الهی ، خانه کجا وصاحب خانه کجا؟طائف آن کجا وعارف این کجا؟
آن سفر جسمانی است واین روحانی! آن برای دولت مند است واین برای درویش !
آن اهل وعیال را وداع کند واین ما سوی را!
آن ترک مال کند واین ترک جان!
سفر آن در ماه مخصوص است واین را همه ماه ! آن را یک بار است واین را همه عمر!
آن سفر آفاق کند واین سیر انفس. راه آن را پایان است واین را نهایت نبود!
آن می رود که برگردد واین می رود که از او نام ونشانی نباشد.
آن فرش می پیماند واین عرش ، آن محرم می شود واین محرم ، آن لباس احرام
می پوشد واین از خود عاری می شود!!
آن لبیک می گوید واین لبیک می شنود.
آن به مسجد الحرام می رود واین از مسجد الاقصی می گذرد.
آن استلام حجر کندواین انشقاق قمر ، آن را کوه صفا است واین را روح، صفا!!!
سعی آن چند مرّه بین صفا ومروه است وسعی این یک مرّه در کشور هستی!!
آن هروله می کند واین پرواز ، آن مقام ابراهیم طلب کند واین مقام ابراهیم!!
آن آب زمزم نوشد واین آب حیات ، آن عرفات ببیند واین عرصات!!
آن را یک روز وقوف است واین را همه روز!!
آن از عرفات به مشعر کوچ وکند واین از دنیا به محشر!!
آن درک منی ، آرزو کند واین ترک تمنّی را!!
آن بهیمه قربانی کند واین خویشتن را!!
آن رمی جمرات کند واین رجم همزات!! آن حلق راس کند واین ترک سر!!
آن را لافسوُقَ وَلا جدال فی الحج است واین را ،فی العمر!!
آن بهشت طلبد واین بهشت آفرین!
لاجرم آن حاجی شود واین ناجی ، خنک آن حاجی که ناجی شود...
الهی نامه علامه ذوالفنون حسن زاده آملی (حفظه الله)