برگرفته از سخنان علامه فقید محمد تقی جعفری
شاید شما قرآن را مکرر خوانده باشید، ولی اگر یک بار دیگر با دقت همه جانبه در فرهنگ آن سرزمین که پیامبر در آن مبعوث شده و در آن دوران رسالت خود را ابلاغ فرموده است، بیندیشید، اعجاز قرآن را تصدیق خواهید کرد. برای این کار کافی است در سوره ای کوتاه اندیشه به خرج دهیم.
یکی از دلایل اعجاز قرآن که متأسفانه کم تر مورد توجه قرار می گیرد، آیاتی است که چهره ریاضی جهان را برای ما بیان می کند.
بیان چهره ریاضی جهان در آن دوران ظلمت مطلق و جهالت همه گیر، و در آن سرزمینی که اصلا اندیشه ای به نام اندیشه محاسبه وجود نداشته - از کسی که هیچ درسی نخوانده (پیامبر اکرم(ص)) - اعجازی است بسیار روشن.
برای درک این اعجاز، دو شرط را باید در نظر گرفت :
شرط یکم- اطلاع کافی از وضع عمومی شبه جزیره عربستان در آن دوران و آگاهی کامل از زندگی ابتدایی پیامبر اسلام.
شرط دوم- بی غرض بودن و داشتن وجدان و انصاف، و دوری از اصول قالب گیری شده برای تاریخ شناسی.
یک واقعیت مهم، این است که توجهی مختصر به فرهنگ و معلومات عربستان آن زمان، به خوبی اثبات می کند آیاتی از قرآن که چهره ریاضی دستگاه طبیعت را گوشزد می کند، نمی تواند ساخته ذهن یک فرد معمولی، اگرچه در حد اعلای نبوغ هم فرض شود، باشد.
از جمله آیاتی که چهره ریاضی جهان را برای ما بیان می دارد:
1- وَ اِن مِن شَیی اِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّ لُهُ اِلاَّ بِقَدَرٍ مَعلُوم. (حجر/21)
"هیچ چیزی وجود ندارد، مگر این که منابع آن ها نزد ماست و ما نمی فرستیم آن را، مگر به اندازه معلوم."
2- لَقَد أحصَاهُم وَ عَدَّهُم عَدّا. (مریم/94)
"قطعآ خداوند آن ها را محاسبه نموده و با شمارش به جریان انداخته است."
یکی از جامع ترین آیات قرآن مجید برای اثبات بعد آیه ای جهان و انسان و این که او با شناخت همین بعد است که "حق" را خواهد فهمید، آیه 53 از سوره فصلت می باشد:
سَنُرِیهِم آیاتِنَا فِی الآفَاقِ وَ فِی أنفُسِهِم حَتَّی یتَبَینَ لَهُم أنَّهُ الحَقُّ أوَلَم یکفِ بِرَبِّکَ أنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیی شَهِید. (فصلت/53)
"ما به طور حتم، آیات خود را در جهان برون ذاتی به آنان نشان می دهیم تا برای آنان آشکار شود که اوست حق. آیا برای ضرورت و عظمت خدای تو، کافی نیست که او بر همه چیز شاهد است؟"
آیه مزبور، تصریح می کند که انسان ها با توجه به آیات الهی و درک صحیح آن ها در هر دو جهان درونی و برونی، به حق بودن خداوندی پی خواهند برد. هرگز به نشستن در زیر درخت پرشاخ و برگ زیبای دستگاه خلقت و تماشای رؤیاانگیز در منظره این درخت برومند قناعت نکنیم، زیرا ما انسانیم و "وظیفه" داریم. این احساس شریف، ناشی از توجه دقیق - نه لمس سطحی کورکورانه - بر عالم هستی است. بالاتر از این، اگر بخواهیم موجودیت خود را مورد بررسی قرار بدهیم و یک تماشای هشیارانه و کنجکاوانه در اعماق درون خود داشته باشیم، یقینآ به این نتیجه خواهیم رسید:
"اگرچه برای ما امکان آن هست که نه از نیکی متأثر شویم و نه از بدی، ولی خود ما به خوبی گاهی احساس می کنیم که در درون ما یک ارگ، گویا و آماده نواخته شدن است که در فضای ناب روح به هیجان در می آید و نغمه سر می دهد و بر ضد بیهودگی و نیستی سر به طغیان بر می دارد." - زنبق دره، انوره بالزاک، ص 69. "
اگر بنا بود این عبارت را از جنبه علمی و فلسفی نیز اشباع کنیم، چنین می گفتیم:
"نغمه بسیار واضح این ارگ درونی، بر ضد نیستی سر به طغیان برمی دارد و با کمال صراحت می گوید: تو ای انسان! نمی توانی بگویی ]من نیستم[، و با این اعتراف است که اعتراف دوم را نیز به جای آورده و خواهی گفت: حال که نمی توانم بگویم من نیستم، نمی توانم بگویم من بیهوده هستم، پس من مکلفم. این که حافظ می گوید:
در اندرون من خسته دل ندانم چیست؟ که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
یک مضمون شاعرانه نیست. این گونه مطالب - همان گونه که از تحلیل های شخصیت علمی و حکمی و عرفانی این گونه اشخاص برمی آید - مستند به جوشش احساسات تصعیدشده آنان است، نه "احساسات خام"، که اگر آن ها را رها نمی کردند، قطعآ نمی توانستند به داشتن احساسات تصیدشده و والا توفیق بیابند.
یک واقعیت مهم، این است که توجهی مختصر به فرهنگ و معلومات عربستان آن زمان، به خوبی اثبات می کند آیاتی از قرآن که چهره ریاضی دستگاه طبیعت را گوشزد می کند، نمی تواند ساخته ذهن یک فرد معمولی، اگرچه در حد اعلای نبوغ هم فرض شود، باشد. آیا مردم آن دوران در محیط عربستان، حتی در رویدادهای ناچیز زندگی خود، حساب و ریاضی می فهمیدند؟ آیا اصلا آنان توانایی آن را داشتند که سر از شکم و زیر شکم و خودخواهی خود درآورده و به آسمان بنگرند، چه رسد به این که عالم هستی را در برابر عقل و اندیشه خود برنهند و چهره ریاضی آن را بفهمند؟! آیا اعجازی بالاتر از این برای قرآن می توان تصور کرد که شخصی پیدا شود و در آن دوران تاریک، چنان روشنایی و آگاهی به عالم هستی پیدا کند که جریان محاسبه ریاضی را در متن آن بازگو کند؟! این است دلیل اعجاز قرآن.
دستورات اکید خداوندی در قرآن مجید به نظر و تفکر در عالم طبیعت، گویاترین دلیل آن است که جهان را می توان با محاسبه دقیق مطالعه کرد و با آن آشنا شد. البته مسأله دیگر این است که دارا بودن جهان به چهره ریاضی، دلیل آن نیست که نظام (سیستم) جهان حتی برای خدا هم بسته و غیر قابل تصرف است.
به هر حال، نتایجی که برای ریاضی بودن دستگاه طبیعت می توان درنظر گرفت، متعدد ومتنوع است. ما در این مورد، تنها به یک نتیجه مهم اشاره می کنیم و آن نتیجه این است که جهان قانون دارد، لذا فراوانی مجهولات ما در این قلمرو پهناور، دلیل بی حسابی جهان نیست. اینشتین عبارتی به این مضمون دارد:
"جهان، با شناسایی جهان متفاوت است و رویدادهایی که به ظاهر خلاف نظم و هماهنگی می نماید، مستند به موضع گیری ما و چگونگی قرار گرفتن آن رویدادها در حوزه دیدگاه ماست." - زندگینامه اینشتین، فیلیپ فرانک، ترجمه حسن صفاری، صص 533 - 535. -
دستورات اکید خداوندی در قرآن مجید به نظر و تفکر در عالم طبیعت، گویاترین دلیل آن است که جهان را می توان با محاسبه دقیق مطالعه کرد و با آن آشنا شد. البته مسأله دیگر این است که دارا بودن جهان به چهره ریاضی، دلیل آن نیست که نظام (سیستم) جهان حتی برای خدا هم بسته و غیر قابل تصرف است.
عالم چون آب جوست، بسته نماید، ولیک می رود و می رسد نو نو، این از کجاست؟
با نظر دقیق در سرگذشت فرهنگ و معارف شبه جزیره عربستان، کمیت و کیفیت ارتباط مردم آن سرزمین با انسان و جهان، نوع پندارهای آنان درباره تاریخ گذشته و وضع حاضر و آینده خود، و هم چنین با توجه کافی به ارزش ها و امتیازات از دیدگاه آنان، تردید و شک در اعجاز قرآن و این که آیات قرآنی سخن آن محیط و انسان هاست، هیچ علتی جز بی اطلاعی از محتویات قرآن و اوضاع مزبور در آن محیط، و یا غرض ورزی نمی تواند داشته باشد. زیبایی عالی ترین جملات تحریک کننده احساسات عمیق همراه با قوی ترین منطق توأم با اشراف قطعی گوینده سخن؛ این است معنای اعجاز از نظر سبک و طرز بیان.
برگرفته از سخنان علامه فقید محمد تقی جعفری