بسم الله الرحمن الرحیم
شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی در باب ۳۰۹ فتوحات مکیه می گوید:« بدان که خداوند توفیقت دهاد رجال الهی سه صنفند و چهارمی ندارد:
صنف اول: رجالی هستند که بر آنان زهد و تبتل( دوری از دنیا و گوشه گیری) و افعال ظاهری ایشان پسندیده و محمود است و نیز باطنشان از هر صفت نکوهیده ای که شارع آنها را نکوهش کرده است، پاک نگه می دارند، جز آن که آنان چیزی فوق آنچه که از این افعال و اعمال که بر آنند نمی بینند و آنان را معرفتی و شناختی به احوال و مقامات و علم وهبی لدنی و اسرار و کشف ها و آنچه غیر آنان می یابند نیست. اینان عابدانند.
صنف دوم: از آنان بلند مرتبه ترند، اینان تمام افعال را از جاب خدا می بینند و این که ایشان را اصلا فعلی نیست، لذا به طور کلی از آنان زایل است، و اگر از آنان چیزی را درخواست نمایی که اهل طریقت از پرسش از آن بیمناکند، گویند: «اغیر الله تدعون ان کنتم صادقین»(انعام/۴۰) و گویند: « قل الله ثم ذرهم» (انعام/۹۱) و آنان در سعی و زهد و کوشش و ورع و توکل و زهد و توکل و جز اینها، مانند عابدانند، جز آنکه آنان با این همه می بینند که چیزی فراتر از آنچه که بر آنند هست، یعنی احوال و مقامات و علوم و اسرار و کشف ها و کرامات، لذا همت هایشان را به دسترسی بدانها مصروف می کنند و چون به چیزی از آن رسیدند، در میان عموم به صاحب کرامت ظاهر می شوند، لذا آنان جز خدا را نمی بینند!، و آنان صاحبان خلق و فتوتند و این صنف صوفیه نامیده می شوند. اینان با توجه به طبقه سوم اهل رعونت و صاحبان نفسند و شاگردان همانند خودشان، صاحب دعویند و بر هر یک از مخلوقات بزرگی می فروشند و بر مردان الهی ریاست را ظاهر می سازند.
صنف سوم: رجالی هستند که بیشتر از پنج بار نمازی را که وظیفه دارند نمی گذارند، از مومنان که وظایف خدا را ادا می کنند، به حالتی اضافه که بدان شناخته شوند امتیاز ندارند، در بازارها راه می روند و با مردمان سخن می گویند، هیچ یک از مخلوقات هیچ یک از آنان را نمی بیند که به چیزی افزون از عمل واجب یا سنت معمول در عامه امتیاز داشته باشند، با خداوند منفرد و استوارند و از عبودیتشان با خدا به حد چشم به همزدنی تزلزل و سستی نمی یابند، و به سبب استیلای ربوبیت بر دلهاشان و افتادگی و خواریشان در تحت آن مزه ریاست را نمی چشند، خداوند آنان را به مواطن و آنچه از اعمال و احوال که در خور او و شایسته اوست دانا و آگاه ساخته است، لذا آنان در هر موطنی بدانچه در خور اوست معامله می کنند.
از خلق پوشیده و به پرده عوام خود را از آنان می پوشانند، زیرا آنان بندگان خالص و مخلَص سید و سرورشان بوده، او را پیوسته در خوردن و آشامیدن و بیداری و خواب و سخن گفتنشان با او در مردم مشاهده می کنند. اسباب را در جای خودش می گذارند و حکمت آن را می دانند، بطوری که آنان را می بینی که گویی هر چیزی را آفریده اند، یعنی می بینیشان که اثبات اسباب می کنند و بر آنها شوق دارند، و نیز به هر چیزی نیازمندند، زیرا هر چیزی نزد آنان مسمای الله است که به هیچ چیز آنان نیاز ندارد. زیرا او بر آنان از صفت غنی بالله و عزت بدو ظاهر نشده است و نه آنان از خواص حضرت الهیت امری را دارند که افتقار اشیاء را به آنان موجب می شود و آنان می بینند که اشیاء به آنان افتقار ندارند ولی آنان به اشیاء افتقار دارند، چون خداوند به مردمان می فرماید: « انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید » (فاطر/۱۵) پس آنان اگر چه استغنای به خدا دارند ولی به صفتی که امکان دارد از آن صفت بر آنان اسمی که خداوند خودش را بدان وصف کرده و آن اسم الغنی است ظاهر نمی گردند و بر خویش ظاهرا و باطنا، اسمی را که خداوند بدان اسم نامیدشان و آن اسم الفقیر است باقی می داند.
... اینان برترین مردان الهی هستند... و چون دیدند که خداوند در دنیا از خلق پوشیده است، آنان نیز به سبب حجاب و پوشیدگی سید و سرورشان از خلق پنهانند و آنان از آن سوی حجاب جز سید و سرورشان را مشاهده نمی کنند و چون سرای آخرت حق تعالی تجلی کند، اینان در آنجا به سبب ظهور سید و سرورشان ظاهر می گردند، پس مکانشان در دنیا مجهول العین است، اما عابدان در نزد عامه به تنگی معیشت و دوریشان از مردم و حالات آنان، و دوری گزیدن از معاشرت با آنان به جسم متمایزند، پس آنان را جزا می باشد.
ولی صوفیه در نزد عامه به دعاوی و خرق عوائد از کلام بر خواطر و اجابت دعا و خوردن از عالم کون(۱) و هر خرق عادتی متمایزند و از اظهار چیزی که منتهی به معرفت و شناخت مردم به قرب آنان به خدا می شود، خودداری نمی کنند، زیرا آنان در پندار خود جز خدای را مشاهده نمی کنند و از ایشان علم بزرگی پنهان مانده است و این حالی که آنان در آنند سلامتی اندک است و چون در آن مکر و استدراج می باشد. »