«کل شىء هالک إلا وجهه له الحکم و إلیه ترجعون»
هر چیزى جز خدا و وجه او، «هالک» است و اگر هلاکت آن، امروز براى افراد عادى، روشن نیست، فردا که پیشگاه حقیقت، ظاهر مىشود براى همگان مشهود خواهد شد.
خداى سبحان پس از این که در این کریمه، یک قضیه سلبى، یعنى «کل شىء هالک إلا وجهه» را ذکر مىکند، مىفرماید: «له الحکم» ؛ اگر غیر خدا هالک است، پس حاکم نیست و اگر حاکم نبود، هیچ کس تحت حکومت او نیست و اگر باید به محکمه حاکم، مراجعه کرد و غیر از خدا احدى حاکم نیست، پس باید به محکمه خدا رجوع کرد. از این رو مىفرماید: «وإلیه ترجعون» و این، مهمترین عامل نزاهت و آرامش روح است.
علت ناآرامى افراد عادى آن است که به چیزى تکیه مىکنند که خود تکیهگاهى ندارد. به همین جهت به عنوان ضربالمثل مىگویند: «الغریق یتشبث بکل حشیش» ؛ انسان غرق شده، به هر گیاهى تکیه مىکند و دست مىاندازد تا نجات پیدا کند؛ زیرا خیال مىکند آن گیاه، در دریا ریشه دارد و قوى است. کسانى که در محبت دنیا غرق شدند، دست و پا مىزنند و هر لحظه، احساس خطر مىکنند و به این و آن متمسک مىشوند و به زرق و برقها تکیه مىکنند تا از اضطراب برهند، ولى نمىتوانند.
قرآن کریم درباره افرادى که گرفتار آتش دوزخ مىشوند، مىفرماید:
«و رضوا بالحیوة الدنیا و اطمانوا بها»
اینها به دنیا بسنده کرده، راضى و مطمئن شدند، در حالى که دنیا متاع فریب است:
«و ما الحیوة الدنیا إلا متاع الغرور»
دنیا متاع فریب است و انسان را مىفریبد و اگر غریق به فریبگاه تکیه کند، قطعا نمىآرمد .
این که مردان الهى مطمئنند براى آن است که به حق متکى هستند و حق، ثابت مطلق است:
«ذلک بأن الله هو الحق»
براى رسیدن به این مقام والا، باید از هر گناهى توبه کرد. انسان گناهکار، شرمنده است؛ زیرا با این که چیزى مانع قدرت خدا نبود، خداوند به او مهلت داد تا گناه کند و فورا او را کیفر نکرد و آبروى او را هم نزد دیگران نبرد.
اگر چنین حالتى براى انسان رخ دهد، از گناه پشیمان مىشود و این اولین قدم است. آنگاه سعى مىکند گناه نکند و گناه گذشته را جبران کند و اگر همین راه را ادامه دهد، به جایى مىرسد که دیگر نام گناه را بر لب جارى نمىکند و یاد گناه را در دل خطور نمىدهد و آنگاه که به بارگاه خداوند بار مىیابد، اصلا توجه به این ندارد که قبلا گناه کرده است، چنانکه بهشتیان بعد از ورود به بهشت، گناهان گذشته را به خاطر نمىآورند؛ زیرا همین تذکر گناه، خود شرمآفرین است و در بهشت هیچ اندوه و شرمى نیست.
مردان الهى نیز تذکر گناه را عیب مىدانند. چون مایه شرم است و آنان هم اکنون به حضور اله، بار یافتهاند. البته در ابتدا و اواسط راه، تذکر گناه، فضیلت است؛ زیرا انسان را وادار به توبه و انابه مىکند، لیکن در پایان راه که مشمول لطف ویژه الهى شدهاند، گناه قبلى مورد نسیان قرار مىگیرد و منشأ این نسیان هم انساء الهى است و این انساء هم از بارزترین نمادهاى عنایت خدا به عبد تائب است؛ زیرا اگر نسیان ذنب نباشد، هماره بنده تائب با تذکر گناه پیشین شرمنده است و همین شرمندگى رنج توانفرساست.