هو
فنا و بقای موجودات
امواج، از آن جهت که موج اند، فانی شدنی اند و لذا می بینید یک شکن از آب می آید و می رود، که موج بعدی غیر از موج قبلی است. اما امواج از آن جهت که آب اند، هرگز فانی شدنی نیستند. آب بودن امواج، هرگز با خرد شدن امواج از بین نمی رود. انسان از آن که خلق و موجی است از حقیقت وجود، فانی می شود و از ان جهت که حق است و در متن وجود قرار گرفته، باقی می ماند. (کل من علیها فان* و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام) لذا در اصطلاح بزرگان آمده است که تمام موجودات نظام هستی، یک وجه خلقی و حدّی دارند و یک وجه ربّی و بی حدّی. وجه خلقی چون محدود است، فانی می شود، اما وجه خدایی فانی شدنی نیست.
در مسأله ی قیامت کبری، خلق از آن جهت که خلق است، برداشته می شود اما از آن جهت که حق است و وجود است و مرتبط به حقیقت عالم است، باقی می ماند و برداشته نمی شود؛ چون در غیر این صورت، دیگر جزا معنا نخواهد داشت. تمام مباحث قیامت، بر اساس بقای نفس ناطقه ی انسانی است. نفس، چون باقی می ماند، قیامت مطرح می شود. این معنی ندارد که قیامت برپا شود اما نفسی برای جزا دیدن وجود نداشته باشد. اگر تمام موجودات، به قیامت (اذا زلزلت الارض زلزالها) از بین بروند، قیامتی نیز برای جزا دادن اعمال بر پا نخواهد شد.
لذا فرموده اند: تا معرفت نفس حل نشود، قیامت نیز حل نخواهد شد. غرض این که، وقتی موجودات را از آن جهت که باقی به بقای حقیقت وجودند، بررسی می کنیم بحث قیامت مطرح می شود. اگر چنین است، پس شهود ما نیز به جهت وجه اللهی موجودات بر می گردد، نه به جهت وجه الخلقی آنها چون خلقت همه ی موجودات، محدود است و حد، امر عدمی است و امر عدمی هم مورد ادراک و شهود قرار نمی گیرد. ادراک، مخصوص وجود است لذا حتی ادراک ما به ذات خودمان، از ان جهت است که ما موجودیم، نه مخلوق. چرا که خلق حد است و حد، قدرت شهود و لیاقت مشهود بودن را دارا نمی باشد چون امر عدمی زوال ناپذیر است.
شرح دروس معرفت نفس – استاد صمدی آملی