منبع: وب سایت امیhttp://www.ommi.ir/index.php علم فیزیک از قدیمی ترین دورانهای علم و معرفت, با تعریفات و مفاهیمی مختلف, تأثیرات بسیار مهمی در علوم و جهان بینی ها داشته و با توجه به گسترش روزافزون ارتباط انسانها با قلمرو طبیعت, این تأثیر تا کنون رو به افزایش گذاشته است... خاتم ملک سلیمانست علم جمله عالم صورت و جانست علم عقل پنهانست و ظاهر عالمی صورت ما موج یا از وی نمی مولوی علم فیزیک از قدیمی ترین دورانهای علم و معرفت, با تعریفات و مفاهیمی مختلف, تأثیرات بسیار مهمی در علوم و جهان بینی ها داشته و با توجه به گسترش روزافزون ارتباط انسانها با قلمرو طبیعت, این تأثیر تا کنون رو به افزایش گذاشته است.بدیهی است که همزمان با پیشرفت فیزیک از دیدگاه علمی محض, مسائل فراوانی در قلمرو فیزیک نظری که کمال اهمیت دارند نیز توسعه یافته است ضرورت و ارزش فوق العاده این مسائل را در سه جهت میتوان در نظر گرفت: جهت یکم: این مسائل مانند مقدماتی ضروری برای هر روز معارف جدیدتر و کامل تر در قلمرو فیزیک است که در طرز تفکرات جهان شناسی و حتی در مبانی علوم انسانی و طرز برداشت از آنها تأثیرات با اهمیتی را ایجاد مینماید جهت دوم: شناخت عظمت درک و دریافت انسانی است که در سطوح بسیار دقیق عالم وجود, نفوذ و دخالت شگفت انگیز خود را اثبات مینماید. این نفوذ تا آنجا پیش میرود که آدمی احساس میکند که برای شناخت واقعیت هستی برون ذاتی, با بعدی از خویشتن نیز ارتباط برقرار میکند. این همان حقیقت بسیار با اهیمت است که از لائوتسه حکیم چینی نقل شده و نیلز بور آن را در میان نظریاتش مورد استفاده قرار داده است. این همان اصل است که در محتوای جمله ی ذیل«ما در نمایشنامه ی بزرگ وجود هم تماشاگریم, هم بازیگر» با عباراتی گوناگون در تاریخ جهان بینی های شرقی و غربی مورد بهره برداری قرار گرفته است جهت سوم: هر اندازه بحث و تحقیق در فیزیک نظری گسترش و تعمق می یابد, صاحبنظران تلاشگر عالم معرفت در دو قلمرو«برون ذاتی» و «درون ذاتی» به دریافت حقیقت بزرگ نزدیکتر میشوند که میتواند علوم طبیعی را از معمای غیرقابل حل «برای چه؟» نجات داده و برای طرح نظام صحیح با (سیستم باز) در جهان شناسی رهنمون شود. آن حقیقت بزرگ عبارت است از این ک جهان فیزیکی که ما با آن در ارتباط هستیم, خطوط و اشکالیست که واقعیت اصلی وجود را در پشت پرده ی شفاف خود نشان میدهد. گروهی بسیار قابل توجه از فیزیکدانان و حکماء این حقیقت را پذیرفته و مطرح نموده اند. این حقیقت در دورانهای گذشته تنها با اصول کلی فلسفی اثبا میشد, امروزه با ژرف نگری در فیزیک نظری روشن تر و مستقیم تر اثبات میگردد, و در اینجا جملتی را به عنوان نمونه از سه فیزیکدان مشهور قرن 20(اومو و ماکس پلانک و آلبرت اینشتین) نقل میکنیم . عبارات اومو از این قرار است:زندگی جهان درون اتم, خواصی را بر ما آشکار میسازد که شاید با آنچه مضامین فیزیک (کلاسیک) به دست میدهد و دیگر این مضامین کهنه شده است, فرق داشته باشد. پس لزوم فریب خورن در اینجا حس نمیشود.ما تا کنون در کنار خود حقیقت(حقیقت نما) بودیم و آن رادر دست داشتیم, ولی این حقیقت به یکباره به مسافتی را ما دور شد که حدس زده نمیشد, درست است. اما ما دریافته ایم که وظیفه ی فیزیک فقط در تشریح نمودها و جستجوی روابط موجود بین آنها یعنی جستجوی قوانین تنها نیست. فیزیک به نیروی روشهای تئوری و علمی اش ما را به واقعیت واحدی نزدیکتر میکند. این واقعیت از حدود و ثغور چیزهای درک کردنی بسیار به دور است. ما یکبار دیگر بزرگی و بلندی حقیقتی را که وصول به آن ممکن نیست شناختیم. این ادراک تکامل بیشتر تفکر علمی, یعنی تفکری را که دنباله ی آن قطع نمیشود و زندگی فناناچذیر است پی ریزی میکند.:( فیزیک نو, تألیف دکتر سرگی و اویلوف, ص 23 ماکس پلانک کمال مطلوب فیزیکدانان شناسایی جهان خارجی است, با این همه یگانه وسایل کاوش او, یعنی اندازه گیریهایش, هرگز درباره ی خود جهان حقیقی, چیزی به او نمی آموزند. اندازه ها برای او چیزی جز پیامهای ک و بیش نامطمئن نیستند, یا به تعبیر هلمهولتس جز علاماتی نیستند که جهان حقیقی به او مخابره میکند و سپس او به همان طریقی که زبانشناس میکوشد تا سندی را که از بقایای تمدنی ناشناخته است بخواند, درصدد نتیجه گیری از آنها بر می آید. اگر زبان شناس بخواهد به نتیجه ای برسد باید این را چون اصلی بپذیرد که سند مورد مطالعه معنایی دربردارد. همین طور فیزیکدانان باید این فکر را مبدأ بگیرد که جهان حقیقی از قوانینی پیروی میکند که به فهم ما در نمی آیند, حتی اگر برای او لازم باشد از این امید دست بشود که آن قوانین را به وجه تام دریابد, یا ماهیت آن قوانین را با یقینی مطلق, از همان اول معین کند. ( تصویر جهان در فیزیک جدید, تألیف ماکس پلانک, ترجمه از آقای مرتضی صابر, ص 138, پلانک همین مطلب را در کتاب علم به کجامیرود؟ ترجم از آقای احمد آرام, صص 118 و 119 بیان نموده است آلبرت اینشتین ساده ترین چیزی که مشاهده میکنیم, رازی در بردارد. این گهواره ی همه علوم و هنرهای واقعی بشریست. کسی که این را نمیداند ودر برابر این راز بزرگ به اعجاب و تحیر نایستاده مرده ایست, شمعی است خاموش. مشاهده ی این راز بزرگ و عشق به اطلاع از آن بود گر چه آمیخته به ترس(احساس عظمت غالب) که همه ی ادیان را به وجود آورد. علم به وجود اشیائی که ما نمیتوانیم در آن ها نفوذ کنیم, تظاهر و تجلیات چهره ی حقیقی اشیاء و علت العلل تشعشعات ذات آنها است که تنها با ساده ترین صورت و ابتدایی ترین منظره به عقل و استدلال ما میگنجد. این احساس عمیق و این هیجان بزرگ ایجاد کننده ی مذهب و احساس مذهبی است. به این معنی و تنها به این معنی, من یک شخص مذهبی و متعصبم. ( مفهوم نسبیت اینشتین, به قلم برتراندراسل, ص194 اگر در سخنان دیگر دانشمندانی که با عینک پوزیتیویست افراطی در این جهان مینگرند دقت کنیم, خواهیم دید آن سخنان معلول نگرشهایی محدود ناشی از حس گرایی است که اگر به طور صحیح ودقیق مورد تحلیل قرار بگیرد به وسیله ی نفی قانون و اصل کلی در علوم به نفی خویشتن نیز منتهی میشود. مفهوم«علیت» یکی از آن مفاهیم بسیار با اهیم بود که در طوفانی از تصورات و اختلاف نظرها دچار ابهام گشت. و این قانون فراگیر در همه ی دانشها و جهان بینی ها مورد تجدید نظر قرار گرفت. البته تنوع تردید و انکار این قانون عام را نمیتوان نادیده گرفت, زیرا مخالفت دیوید هیوم و مقلدان او, از طریق عدم مشاهده رابطه ای به عنوان ضرورت مابین علت و معلول بود. در صورتی که دلیل برخی از فیزیکدانان معاصر, نظیر هایزنبرگ این بود که طبیعت محکوم مکانیک کوانتومی است ودر مانیک کوانتومی سنتی جایی برای«علیت» نیست. استدلال مخالفان وی این بود که مکانیک کوانتومی در سطح آماری حاکم است و در سطح زیرین علیت جریان دارد, زیرا اگر یک ذره را برگیری از جای خلل یابد همه عالم سراپای و نیز میگفتند: هایزنبرگ از یک موضع معرفت شناختی(عدم امکان پیش بینی آینده) به یک موضع هستی شناختی(نفی حاکمیت علیت در جهان) پریده است. سؤالی که درباره نفی رابطه ی «علیت» در تفکرات دیوید هیوم بی پاسخ مانده است, این است که اگر رابطه ی ضروری علیت میان علت و معلول وجود ندارد, به چه دلیل«هر چیزی از هر چیز صادر نمیگردد؟» و آنچه که در نظریه ی هایزنبرگ بی پاسخ میماند, تناقضی است که از فرض«شانس»(تصادف و وجود چیزی بی سابقه ی هستی در متن طبیعت) لازم می آید برگرفته از : تحلیلی ازدیدگاه های فلسفی فیزیکدانان معاصر-دکتر مهدی گلشنی-نشرو پژوهش روزفرزان |