دین اگر چه که پایهاش عقلانیت و فلسفه و استدلال است؛ در این هیچ شکى نیست، اما هیچ مبناى عقلانى و فلسفى و حِکمى بدون آبیارى شدن از عاطفه و ایمان قلبى امکان ندارد که رویش پیدا کند و ریشه بدواند و در تاریخ بماند. ادیان، خصوصیتشان همین است که ایمانها را جلب میکند. ایمان، غیر از علم است؛ ایمان غیر از استدلال است؛ ایمان غیر از فلسفه است؛ ایمان یک امر قلبى است. جایگاه ایمان با جایگاه عاطفه و احساس یکجاست. ایمان یعنى دل سپردن، سر سپردن، دل دادن. بنابراین، دل نقش پیدا میکند؛ عواطف جایگاه خود را در طول تاریخ ادیان به این شکل حفظ میکنند.
برادران مداح اهمیت این کار را درک کنند. وقتى اهمیت معلوم شد - به موازات اهمیت، مسئولیت است - مسئولیت این کار را درک کنند. مسئولیت یعنى چه؟ یعنى از ما سئوال خواهند کرد. کارى کنیم که عمل ما بتواند پاسخگوى آن سئوال باشد.
وقتى شعر را میخوانیم، به فکر باشیم که از این شعر ما ایمان مخاطبان ما زیاد شود. پس، هر شعرى را نمیخوانیم؛ هرجور خواندنى را انتخاب نمیکنیم؛ جورى میخوانیم که لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزایش ایمان مخاطب.
به جوانها توصیه میکنم شیوههاى پیشکسوتها را بکلى کنار نگذارند؛ دست نکشند. من با نوآورى موافقم؛ نوآورى هیچ اشکالى ندارد؛ اما اگر بخواهید در این نوآورى کمال پیدا کنید، بایستى این نوآورى در امتداد شیوهى گذشتگان باشد. اما حالا مداح به تقلید، آهنگ غربى یا آهنگ مجالس لهو را در مجلس ایمان و در مجلس معنویت تکرار کند، این درست نیست؛ این غلط است. نوآورى، درست؛ اما نه اینجور.
لفظ شعر، لفظِ خوب باشد؛ همه شعر خوب را نمیشناسند. فایدهى شعر خوب این است که تأثیرگذارىاش در مخاطب بیشتر است؛ تأثیر او در نفس آن مخاطب، تأثیر عمیقترى خواهد بود. لفظ، باید لفظ قوى، خوب، زیبا؛ مضامین، مضامین جذاب، جالب، تازه، غیرتکرارى و مطلب - که عمده این است-آموزنده باشد.
آنچه شما دارید بیان میکنید، باید آموزنده باشد.اگر شعرى بخوانید که مستمع هیچ استفادهى از او نمیتواند بکند؛ نه معرفتش نسبت به آن بزرگوار بیشتر میشود، نه از مقامات توحیدى او چیزى میفهمد، نه از مجاهدت او چیزى میفهمد، نه از رفتار و سجیهى آن بزرگوار که درس است چیزى میفهمد، اشکال خواهد داشت. [1]
من و شما باید دنبال عبودیت خدا باشیم. شما برادران عزیز مداح کسانى هستید که از زبان و حنجرهى شما امواج نورانى و معطر مدیحهى دختر پیغمبر و ائمهى هدى (علیهمالسلام) ساطع مىشود و در دل مخاطبانتان مىنشیند؛ این خیلى ارزش است. من بارها این مطلب را به شما عرض کردهام که رتبت مداحى و منبر مداحى یکى از باشرافتترین رتبهها و منبرهاست. امروز هم بحمداللَّه اقبال مردم و جوانها به نواى مداحان، اقبال خوبى است. مىبینید مردم، استقبال مىکنند، علاقه نشان مىدهند، اجتماع مىکنند، صحبت مىکنند، پول مىدهند؛ این یک موقعیت است. موقعیت وقتى حساس شد، وظیفه حساس و خطیر مىشود.
من و شما هر کدام انتصاب بیشتر و موقعیت خطیر و ممتازى در جامعه داشته باشیم، همین خصوصیت در ما هم هست. ما با دیگر مردم فرق داریم.اگر ما خطایى انجام دهیم، خطاى ما مثل خطاى مردمِ عادى نیست؛ سنگینتر و سختتر است. اگر ما خداى نکرده کسى را به وادى ضلالت و گمراهى انداختیم، با عمل مشابهِ دیگرى تفاوت دارد.
مداحها بدانند چه مىخوانند و چه مىگویند. صداى خوش، آهنگ قشنگ، موقعیت ممتاز، تریبون خوب، اقبال فراوان؛ امروز هم که جوانها بحمداللَّه جامعه و کشور ما را با صفاى دلِ خودشان مصفا کردهاند - این همه جوان در این کشور وجود دارد - همه متوجه شماست. شما چه مىخواهید به مردم بدهید؟ اینکه من همیشه روى آنچه مىخوانید و آنچنان که مىخوانید، تأکید مىکنم، بهخاطر این حساسیت است.
چیز دیگرى که بنده در بعضى از خوانندگان جلسات مداحى اطلاع پیدا کردم، استفادهى از مدحها و تمجیدهاى بىمعناست، که گاهى هم مضر است.
فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل (سلاماللَّهعلیه) صحبت مىشود؛ بنا کنند از چشم و ابروى آن بزرگوار تعریف کردن؛ مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشمهاى قشنگش بوده؟! اصلاً شما مگر اباالفضل را دیدهاید و مىدانید چشمش چگونه بوده؟! اینها سطح معارف دینى ما را پایین مىآورد. معارف شیعه در اوج اعتلاست.
مىشود معارف شیعه را در همهى سطوح عرضه کرد؛ از سطوح ذهن متوسط و عامى بگیرید تا سطوح بالاترین فیلسوفها. ما با این معارف نباید شوخى کنیم. ارزش اباالفضل العباس به جهاد و فداکارى و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است؛ به صبر و استقامت اوست؛ به آب نخوردن اوست در عین تشنگى و بر لب آب، بدون اینکه شرعاً و عرفاً هیچ مانعى وجود داشته باشد. ارزش شهداى کربلا به این است که از حریم حق در سختترین شرایطى که ممکن است انسان تصورش را بکند، دفاع کردند. ارزش اباالفضل، ارزش حبیببنمظاهر، ارزش جُون در اینهاست، نه در قد رشیدش یا بازوى پیچیدهاش. قد رشید که خیلى در دنیا هست؛ ورزشکارهاى زیبایى اندام که خیلى هستند؛ اینها که در معیار معنوى ارزش نیست. گاهى روى این تعبیرها تکیه هم مىشود! حالا یک وقت شاعرى در یک قصیدهى سى، چهل بیتى اشارهیى هم به جمال حضرت اباالفضل مىکند؛ آن یک حرفى است؛ ما نباید خیلى خشکى به خرج دهیم و سختگیرى کنیم؛ اما اینکه ما همهاش بیاییم روى ابروى کمانى و بینى قلمى و چشم خمار این بزرگواران تکیه کنیم، اینکه مدح نشد؛ در مواردى ضرر هم دارد؛ در فضاهایى این کار خوب نیست.
نباید بگذارید منبرِ ده دقیقهیى یا بیست دقیقهیى شما از معارف خالى بماند. در منبر مداحى حتماً در اول، فصلى اختصاص بدهید به نصیحت یا بیان معارف به زبان زیباى شعر. اصلاً رسم مداحى از قدیم اینطورى بوده است؛ الان یک مقدار آن رسمها کم شده. مداح در اول منبر یک قصیده، یک ده بیت شعر - کمتر، بیشتر - فقط در نصیحت و اخلاق، با الفاظ زیبا خطاب به مردم بیان مىکرد؛ مردم هم مىفهمیدند و اثر هم مىگذارد. گاهى شعر یک مداح از یک منبر یک ساعتىِ ما اثرش بیشتر است. البته همیشگى نیست؛ گاهى است. اگر خوب انتخاب و اجرا شود، اینطورى خواهد بود.
وقتى با زبان شعر با مردم حرف بزنید، هرچه شعر پیچیده هم باشد، وقتى مداح با هنر مداحى خود توانست این را کلمه کلمه به مردم القاء و مخاطبه کند، در دل مردم اثر مىگذارد.
بعضى از شعرا دربارهى عبادت و خضوع و جهاد و تضرع و انفاق و جهاد ائمه (علیهمالسّلام) بیانات خیلى خوب و زیبایى داشتند. شعر را از لحاظ هنرى، سطح خوب انتخاب کنید؛ چون اثرگذار است. شعر خوب و شعر هنرى، همان خاصیت عمومى هنر را دارد. یعنى بیان را به بهترین و شیواترین وجه انتخاب کنید؛ شعر خوب، شاعر خوب، مفاهیم خوب.
نکتهى آخر هم آهنگ است. من شنیدهام در مواردى از آهنگهاى نامناسب استفاده مىشود. مثلاً فلان خوانندهى طاغوتى یا غیرطاغوتى شعر عشقىِ چرندى را با آهنگى خوانده؛ حالا ما بیاییم در مجلس امام حسین و براى عشاق امام حسین، آیات والاى معرفت را در این آهنگ بریزیم و بنا کنیم آن را خواندن؛ این خیلى بد است. خودتان آهنگ بسازید. این همه ذوق و این همه هنر وجود دارد. یقیناً در جمع علاقهمندان به این جریان کسانى هستند که مىتوانند آهنگهاى خوبِ مخصوص مداحى بسازند؛ آهنگ عزا، آهنگ شادى.
[1] بیانات معظم له در دیدار مداحان و ذاکران اهل بیت(ع) ????/??/?