- یکی از تجلیات، اختلاف احوال است، که به غیر صورت معتقد جلوه میکند و آنکه عارف به مراتب و مواطن تجلیات نیست دچار انکار میشود. پس بترس از رسوایی،آن زمان که پرده به کنار رود و تحول در عقیده پیدا شود که بدآنچه فکر بودی معترف شوی.
(التجلیات الاهیه، ص221) منبع مجله ادبیات و فلسفه – ش91
- خود زا از لذات احوال نگه دار که زهر کشنده است. علم، ترا به بندگی خدا میکشاند و حال، ترا بر بندگان خدا برتری میدهد. پس علم برتر است؛ مبادا آنرا از دست دهی
- یحیی بن معاد میگوید: چرا هر خدا جوی را با صورت مطلوبش وانمیگذاری، آنچنان که او نیز ترا به حال خود واگذاشته است، توبه کن.
- چه بسا کسی که برزمین راه میپوید و زمین لعنتش میکند و چه بسا که برخاک سجده مینماید و خاک آن را نمیپذیرد. چه بسا دعاکنندهای که کلامش از زبان تجاوز نمیکند. بسا دوستدار خدا در کنشت. کلیسا و بسا دشمن خدا در مسجد!
- کامل، ملزم نیست که در هر چیز و در هر مرحله تمام باشد. انسان کامل دانایی، نادان ست و اتصاف به اضداد، صفت خدایی است.
- آنکه سرگردان است بر دور محور میگردد و هرگز دور نمیشود، اما آنکه راهی جسته، در حرکت است و دور میشود. ]پس متحیر به یک معنا واصل است، اما سالک مقصد را دور میپندازد[.
- بنیاد طبیعت بر تقابل است و این نتیجه تقابل اسماء است. هستی جز نوعی خروج از عادت نیست. ]هر پدیدهای غیر از پدیده دیگر است[.
- شفقت بر خلق خدا واجبتر از غیرت بر دین خدا است.
- اینکه ملاحظه میشود انسان، حیوان را تسخیر نموده، جنبه حیوانیت انسان است. انسان با جنبه انسانیتش انسان را تحت سلطه میآورد.