برگرفته از سخنان استاد حجت الاسلام و المسلمین صمدی آملی
سیر در آفاق و انفس، یعنی تفکر در لطایف وجود آدمی و مشاهدة دقایق هستی، مطلبی است که به صورتهای مختلف در نوشتههای دانشمندان اسلامی مطرح شده است.
الف ـ در تفاسیر قرآن: مفسران عامه و خاصه، ضمن تفسیر آیة «سَنُریهِمْ آیاتِنافیالآفاقِ وَفیاَنْفُسِهِمْ» در توجیه دو کلمه آفاق و انفس سخنانی گفتهاند، از آن جمله:
1. مراد از آیاتِ آفاقی، افلاک و ستارگان و عناصر چهارگانه و موالید سه گانه (معدن، نبات و حیوان) است؛ و مقصود از آیات انفسی، کیفیت تکوین جنین است در رحم و نحوة پدید آمدن اعضاء و اندامهای شگفتانگیز آن؛
2. مقصود از آیاتِ انفسی، اشاره به فتح مکه است و مراد از آیاتِ آفاقی فتح نواحی اطراف آن؛ 3. منظور از آیاتِ آفاقی، حوادث خارق عادتی است که مقارن ظهور پیامبر اکرم و پس از آن، در خارج از مکه اتفاق افتاد؛ و مقصود از آیاتِ انفسی اشاره به واقعة شقّالقمر است که در مکه صورت گرفت؛
4. آیات آفاقی یعنی «وقایعی که خدای تعالی را بود در امم گذشته»؛ و ایات انفسی اشارتی است به واقعة جنگ بدر؛
5. آیاتِ آفاقی یعنی سرنوشت امّتهایی که انبیای الهی را تکذیب کردند، در مقابل آیاتِ انفسی که وجود خود انسان و مراحل تکوین و تکامل اوست از انعقاد نطفه تا مرحلة ادراک و تعقل (طبرسی، 5/33؛ فخررازی، 24/139؛ ابوالفتوح رازی، 4/554، 555).
ب ـ سیرآفاقی و انفسی در نظر فیلسوفان: ابنسینا در پایان نَمَط چهارم از کتاب اشارات و تنبیهات، ضمن توضیح برهانی که برای اثبات ذات باری و صفات حقیقیة او آورده است میگوید: «تأمل کن که چگونه در اثبات مبدءِ اول و یگانگی و پاکی او از عیب و نقص، بیان ما به چیز دیگری جز خود وجود نیاز نداشت و به ملاحظة مخلوق و فعل او محتاج نشد، اگرچه آن هم بر وجود واجب تعالی تعالی دلیل است، اما این روش مطمئنتر و شریفتر است و در کتاب الهی، آیة «سنریهم آیاتنا» به این مطلب اشارتی دارد» (3/66). شیخاشراق در باب دوم از رسالة یزدان شناخت ـ که دربارة معرفت نفس انسانی و چگونگی سعادت و شقاوت آن بحث میکند ـ آفاق و انفس را در معنای انسان و جهان به کار میبرد. به گفتة او: کاملترین موجودات آدمی است که او را عالم کوچک خواندهاند «به حکم آنکه حواشی عالم روحانی و جسمانی بر هم زدهاند و نموداری از او با هم آورده؛ و کلام الهی بر این معنی ناطق است: سنریهم آیاتنا» (مجموعة آثار، 420). نیز در کتاب الواح عمادی، پس از ذکر آیة 21 سورة 51 (الذّاریات) و آیة 53 سورة 41 (فصلت)، مینویسد: «این چند آیه اشارت میکند که عجایب عالم علوی در عالم کوچک که انسان است، تعبیه شده است» (ص 190).
بابا افضل کاشانی، در رسالة جاوداننامه، مراتب آیات و نشانههای الهی را در جهان هستی، به «گنج خانهای» تشبیه میکند که کلید آن خودشناسی است. به گفتة او: « شناخت هر چیزی پس از شناخت خود تواند بود، چه از مخلوقات هیچ چیز آن کمال ندارد که مردم» (1/267). وی سپس ضمن اشاره به آیة 53 سورة 41 و استشهاد به آیة 21 سورة 51، از «علمِ آیاتِ آفاق و انفس» نام میبرد و مینویسد: «ناچار به آیات آفاق و انفس مردم را به لقای خداوند تعالی باید خواند تا محجوب نمانند. پس به آیات بباید نگریست تا بدانی و بشناسی و از الحاد و تعطیل بری شوی؛ و چون بدانستی و بشناختی، آیات و علامات را فرو باید گذاشت تا مشرک نباشی» (1/28، 284). نکتهای که افضلالدین در پایانِ سخن خود بر آن تأکید میکند، این است که پس از شناخت بدایع خلقت و تأمل در مصنوعات الهی و گشوده شدن دیدة بصیرت، اگر آدمی از آیات و نشانهها روی برنتابد اندیشة خود را در وجود باری و وحدانیت و قیومیت او متمرکز نسازد، به ورطة شرک و الحاد میافتد.