بسم الله الرّحمن الرّحیم وإیّاه نَستعین
حمد اَزَلی خدای سرمدی را سزاست که انسان کامل را خلیفه? تام خود قرار داد. تحیّت ابدی پیامبران الهی مخصوصاً حضرت ختمی نبوّت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را رواست که خلفای راستین اویند. درود بیکرانْ دوده? طاها و اُسْره? یاسین به ویژه حضرت ختمی امامت مهدی موجود موعود را بجاست که نگهبانان خلافت کلیه الهیّهاند. به این ذوات قدسی تولّی داریم و از مخالفان عنود آنان تبرّی مینماییم. مقدم حضّار گرامی خصوصاً حضرات آیات و حجج اسلام و اساتید حوزه و دانشگاه و مسئولان محترم را ارج نهاده و از برگزار کنندگان بزرگوار این همایش وَزین سپاسگزاری میکنیم و از مردم ولایتمدار استان پربرکت مازندران که وِلای اهل بیت وحی را مُقوِّم هویّت خویش دانسته و تشیّع ناب را فصل اخیر هستی خود میدانند صمیمانه حقشناسی مینماییم و نفخه? دلپذیر: «الحمد لله الذی جعلنا مِن المتمسّکین بولایة مولانا أمیرالمؤمنین علیّبنابیطالب و الأئمة الهداة المهدیّین(علیهم السلام)» را با هم زمزمه میکنیم و سالروز عید غدیر را که همتای لیله? قدر است به ساحت قدسی حضرت بقیةالله(ارواح من سواه فداه) تهنیت و کامیابی عموم علاقهمندان قرآن و عترت را مسئلت و به همین مناسبت نکاتی اهدا میشود.
یکم: به استناد قانون تماثلْ هر مِثلی دلیل مثل خود خواهد بود چنانچه مدلول او نیز میباشد. کلام نورانی امیرمؤمنان(علیه السلام) این است: «إِنَّ الْمِثْلَ دَلِیلٌ عَلَی شِبْهِهِ»1 و به استناد حدیث معتبر و معروف «إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترت اهل بیتی...» قرآن عدیل عترت و عترت مَثیل قرآناند. پس میتوان هر کدام را با دیگری شناخت و لوازم آنها را متبادل دانست, از این جهت زمان نزول ولایت شبیه هبوط وحی بوده و روز غدیر, همسان لیله قدر با برکت و پر ارج میباشد, لذا از اعیاد مهمّ دینی شمرده میشود. و اگر در آن شب قرآن به سر نهاده میشود سوگند به اهل بیت وحی(علیهم السلام) نیز آن را همراهی میکند و اگر در این روز حضرت علیبنابیطالب(علیه السلام) به بارگاه منیع ولایت الهی بار مییابد قرآن کریم با هُتافِ غیبی ?الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الْإِسْلامَ دِیناً?2 آن را تأیید و ابلاغ مینماید.
دوم: به استناد قانون تنزیل هر مُنَزّلی حکم منزّلعلیه را به جز موارد استثنا دارد. آنچه از آیه? مبارک مباهله برمیآید تنزیل هویّت حضرت علی(علیه السلام) منزلت هویّت حضرت نبیّ اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به جز در نبوّت و رسالت است و آنچه بر این تنزیل مترتّب است همان است که آیه? با کرامت ?بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنْ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ?3 به آن اشارت دارد, زیرا نطاق ضمنی آن این است که ای پیامبر اگر ولایت علی(علیه السلام) را به امّت اسلامی ابلاغ نکنی گویا رسالت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به آنان نرساندی چون اوّلین رسالت الهی در این است که رسول گرامی سِمت شامخ رسالت خویش را اعلام دارد و بگوید من رسول خدایم, آنگاه سایر معارف وحیانی اعم از اصول دین و فروع آن را به مردم تعلیم دهد. از این جهت میتوان سالگرد با جلال عید غدیر را به سالروز با شکوه مبعث تنزیل کرد یعنی نزول ولایت از سپهر غیب و صعود امیرمؤمنان(علیه السلام) به آن مقام رفیع به منزله? هبوط بعث از آسمان ملکوت و صعود رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آن منصب کریم است.
سوم: هر چند علم به احکام و حِکَم الهی مورد ترغیب پروردگار است لیکن مهمترین علمی که عنصر محوری خلافت خداوند را تشکیل میدهد, همانا علم به اسمای حسنای اوست که مقام شامخ آدمیّت را (نه آدم شخصی) مسجود فرشتهها قرار داد. زیرا آنچه از آیه: ?وَعَلَّمَ آدَمَ الاسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بأِسْماءِ هَؤُلاء إِنْ کُنتُمْ صَادِقِینَ?4 برمیآید آن است که برجستهترین دانش آگاهی از اسمای خدا و مدار خلافت الهی علم به آن اسما و سبب معلّم ملائکه شدن تسلّط بر معارف آنها و علّت سجده فرشتگان برای مقام انسانیّت علم به آنهاست آنچه از حدیث نورانی و مُتقن: «أنا مدینة العلم و علیّ بابها»5 استنباط میشود همانا این است که حضرت رسول اکرم گذشته از آگاهی به قوانین شریعتْ شهر دانش اسمای حسنای خداست و باب چنین مدینه? با عظمت و جلال حضرت علیبنابیطالب(علیه السلام) قَدَر اقتدار غدیر است که ادّعای: «فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ»6 از آن انسان کامل مسموع و دعوت: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»7 از وی مقبول و گفتار: «إِنَّ هاهُنا لَعِلْماً جَمّاً»8 از او شایسته خواهد بود. ورود به مدینه? نبوی از غیر راه ولایت علوی مشروع نیست چنانچه آن حضرت فرمودهاند: «نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ وَ لَا تُؤْتَی الْبُیُوتُ إِلاَّ مِنْ أَبْوَابِهَا فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَیْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّیَ سَارِقاً»9 البته ثمر علم مسروق سَقَفی خواهد شد نه غدیری «اعاذنا الله منه».
چهارم: انسانِ کامل معصوم اِشراف ولایی نسبت به امّت اسلامی داشته و به منزله? جانِ جانان است یعنی همان طوری که روح هر فردی ولیّ بدنِ اوست و بدن هر کسی تابع اراده? روحی اوست, ارواح جامعه? اسلامی نیز پیرو اراده جامع انسان کامل معصوم(علیه السلام) است. وی که به اذن خداوند تمام اعمال مردم را میبیند و از آنها آگاه است ?وَقُلْ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ?10 همانند نفس هر فرد است که از تمام کارهای بدنی او مطلع است و اگر بدنْ مطیعِ نفس است برای همین اقتدار وجودی است و اگر نفوسِ جامعه پیرو انسان کامل معصوم است برای همین رفعتِ وجودی وی نسبت به ارواح آنهاست. این مطلب را اولاً راجع به حضرت نبیّ اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میتوان گفت و ثانیاً درباره? حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) که ساحت غدیر عرصه چنین مطلب است.
اما مطلب اول مستفاد از آیه ?النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ?11 میباشد زیرا مقصود از این اولویّت رجحان یقینی است نه تفضیلی همانند آنچه در آیه? ?أُوْلُوا الارْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ?12 مطرح است و ولایت بیگانه بر خودی و سلطه? دیگری بر نفس روا نیست. پس در موردی که انسان کامل ولیّ نفوس شد معلوم میشود که آن انسانِ معصوم(علیه السلام) نه بیگانه است بلکه آشناست و نه دیگری است بلکه خودی است و اشراف وی بر نفوس جامعه برای آن است که وی به مثابه? عقل امّت و جان ملت و روح فراگیر جامعه است. البته برای خروج این مطلب از صنعت خطابه و ورود آن به حِصنِ رصینِ برهان میتوان از مبادی عقلی و مبانی نقلی استمداد نمود که طرح آن فعلاً خارج از رسالت این پیام وجیز است.
و اما مطلب دوم مستفاد از تعبیر رایج و ستودنی حضرت ختمی رسالت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در غدیر خم راجع به حضرت امیر موحّدان علیبنابیطالب(علیه السلام) است که فرمود: «مَن کنتُ مولاه فهذا علیّ مولاه»13 و چون اهل بیت وحی نور واحدند, اشراف ولایی آن ذوات قدسی نسبت به نفوس جامعه و اندراج ارواح آنها تحت ولایت آنان بدون محذور خواهد بود و همان طوری که خداوند برای تثبیت اعجاز جهانی قرآن حکیم به انحصار نام قرآن در همین کتاب آسمانی معهود و معروف چنین فرمود: ?قُلْ لَئِنْ اجْتَمَعَتْ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ?14 و نگفت «بمثل القرآن» بلکه کلمه «هذا» را در کنار آن قرار داد تا جلوی هر گونه احتمال خلاف گرفته شود, حضرت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز کلمه? «هذا» را در کنار نام شریف حضرت علی(علیه السلام) قرار داد تا مجال هیچ احتمال خلاف نباشد.
پنجم: ادراکِ صائب نسبت به اصول دین یعنی توحید, معاد و نبوّت و نیز ولایت و امامت وظیفه? همگان است. تحصیل علوم حوزوی و دانشگاهی مقدور عموم مکلّفان نیست, بهترین راه و مستقیمترین طریق برای پی بردن به معارفِ یاد شده همانا معرفت نفس است که هم طیّ راه توحید را آسان میکند و هم پیمودن طریق معاد را سهل مینماید و هم سلوک صراط وحی و نبوّت را میسور میسازد. تحریر تأثیر عرفان نفس در معرفت مبدأ و معاد از حوصله این پیام کوتاه بیرون است. آنچه در این حوزه? محدود میگنجد پیوند عمیقی بین معرفت نفس و شناخت نبوّت و امامت است. زیرا حسّگرایانِ محروم از خودشناسی بشریّت را مانع دریافت وحی از طرف خدا دانسته و رسالت هدایت مردم را برای انسان محال میپنداشتند و چنین میبافتند که اگر سِمتی از ناحیه? خدا قرار داده شود حتماً برای فرشته خواهد بود. این خیال خام از دیرباز زبانزد مغروران هر عصر و مصر شنیده میشد ?أَکَانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنَا إِلَی رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ?15 ?ذلِکَ بِأَنَّهُ کَانَت تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ یَهْدُونَنَا?16 و قال فرعون و ملائه: ?أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ?17, ?إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُنَا?18 آنان بشر را شایسته دریافت پیام خدا و سِمت الهی نمیدانستند. با شناختِ هویّت اصیل بشر که همان روح مجرّد است استحاله ابتدایی به استبعاد تبدیل و آنگاه به امکان رایج و فعلیّت دارج متحوّل شد زیرا موجود مجرّد توان ارتباط با ملکوت را داشته و قدرت دریافت پیام غیبی را دارد. ساحت غدیر که از جهت امامتیابی بیانگر پیوند ملکوتی حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) با علوم وحیانی از طریق نبوّت حضرت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است کاملاً قابل پذیرش خواهد بود و هرگز مجالی برای توهم ناسازگاری بین بشریّت و ولایت خدا نیست. روح انسان شئون فراوان علمی و عملی دارد که معرفت آنها, تعدیل و نه تعطیل آنها, تعلیم و تضحیه برخی و تزکیه بعضی مانند تذکیه? بعض دیگر سودمند میباشد. مقداری از این معارف را میتوان در خطبه علوی مشاهده کرد: «قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّی دَقَّ جَلِیلُهُ وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لاَمِعٌ کَثِیرُ الْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِیقَ وَ سَلَکَ بِهِ السَّبِیلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَی بَابِ السَّلاَمَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَةِ وَ ثَبَتَتْ رِجْلاَهُ بِطُمَأْنِینَةِ بَدَنِهِ فِی قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَی رَبَّهُ»19 چنانچه خود آن حضرت(علیه السلام) مصداق کامل احیای عقل که به عُبد الرحم?ن و اکتسب الجنان تعریف شد و إماته نفس تسویل و تأمیر به سوء بوده و با سیره و سنّت حسنه? خود مکمّل جامعه بشری است لذا بیشترین برق لامع و وضوح طریق و پیمودن راه و رسیدن به مقصد و شهود مقصود در آنجا بهره وی شده است.
ششم: چون اهل بیت وحی به ویژه سیّد اوصیا و اولیای الهی حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) عِدل قرآن کریماند و بهترین روش برابر رهنمود آنان تفسیر قرآن به خود قرآن است. مناسبترین برای تفسیر ولایت علیبنابیطالب(علیه السلام) و تبیین غدیر آن حضرت فحصِ بالغ در مآثر بیانی و آثار بَنانی وی میباشد. کتاب قیّم نهجالبلاغه که عَیْبه? علم و معدنِ حکمت است چنین میگوید: «قولنا الحق و فعلنا القسط»20 زیرا انسان کاملی که مظهر تام خداست گفتار او حق خواهد بود همان طوری که ?الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُ?21 و رفتار وی قِسط خواهد بود همان طوری که درباره خدا نازل شد: ?قَائِماً بِالْقِسْطِ?22 تفاوت ظاهر و مظهر همان تمایز خالق و مخلوق و مولا و عبد است. به همان معیار که معبود مطلق فرمان به اتحاد و پرهیز از اختلاف داد عبد محض وی نیز چنان گفت و چنین کرد «...فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ. أَلَا مَنْ دَعَا إِلَی هذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هذِهِ»23 در برابر چنان کلامی چنین کار میکرد «... وَ لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَی أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی أَبْتَغِی بِذلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآبِ»24 سرّ اصرار حضرت امیرمؤمنان بر وحدت جامعه اسلامی و راز تحمّل «صَبَرْتُ وَ فی الْعَیْنِ قَذی وَ فی الْحَلْقِ شَجاً» همان است که خود فرمود: «و أیْمُ الله ما اختلفَتْ امةٌ قطّ بعد نبیّها الاّ ظَهَر أهلُ باطلها علی أهل حقّها الاّ ما شاء الله»25 قسم به خدا هیچ امّتی بعد از ارتحال پیامبر خود اختلاف نکرد مگر آنکه اهل باطل آنها بر اهل حق آنان غالب شدند.
آنچه محور اصلی همایشهای غدیر است دعوت به اتحاد و تقریب بین مذاهب اسلامی و پیروان آنهاست چنانچه نزاهت از تطاول اموال عمومی و برائت از تعلّق به بیتالمال و رعایت عدل فردی و جمعی, سیاسی و نظامی از بهرههای فراوان اینگونه همایشهاست. روزی که قسمت مهمّ خاورمیانه در قلمرو حکومت آن حضرت(علیه السلام) بود چنین فرمود: «معاشر الناس انّی تقلّدتُ أمرَکم هذا, فوالله الذی لا اله الاّ هو ما أصَبْتُ من ما لکم منذُ وُلّیت أمرَکم قلیلاً و لا کثیراً الاّ قارورةً مِن دُهْنِ طیب أهداها الیّ دهقانٌ من بعض النواحی»26 در تمام مدت حکمرانی چیزی از اموال عمومی نگرفتم مگر شیشه عطری که کسی از شهروندان به من اهدا نمود.
در پایان این پیام مجدّداً از همه فرهیختگان این استانِ مشتاقِ قرآن و عترت تقدیر و از برگزار کنندگان محترم این گردهمایی وَزین سپاسگزار و حفظ نظام اسلامی را تا ظهور ولیّ عصر(ارواحنا فداه) از خداوند مسئلت داریم.
جوادی آملی
آذر 1387
1 . نهجالبلاغه, خطبه? 153.
2 . سوره? مائده, آیه? 3.
3 . سوره? مائده, آیه? 67.
4 . سوره? بقره, آیه? 31.
5 . وسائل الشیعه, ج27, ص34.
6 . نهجالبلاغه, ّخطبه? 234.
7 . همان.
8 . نهجالبلاغه, حکمت 147.
9 . نهجالبلاغه, خطبه? 154.
10 . سوره? توبه, آیه? 150.
11 . سوره? احزاب, آیه? 6.
12 . همان.
13 . شرح نهجالبلاغه? ابنابیالحدید, ج17, ص174 (خطبه غدیر در منابع شیعه و سنّی).
14 . سوره? اسراء, آیه? 88.
15 . سوره? یونس, آیه? 2.
16 . سوره? تغابن, آیه? 6.
17 . سوره? مؤمنون, آیه? 47.
18 . سوره? ابراهیم, آیه? 10.
19 . نهجالبلاغه, خطبه? 220.
20 . تمام نهجالبلاغه, ص246.
21 . سوره? بقره, آیه? 147.
22 . سوره? آلعمران, آیه? 18.
23 . نهجالبلاغه, خطبه? 127.
24 . همان, نامه? 78.
25 . تمام نهجالبلاغه, ص249.
26 . تمام نهجالبلاغه, ص248.