ای آنکه بجز نام تو هستی نبود ما را به درت دراز دستی نبود
سرمست ز جام باده مهر توایم مستی بود این و باز مستی نبود
علامه حسن زاده آملی
علت خلقت و حضور ما در این هستی که معبدی است شگفت انگیز و با عظمت برای عشاق ، این است که با سیر نیایشی بدنبال معشوق خود باشیم . این معبد عظیم و با شکوهِ لحظه به لحظه در حرکتِ دَوَرانی است ، از کوچکترین تا بزرگترین موجودات آن ، در حرکت دَم به دَمی و عاشقانه ای ، سِیر تکاملی شان را طی می کنند . حرکتِ عاشقانه رو به تکامل و زمزمه های دَم به دَمی نظری و عملی ، زندگی ما و جان ما را مجذوب یک جهت ، خط ، مسیر و وحدت حرکت نموده ، در راهِ معشوق که حق تعالی است و وجود مطلق و محض است . این همه که کثرت آن غیر قابل شمارش است ، در سیری واحد ، خود نشانی از الوهیت رَب عظیم است . این همه موجودات ضمن تنعّم از نعمتهای ارزانی شده ، ذاتاً پرستش گرانه ، دل به لقای یار مهربان دوخته اند . معبدی که طاق فیروزه ای اش با آن همه تجلیات و عظمت کهکشانی که بشر مسخ وجود آن شده و حقیرانه در کوچکی و ناتوانی خویش مانده از یک طرف و از طرف دیگر کف رنگارنگ و زیبای گرانبهائی که از مروارید های ته اقیانوس تا گلزار زیبای این خاک مُلوّن مفروش است ، همه و همه نشانه وجود خالق مقتدر و مهربانی است که نعمت لذّت بردن از این همه هستی به ما ارزانی داشته است تا قدر بدانیم و ستایش کنیم و در ذکر او کوشا باشیم . بشریت از دیرباز در تلاشِ شناخت درون و بیرون خویش بوده و تا کنون اندکی موفقیت در تاریخچه ستایشش داشته است . از قربانی عزیزترینش در راه خدای خود دریغ نکرده بنا به پیشرفت و رشد کمالی اندیشه اش ، ستایش امروزه اش گونه ای منطقی تر یافته و نسبتاً در تمامی عقاید و مرام های موجود مذهبی ، به گونه ای یکسان شده است ، که تماماً به طور عموم دارای نیایش زبانی و عقلی یا ذکر است .