*نازلترین مرحله قرآن عربیت آن است که پیغمبر، این لفظ عربی را نیز توسط حضرت جبرئیل(علیه السلام) میشنید و عالیترین مرحله آن، أمّ الکتاب است که پیامبر با علم لدنی آن را فرا میگرفت و بین این حدّ نازل و آن حدّ عالی هم مراتبی است که آیات: ?فی صحفٍ مکرّمةٍ ? مرفوعةٍ مطهّرةٍ ? بأیدی سفرةٍ ? کرامٍ بَرَرةٍ? ناظر به آن است و نبی اکرم همه این وسایط و مراحل را پیموده، و در همه این مراتب، همراه با هر یک از فرشتگان حامل وحی، حضور عینی و علمیداشته، از همه آنان وحی را تحویل میگرفته است، پس هم حدّ نازل قرآن کریم، که وجود عربی و کثرت و سوره و لفظ و کلمه است، به سمع او رسیده و هم حدّ عالی آن را که حقیقت بسیط و ثابت أمّ الکتاب است تلقی نموده و هم مراتب بین این دو حدّ را با حفظ تناسب دریافت کرده است.
*خدای سبحان پیامبر اکرم را الگوی انسانها قرار داد، الگو قرار گرفتن، تنها در خصوص مسائل فرعی و عملی و امثال آن نیست بلکه در معارف عقلی، کرامت و ولایت، نیز هست. هرکس درهردرجهای باشد وبخواهد به کمال نزدیک گردد، خواه از اوتاد یا اَبدال یا سایر فِرَق، چه کسانی که تحت تدبیر و تربیت ولی و راهنمایی هستند و چه آنها که از حیطه ولایت ولی ظاهری خارجند، و بالأخره هر انسانی در هر گوشه عالم بخواهد راه راست را طی کند الگویش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است؛ او در همه امور، شریعت، طریقت و حقیقت، اُسوه است. ممکن نیست کسی جز از مسیر پیروی رسول خدا بتواند به کمال انسانی راه پیدا کند، چون فرمود: تو بر صراط مستقیمی.و کمال، جز صراط مستقیم نیست.
*قلب، هر اندازه قوی باشد گاه توان محدود خود را از دست داده در برابر قویتر از خود میتپد. رسول خدا از هر کوهی استوارتر است، کوه را میتوان از بیرون به وسیله سیل، که سینه کوه را شکافته درّه پدید میآورد، و از درون به وسیله آتشفشان منفجر کرد، یا از دامنه یا قلّهاش کاست ولی رسول خدا چنان استوار بود که نه عوامل درونی، مانند غضب و ترس او را متزلزل میکرد، و نه علل و عوامل بیرونی میتوانست از صلابت و عظمت او بکاهد، از هر کوهی استوارتر بوده. مؤمن واقعی نیز از هر کوهی استوارتر است؛ نه پیرو دشمنهای بیرون، و نه تابع دشمنهای درون؛ نه همچون کوههای آتشفشان، که از درون منفجر میگردد و نه چون کوههای سیل زا، از بیرون کاسته میشود.
*یاد خدا که به دل راه یافت حتماً آن دل در برابر محبوب مطلق، به تپش درمیآید، خاصیّت ذکر خدا آن است که، ابتدا همراه آن تپش باشد، سپس انس و آرامشِ لذت بخشی پدید آید و هر چه ظرفیت قلب بیشتر و انس با قرآن افزونتر باشد، تحمّل آن و آرامش در سایه آن بیشتر خواهد بود، لذا اگر قرآن بر کوه نازل میشد آن را متلاشی میکرد ولی بر قلب رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و آن حضرت همچنان آرام بود ?نزل به الروح الأمین ? علی قلبک لتکون من المنذَرین? قلب او آن قدر استوار و مستحکم بود که از هر کوهی متصلّب تر مینمود.
*خدای سبحان در باره رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: ?و أن إلی ربک المنتهی? (همراه با الف ولام) خدا، رب العالمین است ولی بعضی از انسانها تحت تدبیر اسمای جزئیّه حقّند، مثلاً بعضی درحقیقت،عبدالرزّاق،عبدالباسط،عبدالقابض، عبدالکریم، یا عبدالجلیل هستند اما پیامبر اسلام «عبدُه» است و پروردگاری مدبّر و مربّی شخصی وی است که نهایی ترین مرتبه را داراست، و در قوس صعود، مقامیبرتر از مقام مربوبیّت شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیست، و آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم منتسب به عالیترین اسم از اسمای حسنای خدای سبحان است، یعنی «هو» که همان هویت مطلقه است، چون کاملترین عبودیت از آن اوست، جامعترین کلمه به او اشاره دارد و حضرت در قوس نزول از نزد همان مقام تنزّل کرده و هویت مطلقه مبدأ ارسال رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است: ?هوالذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله?.
*اگر میبینیم بعضی از دانشمندان معلوماتشان را کتمان میکنند برای آن است که از بند آز و طمع رهایی نیافتهاند. بعضی، هنر یا صنعت را احتکار کرده راضی نمیشوند آن را به دیگران تعلیم دهند، این گروه در مسائل علمی ضنّت میورزند، مانند ثروتمندی که گرفتار بخل شده از بخشش و انفاق مال به دیگران دریغ میورزد.
قرآن درباره هردوگروه میفرماید: ?سیطوّقون ما بخلوا به یوم القیمة? آنان که در اثر ابتلا به بخل علمیاز نشر دانش خویش بخل میورزند همانند کسانی هستند که در اثر ابتلا به بخل مالی از انفاق دریغ دارند، اگر کسی از کمالی برخوردار شد باید بداند که این نعمت الهی است و باید آن را انفاق کند و موظف است فرمان خداوند را، که میفرماید: ?و مما رزقناهم ینفقون? رعایت نماید، زیرا لازم است رزق الهی، در راه حضرتش به بندگان اوداده شود، خواه نعمت علمیباشد یا نعمت مالی؛ و اگر در نشر علم یا بذل مال بخل ورزید این بخل، به صورت طوق عذاب، در قیامت ظهور میکند و گردن گیر او خواهد شد.
*بعضی از امور، افراد ضعیف را میلرزاند و افراد متوسط و قوی در برابر آن مقاومند؛ بعضی از مسائل، افراد متوسط را به رعشه میافکند ولی افراد قوی را نمیلرزاند؛ و بعضی از حقایق، افراد قوی را نیز به لرزه وا میدارد ولی توان لرزاندن اوحدی از انسانها را ندارد و بعضی از مراتب، اوحدی از انسانها را نیز به رعشه میاندازد نظیر غشیهای که هنگام تلقی وحی، بدون وساطت جبرئیل، بر حضرت رسول عارض میشد. مرحوم صدوق (رحمه الله) از امامششم (علیه السلام) نقل میکند که فرمود: «ذاک إذا لم یکن بینه وبین الله أحد، ذاک إذا تجلیالله له...»: آنگاه که خدای سبحان بدون واسطه تجلی میکرد و کسی بین پیامبر و خدا حاجز نبود به پیغمبر حالت غشیهای خاصّ دست میداد که مدهوش میشد و به لرزه در میآمد!
منبع: سیره رسول اکرم صلی الله علیه و أله ج1. سایت اسراء