عرش و اشک
همان گونه که در جهان تکوین، عرش و فرش هست، در هستی انسان نیز عرش و فرش وجود دارد. فرش انسان، طبیعت او و عرش وی، قلب و روح است. «قلب المومن عرش الرحمن 1». این عرش، مانند عرش الهی که بر آب استوار است: «و کان عرشه علی الماء2» باید بر آب استوار باشد؛ آبی که عرش انسان بر آن استوار است، اشک است.
گفتی آن آب را که عرش بر اوست اشک کروبیان همی یابم 3
اشک چشم سبب قرار یافتن عرش و تخت انسانیت می شود و در نتیجه، فرمانروایی عرش بر فرش طبیعت میسر خواهد شد. انسان برای تحقق این فرمانروایی باید جهاد را سرلوحه کار خود قرار دهد و انسان در جهاد باید به سلاح مناسبی مجهز باشد.
همان گونه که در دعای کمیل علوی بیان شده، گریه سلاحی است که در جهاد با نفس باید به کار گرفته شود: «و سلاحه البکاء 4» و با ناله و لابه نعمت «خودستایی» حاصل می شود تا نقمت «خود ستایی» پدید نیاید.
اگر انسان بخواهد در این جهاد پیروز شود، باید به سلاح آن نیز مجهز شود؛ وگرنه ممکن است فاتح نشود، بلکه سقوط کند: «و نقلّب افئدتهم و ابصرهم کما لم یومنوا به اول مرّه و نذرهم فی طغینهم یعمهون5» دلها و دیدگانشان را بر می گردانیم و در نتیجه به آیات ما ایمان نمی آورند، چنان که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند و آنان را رها می کنیم تا در طغیانشان سرگردان بمانند.
از این رو اگر عرش و تخت، پایگاه نداشته باشد، واژگون می گردد، و دلی هم که بر پایه اشک چشم استوار نباشد، واژگون می شود، فیض الهی را دریافت نمی کند و در نهایت سقوط می کند 6
پاورقی:
1. بحارالانوار، ج 55، ص 29 .