جدال عقل و عشق
زیبائی قصه حضرت یوسف (سلام الله علیه) قابل فراموش شدن نیست. مطالبی که در این قصه هست، انبیای دیگر داشتهاند منتها به صورت یک قصه مبسوط گسترده یکجا بیان نشده است. تفاوت رسمی این قصّه با قصّه های دیگر این است که قالب قصص انبیای پیشین (ع)، مخصوصاً جریان حضرت موسای کلیم یا حضرت شعیب و یا حضرت لوط؛ اینها مبارزاتشان مثلاً اخلاقی بود و بعد هم مبارزات جهاد . آن مبارزات اخلاقیشان هم مدیون آن مبارزات جهاد اصغر است. قالب این مبارزات و نبردها در حوزة « جهاد اصغر » بود؛ جنگ و دفاع و کشته شدن و شهید شدن و کشتن و امثال ذلک بود. امّا در جریان حضرت یوسف،گذشته از اینکه آن مبارزات هم بود و نهی از منکر بود، مبارزه با بت پرستی بود، دو تا جهاد دیگر هم بود که جزء برجستگی های این سورة مبارکه است. یکی « جهاد اُوسط » است و یکی « جهاد اکبر ».
یک وقتی انسان با سلاح آهن و امثال ذلک با دشمن بیرونی جنگ میکند، این همان جهاد اصغر است. یک وقتی بین عقل و شهوت، بین عقل و غضب، بین عقل و وهم، بین عقل و خیال، بین عقل و حس، بین علوم تجریدی و تجربی یک نبرد داخلی در حوزة نفس است. حالا چه در بخش های اندیشه، چه در بخش های انگیزه، این جهاد اُوسط است. که انسان باید وهم و خیالش را رام بکند، شهوت و غضبش را رام بکند و اسیر نشود؛ آنها را تحت رهبری عقل هدایت بکند.
جهاد اکبر...
حالا وقتی انسان عاقل شد، و حکیم کامل شد، فقیه جامع الشرائط شد؛ از آن به بعد جهاد اکبر شروع میشود. جهاد اکبر بین عقل و عشق است، بین عقل و قلب است. عقل می گوید: این برهان است، باید فهمید. قلب می گوید: برهان کارآمد نیست؛ الفاظ است و مفاهیم است، باید دید. آن نبرد، جهاد اکبر است. چون آن در دسترسی نیست، این جهاد اُوسط را گفتند جهاد اکبر. وگرنه این اکبرِ نسبی است، نه اکبرِ نفسی. اکبر نفسی آنجاست که بین عقل و قلب است، بین علم حضوری و حصولی است، بین فهمیدن و دیدن است. این ادلّه ما را به یک سلسله مفاهیم می رساند که می فهمیم مسائل توحیدی را، وحی و نبوّت را، معاد را. امّا دیدن کجا، فهمیدن کجا؟ ما با برهان نقلی و عقلی یقین داریم بهشتی هست، جهنّمی هست، قیامتی هست. این را حکیم می گوید و عقل. عارف و صاحب قلب میگوید: من هم اینها را می دانم. ولی بهشت الآن موجود است، جهنّم هم الآن موجود است، ما را دعوت کردند ببین؛ کَلّا لُو تَعلَمُونَ عِلمَ الیَقینِ لِتَرَوُنَّ الجَحیمْ (1). گفتند بهشت و جهنّم را الآن ببینید. نه بعد از مرگ...خُب بعد از مرگ کافر هم می بیند. او هم میگوید: رَبَّنَا اَبصَرنَا وَ سَمِعنَا (2). به کافر هم میگویند: اَفَسِحرٌ هذَا اَمْ اَنتُمْ لا تُبصِرُونْ (3). دیدن بعد از مرگ که یک امر ضروری است برای همه، آنی که قرآن تشویق میکند، میگوید: الآن اینجا که نشستی، جهنّم هم موجود است؛ خُب ببین! این جهاد، جهاد اکبر است. قلب می گوید باید به این سمت رفت؛ عقل میگوید سخت است، با همین باید بسنده کرد، باید اکتفا کرد که جنگ اکبر آنجا شروع می شود. وجود مبارک یوسف (ع) همة این جهادها را پشت سر گذاشت. جهاد اصغرش همان مبارزات امر به معروف و نهی از منکر بود با بیگانهها، مخصوصاً با بتپرستهای در زندان و... جهاد اُوسطش هم همان نزاهت اخلاقی بود که بالأخره خودش را حفظ کرد. هم در بحران اقتصادی و کشور وسیع بحران زده، دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نشد، هم در بحبوحة جوانی چشمش به ناموس دیگری آلوده نشد. بالأخره طاهر مانده؛ این می شود جهاد اُوسط. یعنی در نزاهت اخلاقی، روی تهذیب نفس، روی یُزَکّیهِمْ کارآمد شد و موفّق. امّا می خواهد خدا را ببیند، نه بفهمد !
فاتحان اکبر...
ما هر چه برهان اقامه می کنیم، از برهان حدوث و امکان تا برهان صدیقین؛ بالأخره یک سلسله مفاهیم دست حکیم میآید. امّا آن که وجود مبارک حضرت امیر فرمود: مَا کُنتُ اَعبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَه (4)، یا اَفَأعبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَه؛ به ما هم گفتند: یک قدری جلوتر بروید، بلکه ببینید... لا تُدرِکُهُ الأبصارْ بِمُشاهَدَهِ العُیُونْ بَلْ تُدرِکُهُ القُلُوبْ بِحَقائِقِ الإیمانْ (5)، او را باید ببینید. اینجا، جهاد اکبر است. هم مجاهدان این فن بسیار کماند، هم فاتحان این فن بسیار کماند. آنها که از جبهه گریزانند، کم نیستند. آنجا که در جبهه شهید می شوند، آنها هم یک عدّه قابل توجّه اند؛ امّا فاتح کم است!
چون کسی که به جبهه می رود، سه حال دارد؛ یا بالأخره بر میگردد از ترس، یا اینقدر میجنگد تا کشته بشود، شربت شهادت بنوشد؛ یا فاتح میشود.
در جهاد اُوسط البتّه چهار راه دارد؛ بعضی ها وارد تهذیب میشوند، وارد سیر و سلوک میشوند؛ بعد میبینند سخت است، بر میگردند. همین کارهای عادی شان را انجام می دهند. بعضیها تسلیم می شوند. خُب بالأخره خدای سبحان امتحان می کند دیگر. از آن طرف ما به حاجیان و مؤتمران که احرام بستند، میگوئیم: صید حرم بر شما حرام است، صید بیابانی بر شما حرام است؛ چه در حرم، چه در غیر حرم در حال احرام این صیدها حرام است. لا تَقتُلُوا الصّیدَ وَ اَنتُمْ حُرُمْ (6). از طرفی هم وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ اللهُ بِشَیءٍ مِنَ الصّیدِ تَنالُهُ اَیدیکُمْ وَ رِماحُکُمْ (7)... این آهوها و این صیدهای صحرائی را میرمانیم، هدایت میکنیم در تیر رس شما، در دسترس شما قرار بگیرد تا شما را امتحان بکنیم! در جریان جهاد اوسط هم همین طور است. از یک طرف انسان را دستور می دهد از گناهان بپرهیزید، از طرف دیگرهم وسائل گناه را هم برایش فراهم می کند. این می شود « آزمون الهی ». بعضی ها اسیر می شوند. بعضی ها می گویند: نه، راه ما این نیست و سخت است و باید برگردیم. بعضی نه، تا آخرین نفس مبارزه می کنند. چهار تا تیر خوردند، چهار تا تیر هم می زنند. دو تا غفلت کردند، دو بار هم توبه میکنند. چهار تا قطره اشک می ریزند، چهار تا ناله میکنند، راه را ادامه می دهند تا بمیرند. اینها کسانی هستند که یَمُوتُ شَهیداً. گروهی هم هستند که فاتح بر می آیند. اینهائی که فاتح در می آیند، کسانی اند که از همة آزمونها توانستند عقل را بر شهوت و غضب، عقل را بر وهم و خیال، عقل را بر حس پیروز بکنند.
پیروز سه گانة جهاد
وجود مبارک یوسف (ع) بعد از این همه آزمونها، شایستة آن شد که حالا ببیند. اینچنین نیست که اوّل نشان کسی بدهند! جهاد اکبر است. از جهاد اوسط به مراتب سخت تر است، چه رسد به جهاد اصغر ! خُب انسان در چاه باشد و جزعی نکند و جز خدا احدی را نطلبد، خیلی است دیگر! اینها باعث شد که وَ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لُولا اَنْ رَأی بُرهانَ رَبِّه (9)... غرض آن است که در جریان انبیای دیگر معمولاً جهاد اصغر مطرح است و گاهی جهاد اوسط لکن در جریان حضرت یوسف (ع) هم جهاد اصغر است، هم جهاد اوسط، هم جهاد اکبر. …
* سخنان آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته) در جلسة درس تفسیر سورة مبارکة یوسف؛ قم - هشتم دیماه 1383
* سخنان آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته) در جلسة درس تفسیر سورة مبارکة یوسف؛ قم - هشتم دیماه 1383
..........................
(1) تکاثر / آیات 5 و 6
(2) سجده / 12
(3) طور / 15
(4) الکافی / ج 1 / ص 98
(5) الکافی / ج 1 / ص 97
(6) مائده / 95
(7) مائده / 94
(8) یوسف / 24
نوشته شده در تاریخ جمعه 87 آبان 3 توسط
مهدی نوروزی