چرا با نام خدا آغاز میکنیم؟منبع: http://haftominaseman.parsiblog.com/123391.htmهمواره توصیه شده است که امور خود را با نام خداوند آغاز کنیم. چنانکه ما اکنون این متن را با نام خدا آغاز کردهایم. شاید بر حسب عادت برخی از کارهایمان را به این نحو آغاز کنیم. اما از آنجا که قصد نداریم در سطح پوسته امور متوقف شویم و وسعت آگاهیمان به دامنه عادات و شرطیشدگیهایمان محدود باقی بماند، سعی میکنیم با جستجوی در ورای قالبهای شرطیشدگیهای افکارمان به سمت درک بیشتری برویم.این نگاه از روی تردید در قبول این حکمت نیست چون آنرا بالاتر از تأیید خود میدانیم, بلکه از این دیدگاه است که معتقدیم چیزی بیشتر از آنکه میدانیم، در عمق این حکمت به ظاهر ساده و عادت شده وجود دارد. پس سعی میکنیم، قدمی هر قدر کوچک به سمت کشف این معنا برداریم.آغاز چه معنایی دارد؟ آغازها چه اهمیتی دارند؟ چرا قرین کردن آغازها با نام خدا بایسته است؟آغاز هر چیزی مانند لحظه انعقاد نطفه آن است. آیا اینطور نیست که در نطفه هر چیزی تمامی آن چیز نهفته است؟ همانطور که درختی کامل در یک بذر وجود دارد و انسانی کامل در یک سلول نطفه؟ پس آیا نمیتوان گفت لحظه شکلگیری نطفه هر کار، لحظه رقم خوردن تمامیت آن است؟ و اگر اینطور است، آیا آغازها اهمیت بسیار ندارند؟ اگر این اهمیت را بپذیریم، آیا نبایستی از لحظه آغاز هرکاری، جهت رقم زدن بهترین سرنوشت برای آن استفاده کنیم؟ و حال اگر بخواهیم از این بهترین پیروی کنیم، آنرا کجا بیابیم و چگونه در مسیر دستیابی به آن قرار گیریم؟در جستجوی این بهترین، بزودی متوجه میشویم که این پرسش از قبل پاسخ داده شده است. هستی، بهترین الگو برای هر چیز و از جمله آغازها است. پس بهتر است برای یافتن کاملترین الگوی آغاز کردن امور، از «آغاز هستی» تعلیم بگیریم.تمام ادیان الهی و بسیاری از دیدگاههای باطنگرا بیان میکنند که در آغاز هستی تنها آفرینشگر بود، و او با نام بزرگ خود هستی را آغاز کرد که در دیدگاههای متعدد به نامهایی مانند اسم اعظم, صوت الهی, سرّ بزرگ و... خوانده میشود.اگر از این دیدگاه به موضوع نگاه کنیم به نظر میرسد بیان نام خداوند در آغاز کارها، تکرار نمادین همان واقعه نخست ابتدای هستی باشد و تعلیم آغاز کردن کارها با نام خدا، شبیهسازی کوچکی از «لحظه آغازین خلقت» در ابتدای تمامی امورمان است. گویی با این آغاز نمادین سعی میکنیم خود را با روند هستی پیوند دهیم، و در جریانی همسو با روند آفرینش قرار بگیریم. عمل ما بیانگر چنین پیامی است:«من با هستی هماهنگم، من هم اعمالم را با الگو گرفتن از تولد هستی شروع میکنم، با همان کلامی که خلقت را به وجود آورده امور را آغاز میکنم و با تکیه به همان نامی که همه چیز را متحقق کرده قصد خود را به سوی تحقق میبرم.» و انعکاس این عمل همسو با هستی، چیزی جز همراهی و حمایت از جانب جریان هستی نیست.آیا آغاز امور با نام آفریننده هستی، و توجه ما به آن آغاز نخستین که تنها آغاز حقیقی است، قصد ما را بیشتر در تماس و هماهنگی با روند هستی قرار میدهد و یا آغاز کردن با نام خودمان و یا نام دیگری؟ حتی اگر خود و دیگر اجزا هستی را انعکاسی از وجود خداوند بدانیم، آغاز با نام غیرخدا مانند سعی در روشن کردن اتاقی تاریک با تصویر آتش است.داستان تولد هستی به ما میگوید که تنها آغاز حقیقی، آغازی است که با نام آفرینشگر باشد. هر شروع دیگری با جریان آفرینش و حیات در ناهماهنگی است، از حمایت هستی برخوردار نیست، و سرنوشت آن نیز قطعاً دارای نارساییهایی خواهد بود. خداوند هستی را با نام خود آغاز کرد، وحی را با نام خود آغاز کرد و خود بیان میکند که ابتدا و انتهای هر کار است(1). او از طریق بیان این آیات (نشانهها) به ما پیام میدهد که با اندیشه در آنها طریق درست آغاز کردن را بیاموزیم و به آنچه آموختهایم عمل کنیم. پس با نام خدا آغاز میکنیم که بالاترین کلمات است(2) . پینوشت: 1 - هوالاوّل و الاخر 2 – کلمهٌ ا... هی العلیا