منبع: قاف - نشریه الکترونیکی توسعه علمی ایران
دانش عبارت است از نتیجه گیری منطقی در مورد فرآیند های جاری در جهان . به عبارت بهتر به کار گیری منطق در کشف روابط بین پدیده ها و موقعیت ها که این منطق اصولا به زبان ریاضی بیان می شود. اما دانش هم همچون تمام نتایج بشری در حال تغییر و تحول دائمی است.سوال اصلی اینجاست که این تغییر و تحول ها بر چه اساسی صورت می گیرند؟ بیایید با هم به عقب برگردیم: زمانی که ارسطو و پیروانش بنیاد جهان را از چهار عنصر اصلی آب، خاک ، آتش و باد می پنداشتند.اما در همان زمان فیلسوفی به نام دموکریتوس بیان داشت که تمامی مواد از عناصر غیر قابل تجزیه به نام اتم(atomous =غیر قابل تجزیه) تشکیل یافته اند.گرچه نظریه او تا حدود 2000 سال بعد از سوی دانشمندان مورد استقبال قرار نگرفت تا آنکه رابرت بویل در کتاب شیمیدان شکاک خود نظریه ارسطو را زیر سوال برد و نهایتا دالتون تئوری دموکریتوس را رسما به عنوان یک نظریه علمی اعلام کرد با این تفاوت که این بار برخلاف زمان دموکریتوس تئوری اتم از سوی همگان به عنوان یک اصل علمی پذیرفته شد چرا که تمام یافته های علمی آن زمان با نظریه دالتون قابل توجیه بودند.اما این پایان کار نبود،اکتشافات جدید ضعف تئوری دالتون را نشان دادند.مدل سیاره ای بوهر ،اوربیتال اتمی و اوربیتال مولکولی یکی پس از دیگری در پی نظریه دالتون مطرح شدند وهر کدام در زمان خود به عنوان کاملترین فرضیات درباره ماهیت مواد مورد استقبال قرار گرفتند.این تغییر پی در پی از کجا نشات می گیرد؟ به باورکوهن(Thomas Samuel Kuhn : 1922-1996) پیشرفت و ارتقای نظریات علمی حالت خطی و صعودی ندارد بلکه هر از گاهی دستخوش تغییرات اساسی می گردد که به آن تغییر چهارچوب یا paradigm shift گویند.در حقیقت کوهن سیر علم را به سه مرحله تقسیم می کند، سه مرحله ای که علوم مختلف به صورت پی در پی ناگزیر از طی آنها هستند: مرحله prescience: در این مرحله پارادایم خاصی وجود ندارد بلکه اطلاعات جدید ولی در عین حال پراکنده ای در مورد یک موضوع خاص نظر دانشمندان را به خود جلب می کند. مرحله normal science: در این مرحله دانشمندان سعی در بسط پارادایم موجود دارند.یافته های علمی در این مرحله موید پارادایم موجود ند.اما تنها کشف یک یافته علمی مبنی بر عدم مطابقت با پارادایم موجود سبب میشود مرحله سوم شکل گیرد. مرحله تغییر پارادایم : در این مرحله پارادایم قبلی فرو میریزد و سپس مرحله اول مجددا آغاز می شود. به نتیجه مذکور که پارادایم قبلی را در هم میشکند کشف انقلابی(revolutionary discovery ) گویند. کوهن در نظریه تغییر ساختار علمی خود بیان می کند که پارادایم های مختلف و احیانا متضاد با یکدیگر شاید هر کدام بر اساس منطق خاص خود شکل گرفته باشند اما میزان مقبولیت آنها بسته به نظر غالب دانشمندان هر عصر دارد نمونه بارز این فرضیه کوهن ، مدل های ساختار ماده و نظریه اتم در زمان ارسطوست که به آن اشاره کردیم.در واقع از نظر او معیار ثابتی جهت مقایسه پارادایم های مختلف و قبول و رد آنها وجود ندارد.این اعتقاد کوهن دستمایه نسبی گرایان در حوزه فلسفه علم شدهر چند خود او همواره نسبی گرایی علمی را نقض می کرد. به هر حال چه کوهن را نظریه پردازی نسبی گرا در زمینه علم بدانیم و چه ندانیم نظریه او در مورد پارادایم های علمی در تاریخ علم مصداق های فراوانی دارد که به یکی از مصادیق آن قبلا اشاره شد.