آنان که لذت عشق ورزی و شیرینی نجوای الهی را چشیدهاند، فراتر از تکلیف، سخن از مشرّف بودن خود به پیشگاه خدا دارند و بدین جهت، نه تنها برای عمل به وظیفه و رفع تکلیف به درگاه خدا میشتابند، بلکه فرح و نشاط آنان نیز در این روی آوری و شتافتن به سوی اوست؛ از اینروست که اوج قلّهی معرفت و تألّه و برترین جلوهی خدا، یعنی وجود مقدّس خاتم الأنبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) هر زمان دچار خستگی میشد، به نماز رو مینمود و با راز و نیاز به درگاه معبود، چشم خویش را روشن مییافت؛ "جعلت قرّة عینى فی الصّلوة(1)" و گاه بیتابانه مؤذّن را خطاب میکرد و میفرمود: راحتمان کن و اذان بگو؛ "أرِحْنا یا بلال".(2)
چنین است که در پرتو حیات متألّهانه، همواره لذّت حضور، بیرنج هجران حاصل است؛ زیرا کسانی که به این حیات الهی بار یافتهاند، دائماً در ذکر و نمازند؛ "إلّا المصلّین * الّذین هم علی صلاتهم دائِمون"(3) و هیچ داد و ستدی آنان را از یاد خدا باز نمیدارد و از وظایف خود غافل نمیسازد؛ "رجال لا تُلهیهم تِجَـرَةٌ و لا بیع عن ذکر الله و إقام الصّلَـوة و إیتاء الزّکوة"(4) و این است چشیدن لذت حضور، بدون کشیدن درد هجران که جز در مورد بهشتیان، نمونهی دیگری ندارد و در دنیا نیز تنها برای اولیای ویژهی حق ظهور میکند و لذّت تألّه را به کام آنان میچشاند.
1 ـ بحار، ج79، ص193.
2 ـ همان.
3 ـ سورهی معارج، آیات 22 ـ 23.
4 ـ سورهی نور، آیهی 37
مأخذ: (تفسیر موضوعی، ج 15، ص 26)