استحقاق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برای بررسی ابعاد گوناگون قرآن، از دو جهت قابل اثبات است:
1- آن حضرت (علیهالسلام) از اهل بیت طهارت (علیهمالسلام) است و هرآن چه درباره? استحقاق آن ذاتهای مقدّس برای تحلیل قرآن و معارف آن رسیده است، شامل حضرت علی (علیهالسلام) نیز میشود.
2- نصوص ویژهای درباره? صلاحیت علمی و عملی شخص آن حضرت (علیهالسلام) رسیده است.
*اهل بیت (علیهمالسلام) تنها شناساننده? قرآن
یکی از ادلّه? اولویت تعیینی اهل بیت (علیهمالسلام) و استحقاق حتمی آنها برای تبیین علوم و مفاهیم قرآنی گذشته از حدیث ثقلین که سنّی و شیعه به سند و متن آن اذعان دارند، سخنان حضرت علی (علیهالسلام) درباره? عظمت اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) است؛ چنان که آن حضرت در نهجالبلاغه فرمود:
«هُم مَوضِعُ سِرّه ولَجَأ أَمره وعَیبَة عِلمه وموئل حِکَمِهِ وکُهوفُ کتبه و جبال دینه. بهم أَقام انحناء ظهره وأَذهب ارتعاد فرائصه»[1] و «لا یقاس بآل محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) من هذه الأُمة أَحَدٌ و لا یُسوّی بهم مَن جَرَتْ نعمتهم علیه أَبداً. هُم أَساس الدّین وعماد الیقین… ولهم خصائص؛ حق الولایة وفیهم الوصیة والوراثة»[2] و «بنا یُستَعطی الهُدی ویُستَجلی العَمَی»[3] و «فیهم کرائم القران و هم کنوز الرحمان. إِن نَطَقوا صَدَقُوا وإِن صَمَتُوا لم یُسبَقوا»[4] و «هم عَیشُ العلم ومَوتُ الجَهل. یخبرکم حلمُهم عن علمِهم وظاهرهم عن باطنهم وَ صمتُهُم عن حِکمَ منطقهم. لایخالفون الحق ولا یختلفون فیه. هم دعائم الإِسلام و ولائج الإِعتصام، بهم عاد الحق إِلی نصابه وانزاح الباطل عن مقامه وانقطع لسانه عن مَنبَة. عَقَلوا الدین عَقلَ وِعایَة و رِعایة لاعقل سَماعٍ و رِوایةٍ؛ فإِنّ رواة العلم کثیر و رعاتَه قلیل»[5] و «إِنّ الله تَبارک وتعالی طَهَّرنا وَ عَصَمَنا و جَعَلَنا شهداء علی خلقه و حجباً علی عباده وجَعَلَنا مع القران و جعل القران مَعَنا لانفارقه ولایفارقنا»[6] و «فأَین تذهبون وأَنّی تُؤفکون… وبینکم عِترة نبیّکم و هم أَزمة الحق وَ أَعلام الدین وَ السِنةُ الصِدق، فَأَنزِلُوهم بأَحسَنِ مَنازل القرآن ورِدُوهُم وُرُود الهِیمِ العطاش. أَیّها الناس! خذوها عن خاتم النبیین (صلی الله علیه و آله و سلم): أَنّه یموت مَن مات منّا ولیس بمیّت ویَبلی من بَلِیَ منّا ولیس ببالٍ»[7] و «نحن شجرة النبوّة ومحطّ الرسالة ومختلف الملائکة ومعادن العلم وینابیع الحِکم»[8] و «إنّا صنائع ربّنا والناس بعدُ صنائع لنا». [9]
فضایل علمی و عملی اهل بیت (علیهمالسلام) بیش از آن تعدادی است که در نهج البلاغه گردآوری شده است. همچنین مجموع آنچه در کتاب مزبور آمده، به مراتب بیش از آن چیزی است که نقل کردیم.
مفاد آنچه که درباره? عظمت اهل بیت (علیهمالسلام) یادآوری شد، عبارت است از:
1- خاندان معصوم رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حامل اسرار خدا، و صندوق دانش او، و قرارگاه کتابهای آسمانی خدا و سلسله? جبال دین اویند.
2- هیچ کس از امّتاسلامی، همتای اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) نیست و با آنها سنجیده نمیشود. آنان پایه? دین، و ستون یقینند.
3- هدایت به وسیله? اهل بیت (علیهمالسلام) عطا میشود و کوری باطنی انسانها علاج میگردد.
4- حقیقتِ قرآنِ حکیم و آیات کریمه? او درباره? آنهاست و رموز آن در آنها مستقر است و اینان، گنجهای خدای رحمانند. اگر سخن بگویند، در گفتار خود صادقند و اگر ساکت شوند، چیزی آنها را به سکوت محکوم نکرده است و مقهور هیچ مقام خارجی نبودهاند؛ بلکه چون خودشان صاحبان سخن و امیران کلامند، سخن گفتنْ اسیر آنان است و در اختیارشان قراردارد؛ هرگاه مصلحت باشد، سخن میگویند و هر زمانی که سخن گفتن مصلحت نباشد، ساکت هستند.
5- آنها حیات دانشند و علم به کمک آنها زنده است. درباره? حقّ، نه مخالفند و نه مختلف؛ به یاری آنان حق به نصاب لازم خود بر میگردد و باطل از جایگاهش بر کنار میشود. اینان، دین خدا را عاقلانه در خود جای میدهند و دستورهای آن را رعایت میکنند و به شنیدن و گفتن بسنده نمیکنند.
6- خداوند آنان را از گزند گناه نگاهداشته و شاهدانِ اعمال بندگان خود قرار داده و آنها را با قرآنْ قرین و قرآن را با آنها همراه ساخته است؛ به گونهای که هرگز قرآن را رها نمیکنند و قرآن نیز آنان را رها نمیکند.
7- هرکس که راهی جز راه خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیماید، گمراه است. زمامداران حق و پرچمهای دین و زبانهای صدق، حقیقتِ اهل بیت طهارت (علیهمالسلام) است و باید آنها را به بهترین درجات قرآنی منزل داد و همانند شتران تشنه کام به کوثر زلال معرفت آنان وارد شد.
8- اگر به ظاهر یکی از آنان بمیرد، حقیقت ولایت و امامت او زنده است و حقیقت او هیچگاه فرسوده نمیشود.
9- اهل بیت طهارت (علیهمالسلام) مخلوق و دست پرورده? خدایند؛ ولی دیگران به این منظور پرورده میشوند که از برکات و حسنات علمی و عملی آن ذاتهای نورانی بهرهمند شوند.
علی (علیهالسلام) یگانه معرّف قرآن
ادلّه? اولویت تعیینی شخص امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نسبت به امّت اسلامی برای تبیین علوم و مفاهیم قرآنی، سخنان آن امام همام (علیهالسلام) درباره? شخصیت علمی خود اوست که برخی از آن سخنان در حضور رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و با تقریر آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر شده است.
حضرت علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه درباره? خود چنین فرمود:
«أَرَی نور الوحى والرسالة وأَشمّ ریح النبوّة»[10] و «إِنّى لعلی یقینٍ من ربّى وغیر شبهةٍ من دینى»[11] و «ما شککتُ فى الحق مُذ أُریته»[12] و «وإِنّ معى لبصیرتى، ما لبّستُ ولا لُبِّسَ علىّ»[13] و «إِنَّ الکتاب لَمَعى مافارقته مذ صحِبتهُ»[14] و «بل اندمجت علی مکنون علم؛ لو بُحتُ به لاضطربتم اضطراب الأَرشیّة فى الطَوِىّ البعیدة»[15] و «فَاسْأَلُونى قبل أَن تفقدونى، فوالّذى نفسى بیده! لاتسألونى عن شىء فیما بینکم وبین الساعة ولا عن فئة تهدى مائة وتُضِلُّ مِأئَةً إِلاّ أَنبَأتکم بناعقها وقائدها وسائقها ومُناخ رکابها ومحطّ رحالها…»[16] و «أَنا بطرق السماء أَعلم منّى بِطُرُقِ الأَرض ولیس کلّ أَصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) من کان یسأَله ویستفهمه… وکان لایمرّ بى من ذلک شىء إِلاّ سَأَلْتُ عنه وحفظته»[17] و «أَلَم أَعمَل فیکم بالثَقل الأَکبر وأَترک فیکم الثقلَ الأَصغر». [18]
مناقب علمی و عملی حضرت علی (علیهالسلام) به مراتب بیش از آن مقداری است که در نهج البلاغه آمده است؛ زیرا سراسر این کتاب شریف، بیانگر فضایل آن حضرت (علیهالسلام) است؛ چنان که فضایل مزبور، بیش از منقول آن است.
*خلاصه آنچه درباره عظمت حضرت علی (ع) نقل شده است
خلاصه? آنچه که درباره? عظمت علمی و عملی حضرت علی (علیهالسلام) نقل شد، عبارت است از:
1- حضرت علی (علیهالسلام)، نور وحی و رسالت را با چشم ملکوتی خود میدید و بوی نبوّت را با شامّه? درونی خویش استشمام میکرد.
در نهان انسانِ صالح، حواس دیگری وجود دارد که با برخی از آنها بوهای غیبی را استشمام میکند؛ مانند استشمام بوی حضرت یوسف (علیهالسلام) توسط حضرت یعقوب (علیهالسلام): ?إِنّی لأَجد ریح یوسف لولا أَن تُفَنّدون?. [19]
با بعضی حواس نیز منظرههای غیبی را میبیند؛ مانند دیدن جهنّم توسط صاحبان یقین: ?کلاّ لو تعلمون علم الیقین ? لتروُنّ الجحیم?[20] و با برخی حواس دیگر، صدای فرشتگان غیبی را میشنود؛ مانند شنیدن صدای بشارت فرشتگان از سوی مؤمنانِ استقامت کننده: ?إِنّ الّذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة أَلاّ تخافوا ولا تحزنوا وَ أَبشِروا بالجنّة الّتی کنتم توعدون?. [21]
2- یقین به حقانیّت اصول و فروع دین که در بین بندگان خدا کمتر وجوددارد برای حضرت علی (علیهالسلام) حاصل بود و تحقّق آن از آسیب هر شبههای مصون بوده است.
3- آن حضرت (علیهالسلام) معارف الاهی را با چشم ملکوتی خود مشاهده کرد. نه تنها با تفکر حصولی از آنها آگاه شد، بلکه از همان لحظه? ارائه? ملکوت اشیا با یقین به سر میبرد و هرگز گرفتار شک نشده بود.
4- بینش الاهی آن حضرت (علیهالسلام) با وی بوده است. ایشان، نه خود مورد تلبیس قرار گرفت و نه دیگران را در اشتباه قرار داد.
5- قرآن کریم، همراه با آن حضرت (علیهالسلام) بود و هرگز او را رها نکرد.
6- اگر علمی را که آن حضرت (علیهالسلام) داشت برای دیگران اظهار میکرد، مایه? اضطراب و لرزش آنان میشد؛ مانند لرزش ریسمان در چاه عمیق.
7- آن حضرت (علیهالسلام) فرمود: پیش از ارتحال من، هر آنچه خواستید از من بپرسید. قسم به کسی که جانم در دست اوست! هرگز از میان حوادثی که اکنون تا قیامت رخ میدهد، چیزی سؤال نمیکنید و از گروهی که صدها نفر را هدایت میکند و صدها نفر را گمراه میسازد نمیپرسید، مگر آنکه من شما را از همه? خصوصیات «قائد» و «سائق» و از دیگر شؤون آن آگاه میکنم.
8- آن حضرت (علیهالسلام) فرمود: به راههای آسمانِ غیب از راه زمین حسّ و شهادت آگاهترم.
9- آن حضرت (علیهالسلام) فرمود: آیا من در میان شما به ثقل اکبر یعنی قرآن کریم عمل نکردم و آیا در بین شما ثقل اصغر یعنی عترت (علیهمالسلام) را به ودیعت ننهادم؟
قرآن کریم نیز علم صحیح و تفسیر ناب قرآن حکیم را بهره? اهل بیت طهارت (علیهمالسلام) میداند؛ زیرا طبق آیات ?إِنّه لقران کریم ? فی کتاب مکنون ? لایمسّه إِلاّ المطهّرون?[22]، مساس علمی با کتاب مکنون که باطن قرآن است و ظاهر قرآن نیز از آن تنزّل یافته است فقط بهره? پاکشدگان از رجسِ وَهْم و رِجزِ خیال است که همانا اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) هستند.
براساس آیه? ?إِنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أَهل البیت ویطهّرکم تطهیراً?[23]، اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) که نه تنها از رجس گناه به دورند، بلکه از آثار رقیق آن نیز مطهّرند شایسته? مساس علمی با فرهنگ درونی و بیرونی قرآن کریم هستند. از این رو، تعریف و تبیین آنان نسبت به علوم و مفاهیم قرآن، تبیینی ویژه است.
هماهنگی حقیقت علی (علیهالسلام) با حقیقت قرآن
خصوصیّت انسان کاملی چونان علی بن ابی طالب (علیهالسلام) از لحاظ سخنگفتن درباره? قرآن،با نقل گفتار کوتاهی از خود آن حضرت (علیهالسلام) روشنتر میشود.
«سهل بن حنیف انصاری» که از محبوبترین یاران امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود پس از بازگشت از «صفّین» در کوفه درگذشت. حضرت علی (علیهالسلام) پس از شنیدن خبر ارتحال سهل بن حنیف، چنین فرمود: «لو أَحَبَّنى جَبَل لتهافت»؛ [24] اگر کوه، محبّت مرا در خود جای دهد و دوست من شود، متلاشی میشود و فرو میریزد.
«سید رضی» (رحمهالله) در شرح جمله? مزبور، چنین گفته است:
«محنت و اندوه او افزوده میشود و مصیبتها با شتاب به او رو میکنند و این کار، جز برای پارسایان و پرهیزکاران و نیکان و برگزیدگان حاصل نمیشود؛ یعنی خوبان، هدف تیر بلا و غمند! حضرت علی (علیهالسلام) در جای دیگر در این باره فرمود: «مَن أَحبّنا أَهل البیت (علیهمالسلام) فلیستعدَّ للفقر جلباباً»؛ [25] یعنی هر کس ما خاندان عصمت و طهارت (علیهمالسلام) را دوست داشته باشد، باید مهیّا و آماده? دربرکردن جامه? فقر و روپوش تهی دستی باشد».
شرح جناب سید رضی (رحمهالله) قابل قبول است و برخی از شواهد نقلی نیز آن را تأیید میکند؛ لیکن معنای دقیقتر گفتار یاد شده، این است که حقیقت انسان کامل با حقیقتِ قرآن، کاملاً هماهنگ است؛ چنان که حدیث «ثَقَلَیْن» و جدا نبودن آن دو از یکدیگر و نیز همراهی قرآن با علی بن ابی طالب (علیهالسلام) آن را تأیید میکند.
بنابراین، حکم ولایت و خلافت انسان کامل، حکم قرآن کریم است. پس، همان گونه که حقیقت قرآن، فراتر از آن است که کوه آن را تحمّل کند و نزول قرآن بر کوه، آن را متلاشی میکند، حقیقت ولایت انسان کامل نیز برتر از آن است که بر کوه حمل شود؛ زیرا پذیرش کوه نسبت به امور مادیِ محسوس، محفوظ است، لیکن تحمّل آن نسبت به امور مجرد و معقولْ محرز نیست؛ بلکه عدم آن محرز است.
بنابراین، میتوان معنای: «لو أَحَبّنى جبل لتهافت» را هماهنگ با معنای این آیه? دانست: ?لو أَنزلنا هذا القران علی جبلٍ لرأَیته خاشعاً متصدّعاً من خشیة الله وتلک الأَمثال نضربها للنّاس لعلّهم یتفکّرون?[26] ؛ اگر این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم، یقیناً آن (کوه) را از بیم خدا فروتن و از هم پاشیده میدیدی؛ و این مَثَلها را برای مردم میزنیم، باشد که آنان بیندیشند.
اگر چنین معنایی برای حدیث علوی (علیهالسلام) پذیرفته شود، به خوبی روشن میشود که استحقاق آن حضرت (علیهالسلام) برای تحلیل معارف قرآنی، استحقاق تعیینی است؛ زیرا آن حضرت (علیهالسلام) قرآن ناطق است و بهترین راه شناخت هر چیزی، آن است که آن شیء را از زبان خودش بشناسیم و معرفت قرآن از زبان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به منزله? شناخت قرآن از زبان خود قرآن است.
آن چه تاکنون ثابت شد، صلاحیت کامل و استحقاق تعیینی اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) به ویژه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برای تبیین علوم و مفاهیم قرآنی بود و آن چه در پیش داریم، بررسی گفتار آن حضرت (علیهالسلام) درباره? قرآن کریم است.
به نظر میرسد بررسی اجمالی سخنان حضرت علی (علیهالسلام) درباره? قرآن به تبیین سه نظام بر میگردد:
یکم، نظام فاعلی قرآن که در آن مبدأ پیدایش قرآن و نیز چگونگی تحقّق آن ثابت میشود.
دوم، نظام داخلی قرآن که در آن چگونگی دستیابی به معارف قرآن کریم بررسی میشود.
سوم، نظام غایی قرآن که در آن هدف نهایی پدید آمدن قرآن کریم تبیین میشود.
[1] ـ نهج البلاغه، خطبه? 2، بند 11?
[2] ـ همان، خطبه? 2?
[3] ـ نهج البلاغه، خطبه? 144، بند 4?
[4] ـ همان، خطبه? 154، بند 4?
[5] ـ همان، خطبه? 239، بند 3?
[6] ـ مستدرک نهج البلاغه، ص183?
[7] ـ نهج البلاغه، خطبه? 87، بند 16?
[8] ـ همان، خطبه? 109، بند 38?
[9] ـ همان، نامه 28، بند 11?
[10] ـ نهج البلاغه، خطبه? 192، بند 120?
[11] ـ همان، خطبه? 22، بند 6?
[12] ـ همان، خطبه? 4، بند 5؛ حکمت 184?
[13] ـ همان، خطبه? 137، بند 3?
[14] ـ همان، خطبه? 122، بند 8?
[15] ـ نهج البلاغه، خطبه? 5، بند 4?
[16] ـ همان، خطبه? 93، بند 3?
[17] ـ همان، خطبه? 210، بند 17?
[18] ـ همان، خطبه? 87، بند 17 و 18?
[19] ـ سوره? یوسف، آیه? 94?
[20] ـ سوره? تکاثر، آیات 6 ـ 5?
[21] ـ سوره? فصّلت، آیه? 30?
[22] ـ سوره? واقعه، آیات 79 ـ 77?
[23] ـ احزاب، آیه? 33?
[24] ـ نهج البلاغه، حکمت 111 و112?
[25] ـ نهج البلاغه، حکمت 111 و 112?
[26] ـ سوره? حشر، آیه? 21?
جلد بیستم تفسیر "تسنیم" ( برگرفته از پایگاه مجله الکترونیکی اسرا)