هو
نورِ نورِ نور
هر پدیده ای از پدیده های هستی از صفت نور است. فلک، مدارات آسمانی، آسمان ها، ستارگان و عناصر، جلوه های توانایی و انسان کامل رسایی یافته جلوه معرفت است. وجود یکی است و این وجود، نورِ یگانه ای است که روح جهان هستی و روح کیهان است. چهر این وجود، تجلی و شکوه و ظهور صفات این نور است، پدیده های این جهان، نمود صفات نورند و این نور دارای صفات بسیاری است.
انسان ها جلوه گاه خردند و بر بنیاد استعداد و توانایی خود، تفاوت هایی میانشان وجود دارد. بسیاری از افراد دارای صورتی انسانی هستند، ولی باطنی انسانی ندارند. نشان انسانیت گفتار نیک یعنی راستی، کردار نیک یعنی درستکاری و داشتن خلق خوی نیک و راه و روش های درست زندگانی است.
هستی بیش از یک نیست و این هستی، قدیم و جدید، آغاز و پایان، آشکار و غیب، خالق و مخلوق، ستایش گر و ستایش شونده، پرستش گر و پرستیدنی، شاهد مشهود، حامد و محمود، مراد و مرید، مقتدر و مقدّر، عاشق و معشوق، پروردگار و پرورده، خیال و واقعیت و گوهر یا مبدأ تمام این گونه صفات می باشد.
با گذشتن از جهان کثرت، دریای وحدت و یگانگی پیدا می شود و غوطه وری ژرف در دریای وحدت و مشاهده ی یگانگی عشق و عاشق و معشوق و اتحاد دانش و دانایی و دانسته رخ می نماید. این نام ها همه مشخصه ی وجه و منظر هستند و با گذشتن از آن ها و رسیدن به اصل و گوهر، دیگر هیچ نامی نخواهد ماند. اصل، تنها و مجرد و مطلق و غیر مادی است. بدین رو، هر صفتی و هر نام و فعلی که در این جهان هست، همه اسامی و افعال این هستی هستند. اما صفات در مرتبه اصل، اسامی در مرتبه منظر، و افعال در مرتبه نفس می باشند و هر پدیده ای از پدیده های هستی دارای این سه مرتبه ی اصل و منظر و نفس و همچنین دارای دو چهر صحیح اولیه و متفرقه می باشد. چهر صحیح اولیه چهر گوهر و چهر متفرقه چهر نمودارنده ی اوست.
ملک در مرتبه حواس، ملکوت در مرتبه آگاهی و جبروت در مرحله گوهر است. چهان جبروت جهان ماهیت جهان چگونگی حقیقتِ محسوسات، مواد، عناصر، ترکیبات، جنس ها، اصل ها و دارایی ها که همگی بالقوه در جهان جبروت هستند، می باشد. ملک جهان فعل، و ملکوت جهان غیب و نهانی و اسرارآمیز است. جبروت جهان غیبِ غیب و خداوند غیبِ غیبِ غیب می باشد.
نطفه انسان نمود جهان جبروت است. جسم و روح نمود ملک و ملکوت است...
منبع: کتاب سماع، نورِ نورِ نور – نوشته: جواد تهرانیان