی می گفتند: رحمان کیست؟ ما رحمان را نمی شناسیم. اینان به جهت گمراهی و دوری از حقیقت، با رحمان آشنا نبودند و می گفتند: «وَ مَا الرَّحمنُ؟»(فرقان : 60) ولی مؤمنان با هر دو اسم آشنا بودند.
محیی الدین می گوید: انسان های مرحوم (مورد رحمت واقع شده)، با رحمان آشنایند ولی آنان که محروم اند، از رحمان به دورند.
بدین جهت، همه با بیت درونی؛ یعنی قلب آشنایند، اما بعضی با بیت برون آشنا نیستند. فقط امت مرحوم اند که هر دو بیت را می شناسند و از فیوضات آن دو مستفیض. (فتوحات، باب 72، فصل 20 و21)
ابن عربی این دو نکته را بسیار مهم دانسته و به بیان آن می بالد و می گوید: بدان، من تو را به اموری آگاه ساختم که اگر بدان عمل کنی، از علم الهی آنقدر بر تو آشکار می شود که جز خدا اندازه آن را نداند. به یقین عارف به مقداری که از علم الهی می چشد، عزّت می یابد. (فتوحات، باب 72، فصل 20 و 21)
2 ـ قلب عارف، مطاف اسماءاللّه
چون قلب عارف و ولی اللّه ، خانه خدا است، و خانه خدا باید زائر و طواف کننده داشته باشد، قلب نیز طواف کننده های گوناگون دارد؛ گروهی آن ها، که پیشتر اشاره شد، خواطر انسانی است که به دو دسته ممدوح و مذموم تقسیم می شوند. دسته دیگر اسماء الهی اند که تماما ممدوح و مقدس اند.
محیی الدین بر این اعتقاد است که: اسماء الهی به دو جهت، طواف کننده قلب عبد مؤمن اند:
جهت نخست اینکه: هر اسمی طالب حال خاصی است، وقتی آن حالت از دلِ بنده مؤمن سر می زند، آن اسم خاص به جهت مناسبتش با آن حال، به سوی آن می رود که منشأ آن حالت قلب مؤمن است.
جهت دوم اینکه: در حدیث پیشگفته آمد که قلبِ عبدِ مؤمن گنجایش خدایش را دارد و خدا در دل اوست. طبیعی است که اسماء اللّه همه پیرامون قلبی طواف کنند که خدا در آن است.
بنابر این، هر گاه مؤمن خدا را در دل خود حاضر کند، آن گاه قلب او مطاف اسماء اللّه و فرشتگان خواهد بود. اگر این حضور در روز بارها تکرار شود، آن طواف نیز بارها تکرار خواهد شد و حج واقعی که به معنای قصد و تکرار قصد است، حاصل می گردد. (فتوحات، باب 72، فصل 13)
3 ـ ارکان کعبه، خواطر قلب
کعبه چهار رکن دارد که عبارتند از:
1 ـ رکن حجر 2 ـ رکن عراقی 3 ـ رکن شامی 4 ـ رکن یمانی
محیی الدین، معادلِ این ارکان، برای قلب نیز ارکانی از خواطر گوناگون قائل شده است؛ زیرا قلب آدمی هیچگاه از این خواطر خالی نبوده و همواره بر آن ها استوار است. آنها عبارتند از خواطر:
1 ـ خواطر الهی 2 ـ خواطر مَلَکی 3 ـ خواطر نفسانی 4 ـ خواطر شیطانی
هر یک از این ارکان، مقابل و هم تراز یکی از ارکان کعبه است:
خاطر الهی = رکن حجر الاسود
خاطر ملکی = رکن یمانی
خاطر نفسانی = رکن شامی
خاطر شیطانی = رکن عراقی
علت اینکه رکن عراقی موازی خاطر شیطانی قرار دارد، این است که: شارع مقدس دستور داده است وقتی مقابل رکن عراقی رسیدی این دعا را بخوان:
«أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّقاقِ وَ النِّفاقِ وَ سُوءُ الاَْخْلاقِ».
«خدایا! از تفرقه و نفاق و اخلاق ناپسند و نکوهیده، به تو پناه می برم.»
روشن است که هر یک از این صفات ذمیمه، از وسوسه های شیطانی است که متوجه انسان می شود.
محیی الدین، آنگاه میان انبیا و اولیا و سایر مؤمنان فرق قائل شده، می گوید: قلب انبیا بر سه خاطر استوار است خاطر چهارم که شیطانی است، در آن ها راه ندارد؛ زیرا انبیا توسط عصمت خدادادی از وسوسه شیطانی محفوظ اند. البته اولیا و مؤمنان والا مقام که شیطان نفس را مطیع خود ساخته اند، نیز در سایه ایمان و اخلاص، از خاطر چهارم رهیده اند و به سایه انبیا رسیده اند، که ابن عربی به بعضی از آن ها، مانند سلمان الدُنبلی اشاره کرده است.(فتوحات، باب 72، فصل 10 و11)
از نظر محیی الدین انبیا توسط عصمت و اولیا توسط حفظ الهی بدین مقام رسیده اند. (فتوحات، باب 72، فصل 12)
4 ـ کنز خفی در کعبه و قلب
وی بر این باور است که خداوند سبحان گنجی را در کعبه به ودیعت نهاد و پیامبرخدا صلی الله علیه و آله خواست آن گنج را خارج کرده، در راه خدا انفاق نماید، ولی به جهت مصلحتی که خدا برایش آشکار ساخت، از این عمل منصرف شد.
سپس مدعی می شود که خداوند در مکاشفه ای برای محیی الدین، لوحی زرّین از آن کنز مخفی را نشان داد و وی به خاطر احترام به پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله نخواست آن گنج آشکار شود و از خدا خواست آن لوح به جای خود برگردد. او می گوید: این مکاشفه در سال 598 در تونس برای وی روی داده است.
محیی الدین در سرّ عمل رسول اکرم صلی الله علیه و آله که آن گنج را ظاهر نساخت، می گوید: پیامبرخدا آن را مخفی داشت تا حضرت صاحب الزمان هنگام ظهور ظاهر سازد.
خبری نیز دراین زمینه هست که می گوید: این گنج به دست خلیفه رسول اللّه ، قائم به امراللّه ، حضرت صاحب الزمان آشکار خواهد شد؛ همان که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، در حالی که پر از ظلم و جور شده بود. (فتوحات، باب 72، فصل 15)
تشابه قلب مؤمن به کعبه در این خصوص، در علمی است که در دل مؤمن نهفته است و خداوند به وجود چنین علمی شهادت داده و فرموده است:
شَهِدَ اللّه ُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ .(آل عمران: 18)
«خداوند گواهی داد که جز او خدایی وجود ندارد و فرشتگان خدا و صاحبان علم نیز چنین گواهی داده اند.»
محیی الدین در اینجا اولو العلم را عارفان باللّه و مؤمنان خالص معنی کرده و این علم را علم مخفی در دل آها دانسته که با سایر علوم فرق دارد؛ علمی که تنها خدا از آن آگاه است و صاحب آن را در ردیف ملائکه و شهادت چنین عالمی را در ردیف شهادت خداوند قرار داده است.
طبقه بندی: عرفان نظری