«لفظ تحریف وقتی اطلاق میشود، دارای معانی مختلفی است، که این از خاصههای لفظ مشترک است، برخی از آنها به اتفاق مسلمانان در قرآن واقع شده است، بعضی دیگر به اتفاق همهی مسلمانان در قرآن واقع نشده است، و در بعضی اختلاف است که تفصیل آن بدین شرح است.
اول: معنی اول تحریف انتقال چیزی از جای خود و برگردان آن به چیزی دیگری است، و از این قبیل است قول خداوند متعال که میفرماید: «یحرفون الکلم عن مواضعه»یعنی کلمات را از جای خود برداشته جابجا میکنند.
در این موضوع اختلافی میان مسلمانان نیست که این نوع تحریف در کتاب خداوند واقع شده است، زیرا هر کس قرآن را در غیر معنای حقیقی آن تفسیر کند، و آن را حمل بر غیر معنا کند آن را تحریف کرده است، و عدّهی زیادی از اهل بدعت و مذاهب فاسد را مشاهده میکنیم که قرآن را طبق آراء و عقائد باطل خود تفسیر کرده و بدین وسیله مرتکب تحریف شدهاند، و از این نوع تحریف در روایات مذّمت شده و مرتکب آن نیز مورد مذمّت واقع شده است.
یکی از این روایات روایتی است که مرحوم کلینی با اسناد خود از حضرت امام محمد باقر (ع) نقل کرده که آن حضرت در نامهای به سعد الخیر چنین نوشتند:
یکی از موارد پشت پا زدن به قرآن آن است که حروفش را بر جای گذاشتند، لکن حدود آن را تحریف کردند، آنان قرآن را روایت میکنند، لکن رعایت حدود آن را نمیکنند، نادانان از اینکه اینها قرآن را بدون کم و کاست نقل میکنند از آنان راضیاند، لکن علماء از اینکه آنها رعایت حدود قرآن را نکردهاند غمگین و نگرانند.
دوم: کم و زیاد کردن در حروف یا حرکات، با حفظ اصل قرآن، اگر چه این مورد برای همه روشن و آشکار نباشد، و قرآنی با این خصوصیات ظاهراً با قرآنهای دیگر فرقی ندارد.
تحریف به این معنی قطعاً در قرآن واقع شده است، و ما در گذشته ثابت کردیم که قراءات متواتر نیستند، و لازمهی این مطلب آن است که قرآن بر طبق یکی از قراءات نازل شده است، و اما غیر از اینها یا زیادهی در قرآن است یا کاستی.
سوم: نقص و زیاده به یک کلمه یا دو کلمه با تحفّظ بر نفس قرآن نازل شده از طرف پروردگار، تحریف به این معنی در صدر اسلام و در زمان صحابه قطعاً واقع شده است.
دلیل این مطلب آن است که مسلمانان اجماع دارند بر آنکه عثمان مقدار زیادی از قرآنها را سوزاند، و به استانداران خود دستور داد که هر قرآنی را غیر از قرآنی که خود او جمع کرده بود بسوزانند.
این خود دلیل بر آن است که قرآنهای دیگر با قرآن او فرق داشتهاند، و گرنه چه داعی بر سوزاندن آنها بوده است.
عدّهای از علماء موارد اختلاف بین قرآن را جمع و ضبط کردهاند که از جملهی ایشان است: عبدالله بن ابی داود سجستانی، و کتاب خود را «المصاحف» نامیده است، بنابراین تحریف به ناچار واقع شده است، یا از طرف عثمان، یا از جانب تمامی آن قرآنها که سوزانید، لکن ما بعد از این بیان خواهیم کرد ـ إن شاءالله ـ قرآنی که عثمان جمع کرد همان قرآن معروف بین مسلمانان است که دست به دست از پیامبر اکرم(ص) دریافت کرده بودند.
بنابر این تحریف در قرآنهائی واقع شده است که بعد از زمان عثمان آثاری از آنها باقی نماند، امّا در قرآن موجود فعلی نقیصه و زیادهای واقع نشده است.
چهارم: تحریف به زیاده و کاستی در آیه و یا سوره است با حفظ قرآن نازل شده و اتفاق بر قرائت پیامبر آن را، و تحریف به این معنی نیز قطعاً در قرآن واقع شده است، مثلاً بسم الله الرحمن الرحیم از چیزهائی است که همهی مسلمانان اتفاق دارند که پیامبر قبل از هر سورهای آن را قرائت فرموده است غیر از سورهی توبه، لکن در میان علماء اهل سنّت اختلاف است که آیا بسم الله جزء قرآن است یا نه، برخی از آنان گفتهاند که بسم الله از قرآن نیست، بلکه مالکیها قائل به کراهت قرائت آن قبل از سورهی فاتحه در نماز واجب شدهاند، مگر آنکه نیّت نمازگزار از آوردن آن اجتناب از اختلاف موجود باشد. و عدهای دیگر از آنها آن را جزء قرآن دانستهاند.
و امّا شیعه اتفاق بر آن دارند که در غیر سورهی توبه بسم الله جزء قرآن است، و عدّهای از علماء اهل سنت نیز این قول را پذیرفتهاند، بنابر این در قرآن نازل شدهی از آسمان بطور یقین تحریف به زیاده یا نقیصه واقع شده است.
پنجم: تحریف به زیاده به این معنی که بعض از قرآن فعلی که در دست ماست کلام خداوند که بر پیامبر نازل شده نیست، تحریف به این معنی به اجماع همهی مسلمانان واقع نشده و این قول باطلی است، بلکه بطلان آن از بدیهیات است.
ششم: تحریف به نقصان، به این معنی که قسمتی از قرآنی که در دست ماست در بر دارندهی تمام قرآنی که از طرف خداوند نازل شده نیست، زیرا قسمتی از آن گم شده است، تحریف بدین معنی همان چیزی است که در آن اختلاف است، و عدّهای آن را پذیرفته، و گروهی دیگر آن را رد کردهاند»[