انسان تنها موجودی است که میان عالم ملک و ملکوت آمد و شد دارد و در ساختن الهی خویش از عالم ماده تا عالم حضور که جز هستی چیز دیگری نیست، توانایی و استعداد جولان و سیلان دارد. او اگر چه به جهت کثافت بدن از جنس بهایم و انعام است، اما به روح نفسانی اش که مسئله فیضان روح قدسی است و به عالم و ادراک که شرط انسانیت است و عبادت و عبودیت خداوند سبحان، ممتاز می گردد. و اگر چه بدلیل لطافت نفس شبیه فرشتگان آسمانهاست، اما به صفت اراده و اختیار، امتیاز می یابد، او بهر سو که بخواهد می گراید و در مقامات کونی و اطوار ملکی و ملکوتی و معارج نفسانی و روحانی سیر می نماید. می تواند به سبب ترقی در علم و عمل، و فنا و بقا از پایین ترین مرتبه به اعلی علیین و شریفترین مقامات و درجات فرشتگان مقرب، عروج نماید و یا به پیروی از هوای نفس و جنبش طبیعت و هیولی از مقام خود به پایین ترین منازل پست و اسفل السافلین سقوط کند. از سوی دیگر صدرا حقیقت نفس آدمی را وجود می داند و تمام فضایل و کمالات و خیرات تابع حقیقت وجود و ناشی از اوست؛ پس هر جا که نور وجود جلوه گر باشد علم، اراده، قداست، حیات و عشق جلوه گر خواهد بود. و هر موجودی به مقدار ظرف وجودش و وعاء کون و حصولش سهمی از علم و شعور، قداست، اراده و حیات دارد. و درجات و مراتب صفات تابع درجات و مراتب وجودند پس همانطور که روح آدمی از نشئه طبیعت بنحو صیروت، سیر می کند تا به مقام تجرد کامل برسد و به موجودی مجرد جاودانی تبدیل گردد، انسان عالم نیز در سیر علمی و صیرورت دردنی خود بسوی علم می رود و عقل انسانی ، مواجه با جزئیات و بسبب علل اعدادی، بواسطه تحول ذاتی که پیدا می کند بتدریج از عالم حس منتقل، و متصل به عالم عقل می شود. و لذا پیدایش هر صورت علمی حاکی از یک نحوه توسعه و استکمال نفس ناطقه است و این صورت علمیه خود، مقام بسط نفس است که بعد از مقام قبض و اتصال به عقل فعال و رب النوع انسانی، حاصل می شود.
به عقیده صدرا علم حقیقی و اصالی که شرط انسانیت انسان است شناخت معارف کلی، یعنی علم الهی و مکاشفات است که موجب قرب بحق تعالی است. پس از آنچه گذشت آدمی به این حقیقت می رسد که چون انسان مثل اعلای خداوند سبحان و نسخه جامع «وجود» و کتاب محتوی بر آیات غیب «شهود» و عالمی صغیر همانند عالم کبیر است. اگر خود را بشناسد خدای خود و جهان را شناخته است و اگر خود را نشناسد و در این میدان بزرگ معرفتی با چشم بسته وارد شود بدلیل موانع و مزاحمتهای درونی و بیرونی دچار خطا و فریب و سرگردان و حیران می شود و سرانجام هلاک و نابود می شود.
از سوی دیگر، خداوند آنگونه که انسان را آفریده به او می آموزد که هر پدیده ای در آفرینش، گذشته از سیر افقی خود در امتداد زمین و زمان، یک حرکت و سیر عمودی نیز دارد که همواره او را با خدا مرتبط می سازد و سرانجام نیز بسوی او بازش می گرداند، الا الی الله تصیر الامور (شوری، 53) و چنانکه گفته شد انسان با مطالعه و جستجو و شناخت حقایق، هم ذات خود را گسترش می دهد و هم جهان و مافوق آن را می شناسد. و در این مطالعه و جستجو و علم و معرفت می یابد که همه موجودات عالم از کوچکترین و ساده ترین آنها، تا انسان و نظام پیچیده جهان، همه نشان از مبدأ و معاد و اصل حقیقت بی چون و چرای هستی دارند و بسان دو بال عمودی، حاکم بر تفکر علمی و تحقیقات افقی بشر است. و نیز می یابد که در ساحت گسترده علم، شناخت خدای سبحان و اسمای حسنی و صفات علیای او جزء علوم حقیقی و اصالی است و هر دانشی که در این راه بشر را یاری و تا حریم شناخت حق او را همراهی کند نسبت به معرفت خدا و شناخت اسمای حسنای الهی، علم ابزاری و آلی بشمار می آید، اگر چه ممکن است به نوبه خود سهمی از اصالت داشته باشد و بر این اساس انسانشناسی و جهان شناسی نیز علم ابزاری است که آدمی را علاوه بر علم بخود و جهان به شناخت خداوند متعال هدایت و راهنمایی می کند.