حضرت موسیبن جعفر (علیهالسلام) به مردی فرمودند: "أتحبّ البقاء فى الدّنیا"؛ آیا بقای در دنیا را دوست داری؟
آن شخص که از تربیتشدگان مکتب امامت بود، عرض کرد: آری
آن حضرت پرسیدند: چرا؟
عرض کرد: برای آن که به قرائت سوره محبوب خود، "قل هو الله أحد" بپردازم(1).
امام کاظم (علیهالسلام) پس از لحظهای سکوت فرمودند: "یا حفص! من مات من أولیائنا وشیعتنا ولم یُحسن القرآن عُلّم فى قبره لیرفع الله به من درجته فإن درجات الجنة علی قدر آیات القرآن یقال له: اقرأ وارق. فیقرأ ثم یرقی"؛ اگر از شیعیان ما، کسی قرآن را به خوبی فرا نگرفته باشد (چون به حقیقت آن ایمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعلیم داده میشود تا خدای سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بیفزاید؛ زیرا درجات قرآن به اندازه آیات قرآن است. به قاری گفته میشود: بخوان و بالا برو. او نیز میخواند و بالا میرود.
در جهان برزخ زمینهای برای تکامل عملی نیست، تا انسان با انجام کاری واجب یا مستحب به کمال برتر عملی برسد، ولی راه تکامل علمی باز است؛ نظیر آنچه در رؤیا برای روح معلوم میشود و برای آگاهی به آنْ حرکت فراگیری از قبیل کوششهای بدنی در زمان بیداری راه ندارد و بسیاری از علوم و معارف دین در آن جا برای انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آیات نورانی قرآن کریم است، برای ترفیع درجات شیعیان، ابتدا از تعلیم قرآن بهرهمند خواهند شد و سپس با فرمان "اقرأ وارق"، میخوانند و در درجات بهشت صعود میکنند. صعود در درجات بهشت پاداش قرائت در عالم آخرت نیست؛ زیرا در عالم برزخ، تکلیف و عمل مکلفانه که جزا را به همراه داشته باشد نیست، بلکه صعود بهشتیان در درجات بهشت، همان ظهور انس با قرآن در دنیـاست.
پی نوشت:
1 ـ در یکی از جنگهای صدر اسلام که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از سوی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)r Rفرماندهیلشکر را بر عهده داشت، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از بازگشت لشکر، از برخی سپاهیان گزارش سفر خواست و پرسید فرمانده لشکرِ خود را چگونه یافتید؟ آنان از مداومت حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بر قرائت سوره توحید در نمازها، نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شکایت کردند. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرسیدند: درباره این گزارش چه می گویید؟ حضرت امیرالمؤمنین در پاسخ عرض کرد: من تلاوت "قل هو الله أحد" را دوست دارم (بحار، ج 89، ص 348).
برگرفته از:
جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج 1، ص 245