مراتب عقل در وجود چهار است که در هر یکی از این مراتب از برای خود جوهر عقلی، حدی است در وجود که با مراتب دیگر امتیاز دارد و ما مرتب چهارگانه را بیان می کنیم، بدین ترتیب:
مرتبه اول: «عقل هیولانی» است و آن جوهریست که در شئون و کمالات حیوانی به مقام تمام رسیده و همه جهات و قوای حیوانی در او بالفعل است و لیکن در کمال انسانی از ادراک عقلی و لوازم آن، قوه محض است و مستعد برای قبول صور علمیه می باشد که هر گاه تعلیم معلم و استاد فراهم شد، بدون درنگ صور علمیه را می پذیرد و مثل صفحه ساده لوحی است که از همه نقوش عاری است و لیکن مهیا از برای نقش های مختلفه می باشد، و فرق بین حیوان محض و انسان به همین عقل هیولانیست که در حیوان محض، استعداد و تهیئو برای کمال عقلی نیست و انسان هر چند بالفعل عاری از ادراکات عقلی باشد، لیکن مستعد و مهیا از برای حصول آن است و سرّ در این مطلب یعنی فرق بین حیوان و انسان در دارا بودن انسان قوه کمال عقلی و فاقد بودن حیوان آنرا است، از همین جهت است که صورت حیوانیت از ادراک حسی و آثار آن در حیوان قوی تر است، بطوریکه ماده را پر کرده و به تمام معنی هرچه در حیوان استعداد بوده، مبدل به فعلیت حیوانیت گردیده است، و لیکن صورت حیوانیت و قوای حیوانی در انسان ضعیف است و به طور تمام نتوانسته استعداد و قوه انسان را یکسر منقلب به شئون حیوانیت نماید، لهذا در عین اینکه انسان حیوان بالفعل است ولی هنوز قوه و استعداد و طلب کمال برتر از حیوانیت در او موجود است، درست تعمق بفرمائید تا به غور مطلب برسید.
مرتبه ثانیه: «عقل بالملکه» از مراتب عقل و نفس در این مرتبه جوهریست اقوی و برتر از جوهر عقل هیولانی، زیرا در این مرتبه رفته رفته مقداری از قوه محض کمال عقلی، به فعلیت رسیده است، بدان معنی که نفس قضایای کلیه بدیهیه را به طور عقلی ادراک کرده، مانند ادراک اینکه نقیضان جمع نمی شوند و مرتفع هم نمی شوند، و مثل اینکه هر حادث ناچار علت محدثه دارد، و مثل اینکه به عدم علت، معلول معدوم می شود، و هکذا، و لیکن قدرت بر ترتیب قیاس و برهان منطقی که مطالب عقلیه فکریه را از مقدمات اولیه استخراج نماید، ندارد. خلاصه تفکر که انتقال از معلومات حاضره خود به مجهول علمی نظری بیاید، هنوز حاصل نیست و اکثر خلق در کمال عقلی از این مرتبه تجاوز نکرده اند، هر چند خود را از خواص و طبقه ممتازه بدانند و هر چند رسیدن به این حد هم از لحاظ تهیه سرمایه برای مرتبه سوم خالی از حسن نیست.
مرتبه ثالثه: «عقل بالفعل» است و نفس در این مرتبه دارای قدرت و نیروی تفکر و استخراج مطالب نظریه مشکل که در مورد نظر و بحث عقلا است گردیده و می تواند به قدرت نظم و برهان و استدلال منطقی دقیق، مجهولات علمیه را از مادی بدیهیه واضحه استخراج کند و هر وقت بخواهد با همین قدرت و مراجعه و اعمال این قوه، حل مشکلات نموده، صور عقلیه علمیه نظریه را در آینه نفس نمایان نماید، مثل اثبات واجب الذات سبحانه یا حل مشکلات و ایرادات مذهب مادی و اثبات صفات کمالیه حق و اثبات عالم مجردات عقلیه و ملائکه مقربین و معرفت نبوت و ولایت و عرفان به کیفیت نزول وحی و اثبات حدوث عالم و نظائر این مسائل مهمه، و صاحب این مرتبه از قوه کمال انسانی به فعلیت کامل رسیده است و در حقیقت، عالم حقیقی به چنین کسی باید اطلاق نمود، لیکن در این مرتبه با اینکه قوه عقلی، فعل محض گردیده، معهذا غفلت و خطا بر وی جایز است و غبار عالم حسی و خیالی بالمره از چهره اندیشه زدوده نشده و تعلق نفس به بدن و اشتغال به علائق مادیه هنوز باقی است.
مرتبه رابعه: «عقل مستفاد» است که نفس در این مرتبه یکسر از غباری که گاهی فضای عالم اندیشه را می گرفت و غفلت رخ می داد منزه است، و در جوهریت عقلی و فرو رفتن در ادراک معقولات محضه به قدری شدت و قوت گرفته که همیشه مشاهده معقولات خود را می نماید و هیچ قوه ای نمی تواند او را جذب به عالم حسی نموده، پرده بر رخ ادراکالت عقلیه او اندزد و این نهایت مرتبه کمال عقلی و فضیلت انسانیت است:
آن هلیله پروریده در شکر چاشنی تلخیش نبود دگر
برگرفته از: «رساله ای در بیان حقیقت عقل- غوصی در بحر معرفت» نوشته : آیت الله علامه رفیعی قزوینی