استاد صمدی آملی
جناب ابن فناری می فرماید: اهل الله بالذات با خدایند و بالعرض در بهشتند، اما اهل بهشت با بهشت بالذاتد و با خدا بالعرض و اگر احیاناً نزد خدا می روند، عارضی است.
برای عارف، رفتن به نزد خدا، ذاتی است و اگر هم به بهشت قدم بگذارد، برای او عارضی است، یعنی خارج از جان آقای عارف است. این است که امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: هرگز در بهشت به دنبال عارف نگردید، چون بهشت داخل ذات عارف نیست. اگر خواستی از عارف نشانی و آدرسی بگیری، نشانی او را پیش خدا بگیرید. اگر عارف به بهشت قدم می گذارد، برای این نیست که بهره ای از بهشت ببرد، بلکه بهشت به قدم او افتخار می کند و متبرک می شود. لذا پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر انبیاء و تمامی کمّلین به بهشت می روند، اما نه از این باب که از بهشت چیزی بگیرند، زیرا عارف هرگز از خارج ذات خود چیزی نمی خواهد و امری که عرضی است، هرگز ذاتی عارف نمی شود. چون اصلاً آن را طلب نکرده است و اعمالش همه قربة الی الله بوده است.
از نظر فقهی، نماز کسی که به نیت رسیدن به بهشت و حور و غلمان و امثال اینها خدا را عبادت کرده، باطل نیست، اما عارف می گوید: قربة الی الله ذاتی توست و هرگز عرضی نمی تواند مقوّم ذاتی باشد. بهشت نسبت به عارف عرضی است و ذات عارف فقط با حق است، لذا بهشت مقوّم ذات عارف نیست و فصل حقیقی عارف و صورت حقیقی او فقط با خداست، اما صورت عابد و زاهد، بهشت است. این است که بهشتی از بهشت لذت می برد و به تعبیر قرآن، بهشت برایش دارالقرار است ولی عارف از بهشت گریزان است. یعنی همین بهشتی که دارالقرار است، برای عارف بی قراری و دار الفرار است، زیرا در ذاتش نیست و آنچه در خارج ذات باشد، قرارگاه نمی شود.
الهی زاهد از تو حور می خواهد قصورش بین
به جنت می گریزد از درت یا رب شعورش بین