آیتالله سیدمرتضی عسگری در سال 1332 هجری قمری در میان خانوادهای روحانی در شهر سامرا به دنیا آمد. پدر و مادر وی که ایرانی و اهل ساوه بودند، به دلیل ارائه تحصیل و درک استادان بزرگ شیعه، از سالها قبل به عراق و شهر سامرا هجرت کرده بودند و در آنجا سکنی گزیده بودند.
آیتالله سیدمرتضی عسگری که از همان دوران طفولیت، به تحصیل علوم اسلامی پرداخت، در ده سالگی از بهترین افراد در قرائت و کتابت معارف دینی و زبانهای فارسی وعربی بود.
وی از دوران نوجوانی به مطالعه کتب تاریخی در ضمن تحصیل فقه و اصول در حوزههای علمیه سامرا و نجف روی آورد و به گفته خود بسیاری از فرصتهای عمر خود را به ساعات مطالعه و تحقیق اختصاص داد.
وی در سال 1350 هجری قمری، به منظور درک استادان بزرگ به قم هجرت کرد، از محضر درس بزرگان آن روز همچون آیتالله بروجردی، آیتالله مرعشی، امام خمینی(ره) و... استفاده کرد.
پس از آنکه علمای وقت عراق از عقبماندگی جوانان مسلمان از لحاظ علمی نگران شدند، آیتالله سیدمرتضی عسگری به توصیه مرجع تقلید وقت عراق آیتالله العظمی حکیم مجددا به عراق هجرت کرد و در آنجا به تاسیس مدارس و آکادمیهای علمی پسرانه و دخترانه، از دروس ابتدایی تا سطوح بالاتر همت گماشت.
در آن روزگار، بغداد به عنوان مهمترین شهر عراق مرکز تجمعات احزاب قومی، وطنی و سیاسی بود و تحرکات گستردهای برای شبهه افکنی میان جوانان صورت میگرفت لذا با دستور مستقیم مراجع وقت، علامه عسگری به آن شهر رفته و به تاسیس دانشکده اصول دین به عنوان مرجع علمی مسلمانان و شیعیان اقدام کرد. این اقدام که همزمان با روی کار آمدن احمد حسن البکر و انقلاب بعثیها بود، از دشواری خاصی برخوردار بود.
علامه عسگری از جمله بزرگانی بود که مستقیما باب گفتوگو تندروها، خصوصا وهابیون را گشود و با سردمداران بزرگ وهابی همچون بن باز به بحث و گفتوگو نشست.
وی که از اعتدالروی گستردهای برخوردار بود، در گفتوگو با دگراندیشان از هر گونه اهانت و تحقیر خودداری کرد و آن را ناشایست میدانست.
کتابهای علامه عسگری به نحوی است که حتی مخالفان او نیز به ادب در گفتوگو در آثار علامه تصریح و اذعان کردهاند.
علامه عسگری در عین حال که از گستره خدمات علمی و اجتماعی برخوردار بود، هرگز از لزوم بیداری سیاسی غافل نبود.
علامه عسگری خود در مقدمه کتاب معالم المدرستین جلد اول چنین میگوید: در آن روزگار احیای احکام اسلامی جزو دغدغههای اصلی ما به شمار میرفت لذا پیوسته اخبار تحرکات مسلمانان الجزایر بر ضد فرانسه و قیام مردم فلسطین و حرکت آزادی بخش ملت ایران بر ضد طاغوت را پیگیری میکردیم، هنگامی که خبر درگیری میان طاغوت و علما در مدرسه فیضیه و شهادت عده زیادی از طلاب به ما رسید، تمام طاقت خود را برای یاری رساندن به آنان به کار گرفتیم و بنده خودم جلسات بزرگی در بغداد برای تشریح اهداف، ابعاد و آثار انقلاب اسلامی مردم مسلمان ایران برگزار کردم.
علامه عسگری همچنین افزوده است: به دلیل آنکه تنها راه نجات مسلمانان را آگاهی، همیاری، کنار گذاشتن درگیری مذهبی و گسترش وحدت اسلامی میدانستم، در همان زمان به حج رفتم و با خود شعار وحدت کلمه مسلمانان را حمل میکردم. در آنجا، جلساتی با حضور روسا و علمای گروه مختلف مسلمانان از سوریه، اردن، فلسطین، عربستان ، پاکستان و... برگزار کردم و ضمن تشریح ظلم طاغوت پهلوی، وظیفه حفظ وحدت و همیاری مسلمانان را به آنان گوشزد نمودم.
وی ادامه داده است: در آن زمان نشریات گستردهای به چاپ رساندیم و در روز عید قربان در میان حاجیان در مشعرالحرام توزیع کردیم ولی وقتی دولت عربستان از آن مطلع شد، مسوول انتشارات را دستگیر کرد و مانع توزیع نشریات بعدی شد. بدین منظور گروهی از علما با ولیعهد فیصل دیدار کردیم و با تبیین اینکه باید تمام مسلمانان را در راه احیای احکام قرآن یاری کنیم، توانستیم نشریات را آزاد کنیم.
از جمله ویژگیهای بارز علامه عسگری روحیه خرافهزدایی از دین بود که در این راه کوششهای گستردهای برای دور کردن عادات واندیشههای منحرف از دامن اسلام نمود. وی از جمله کسانی بود که قمه زنی را رفتاری خارج از اسلام عنوان و در راه تبیین این موضع کوشش کرد.
یکی از تلاشهای علمی علامه عسگری که به اذعان بسیاری از علما، جزو افتخارات تشییع محسوب میشود، کشف یک سری احادیث جعلی بود که تشیع را به یهود منتسب میکرد. توضیح آنکه احادیث متعددی در میان کتب عدهای از مخالفان مبنی بر تاسیس تشیع توسط فردی یهودی به نام عبدالله بن سبا وجود داشت.
علامه عسگری با بررسی گستردهی این احادیث دریافت که عبدالله بن سبا و 150 نفر دیگر به نام صحابی، افرادی ساختگی هستند که هیچ وجود خارجی نداشتهاند و صرفا برای بهرهبرداری و دسیسه علیه شیعیان جعل شدهاند. علامه عسگری با استدلالات گستردهای که در کتاب «مأه و خمسون صحابی مختلق» آورد، توانست آتش این فتنه کور را به خوبی خاموش کند. این کتاب به قدری اهمیت دارد که آیتالله العظمی خوئی در جلد دهم کتاب معجم رجال الحدیث این کتاب و نویسنده آنرا ستوده است.
علامه عسگری شخصیتی بود که تا لحظات آخر عمر خود حتی با وجود بیماری شدید همواره به تبلیغ اسلام همت گماشت و لحظهای از آن غافل نشد.
حجتالاسلام و المسلمین جاودان از شاگردان وی، با بیان خاطرهای از استاد خویش اظهار داشت: وقتی که از استاد خواسته میشد که بیشتر استراحت کنند، میفرمود: همان روز اول طلبگی بر پیشانی خود نوشتهام که وقف اسلام هستی لذا نباید در این جسم که متعلق به اسلام است، تصرف شخصی کرد.
علامه عسگری، تالیفات گستردهای را از خود به یادگار گذاشت که از آن جمله میتوان کتابهای معالمالمدرستین در 3 جلد، احادیث امالمومنین عایشه در 2 جلد، مأه وخمسون صحابی مختلق در 3 جلد ، عبدالله بن سبا در 2 جلد، عقائد الاسلام من القران در 3 جلد و قیام الائمه با حیاءالدین در 14 جلد را نام برد.