عشق،آسان نمود
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل هاروز میثاق چون از عدم به وجود، می آسودیم از جهت حصول عرفان و رفع موانع از هوای نفس و شیطان، عشق را آسان دانسته و توسل بدو نموده بودیم اکنون که در وجود آسودیم، مشکل ها افتاد که از رخت آسودگی همه بر باد داد و موانع پیش آمد و جهاد اکبر به مخالفت لازم گشت
پس ای مرشد راه طریقت, و ای هادی سبیل حقیقت! هنگام مددکاری است وآوان دوستی و یاری
اهمال، موجب اضلال (گمراهی) است و توقف، مایه ی وبال. کاسه عشق بگردان و بنوش و بنوشان تا مست و مدهوش گشته از این کشاکش برهیم. می تواند که ساقی عبارت از مرشد حقیقی و هادی تحقیقی بود که اشارت است به واجب الوجوب و رب المعبود و همچنان ساقی و شاهد و امثال آن هر کجا که مذکور شد، ارباب اشارت بدان جانب می برد و هر چه گویند با او گویند و هر چه جویند از او جویند
راه و رسم منزل ها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها
محرم میخانه راز، عارف شیراز،بر سبیل تنبیه و ارشاد به هر طالب نیکو نهاد می فرماید که
اگر مرشد کامل دانای علل و امراض باطنی، تو را ای طالب صادق! تکلیف امری نماید که سر آن بر تو پوشیده بود و ظاهر آن عقل را تو درک نکند، بی تردد و دغدغه در ارتکاب آن جسارت نمای و آن را خیر محض و محض خیر پندار و خود را در دست آن کامل بسپار و نسبت قصور فهم و عدم دریافت حقیقت آن امر بر خود دار ...زیرا که آن سالک کامل، سیر منازل سفر الی الله و فی الله و بالله و من الله به پایان رسیده و خبراز آن منازل یافته. پس در هر منزلی به مقتضای مصلحت وقت تو، هر چه فرماید، عین صواب و مسئله بی جواب است
و مدعای او از این تکلیف که امتحانا روپوش می فرماید، آن است که تو به مِی محبت الهی، عبادات و طاعات و رسوم زهد خود
را از غل و غش ریا و لوث - آلودگی) و سُمعت (نام خود را به نیکی بر سر زبانها انداختن) پاک سازی تا رنگ قبول محبوب مطلق دانای درون و بیرون پذیرد
شب تاریک دنیا
شب تاریک و بیم موج و گرداب چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
دنیا که در حقیقت شبی است تاریک در راهی است باریک و گرداب هولناک از خوف سوء خاتمه و ذم واپسین در پیش؛ حال ما،
گذشتگان کجا دانند؟
جرس فریاد می دارد
مرا در منزل جانان چه آمن وعیش چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها
باید دانست که چون دنیا به مقتضای حدیث کریم: «الد نیا مزرعه الاخره» مزرعه ی اولی و اخری است و آخرت، مقام مکافات و جزاست، لاجرم نزد شیخ سهل بن عبدالله تستری، یک روز دنیا ، بهتر از هزار سال عقبی است. از اینجا عارف، از راه اندوه و حسرت می فرماید که مرا در منزل دنیا که محل کسب قرب و معرفت الهی لست، چه آمن وآرام تا بدان جمعیت ، کسب کمالات توانم نمود. چون هر دم، جرس رحیل و انتقال، از چپ و راست فریاد می دارند که بر بندید محمل های سفر از دنیا
رسم کاروان است که هنگام کوچ، جرس ها می نوازند و کاروانیان را از کوچ آگاه می سازند تا همگان آگاه شوند و از خواب و خور گذاشته، در پی تجهیز محمل ها گردند.«جرس» کنایه از ملک الموت است و «محمل» کنایه ای از وجود سالک است. یعنی
مرا در دنیا که محل حصول عرفان و مقام دریافت حضرت جانان است، چه امن و آسودگی؟ چون ملک الموت، هر روز آگاهی می دهد از موت می گوید :«الرحیل الرحیل
خود کامی و و بدنامی
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخرنهان کی ماند آن رازی کز و سازند محفل ها
عارف شیرازی می فرماید: که همه ی کارهای من که به تاویلات نفس نادان، مرتکب آن شدم، به غیر از بدنامی و ندامت و پشیمانی فایده نبخشید و آخرالامر، هنگام وضوح قبایح مخفی، منجر به بدنامی و رسوایی و ناکامی شد. راز و باطن قبیح کارها بر ملا افتاد و شهرت و بدنامی و رسوایی و ناکامی به درجه کمال رسید و نقل هر مجلس و افسانه هر محفل گردید و هر کسی زبان ملامت بر ما درازساخت
حضور و غیبت
حضوری گر همی خواهی از و غائب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
ای سالک طالب حضور! اگر می خواهی و آرزوی آن دولت عظمی داری از ایام معدوده حیات دنیا که سرمایه کسب کمالات و مورث حضور است، غافل مشو و به غفلت بر باد مده
تا آنکه زمان ملاقات شود و به حضور دائمی برسی با کسی که دوست می داری او را و مبتلا به محبت او هستی. چون به این دولت عظمی فائز شدی ، پس بگذار دنیا را و ترک کن او را . زیرا که چون به معرفت شهودی و حضور دائمی که علت ایجاد
توست، رسیدی بعد از آن ماندن تو در کاروانسرای عاریتی و ولایت بیگانه، از قبیل تحصیل حاصل است
منبع: گنجینه 29/ گوهر معرفت/ مرداد 82/ مرکز پژوهش های صدا و سیما