راهکارهای سعادت
از جمله واژه هایی که بسیار مورد استفاده انسانهاست واژه توجه برانگیز سعادت است و آن ناشی از دغدغه همیشگی انسانها نسبت به این امر است؛ بطوریکه غالب انسانها آرزو و تمایل درونی خود را رسیدن به سعادت توصیف می نمایند و آن را سرمنزل مقصود و خواسته نهایی و غایی خود قلمداد می کنند. اما تفکر و نگرش انسانها نسبت به مقوله سعادت یکسان نیست و هر کس برپایه جهان بینی خود قرائت خاصی از آن را ارائه می کند و براساس همین جهان بینی و قرائت، به دنبال طی طریق در سبیل سعادت است؛ لیکن گاهی به جهت عدم شناخت صحیح نسبت به سعادت، آدمی با تلقی سعادت و رسیدن به آن در مسیری گام برمی دارد که انتهای آن سرابی بیش نیست؛ بنابراین نیاز به راهنما و دستورالعملی بدون نقص است که انسان را به سبیل سعادت رهنمون کند و این راهنما و دستورالعمل از جانب خالق انسانها برای عموم افراد از طریق انبیاء و امامان تبیین شده است. از همین رو در این وجیزه براساس جهان بینی توحیدی و با استفاده از سخنان بزرگان و آیات و روایات درتلاشیم تا گذری به سبیل سعادت داشته باشیم.
کسب معرفت
پیروزی و سعادت بشر در طول عمر محدودش متوقف بر معرفت نفس است و آن گام نخست برای معرفت الله است؛ «من عرف نفسه فقد عرف ربه» بهمین جهت کاری بس سترگ و با اهمیت است تا جائیکه در آیات و روایات از معرفت نفس بعنوان «فوز اکبر» یاد شده است، از سویی دیگر چون عمر انسان محدود می باشد لحظه ای درنگ جایز نیست و هرچه زودتر باید در راه خودشناسی گام برداشت و فرصت ها را از دست نداد چرا که به تعبیر علی علیه السلام فرصتها همچون ابر درمی گذرد (الفرصه تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخیر)(1) و از دست دادن فرصت ها شجر وجودی انسان را بی ثمر می کند و انسان از عمر خود بی بهره می ماند به قول علامه حسن زاده آملی: در حسرتم ز عمر گرانمایه ای که رفت
کاخر چه بود از شجر من ثمر مرا
پس باید لحظات عمر را غنیمت شمرد، به بیان سعدی:
کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق
تا دمی چند که مانده است غنیمت شمرند
بعلاوه انسان سعادت خواه باید در پیمودن مسیر پرفراز و نشیب جاده زندگی با حرکت در راه میانه به چپ و راست منحرف نشود زیرا که «الیمین و الشمال مضله و الطریق الوسطی هی الجاده»(2) و از جهتی انحراف به چپ و راست خودخواهی است و خودخواهی مشکل بزرگ بشریت است. مآلاً آن چه باید همواره معیار باشد حق است و نه افراد و مدعیان. امیرالمؤمنین- علی علیه السلام- می فرمایند: «ان این اسر لایعرف بالرجال بل بآیه الحق، فاعرف الحق تعرف اهلی: همانا دین خدا را نمی توان با اشخاص شناخت بلکه با معیار حق می توان شناخت، پس حق را بشناس در آن صورت اهل آنرا خواهی شناخت.»(3)
و راه پیشرفت در مسیر سعادت رعایت تقوا و اجرای نظم است، دو امری که باید سرلوحه همه کارها و فعالیت ها قرار گیرد و این وصیت امام علی(ع) به 2 فرزند بزرگوارشان است (اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم)(4) به زعم این قلم، ضمانت اجرای همه این گفتارها و دستورات ناب و آموزه های دینی اعتقاد به معاد و یوم الحساب است، بنابراین آدمی همواره باید یاد مرگ را در خود زنده نگه دارد چرا که یاد این واقعیت انکارپذیر زمینه ای است برای آمادگی و مهیا شدن برای رفتن و هجرت کردن بسوی سرای آخرت و چه زیباست با زاد و توشه رفتن. امام حسن مجتبی(ع) در موقع ارتحال به جناده ابن ابی امید وی را به آمادگی برای مرگ و تجمیع زاد و توشه به جهت آن سفر عظیم هشدار می دهد:
«استعد لسفرک و حصل زادک قبل حلول اجلک»(5)
برای سفر (ابدی) خودت آماده شو و توشه (سفر آخرت) خود را قبل از رسیدن اجل خود مهیا کن.
جان کلام آن که توشه اصلی انجام واجبات و ترک محرمات است.
مؤلفه های عملی
با توکل بر خدا، تمسک بر قرآن و توسل بر ائمه اطهار(ع) باید بذرهای تحول را در دل کاشت و لازمه بارور شدن بذرهای تحول، تهذیب، تحصیل و تحرک است. و اما تهذیب: برای تهذیب نفس شرایط و اموری لازم است، بنابراین به شرایط تهذیب نفس و امور لازم برای تهذیب نفس می پردازیم.
الف) شرایط تهذیب نفس: 1-تفکر: «بدان که اول شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالی تفکر است» 2-عزم: یعنی بنا را بر ترک معصیت گذاشتن و اهتمام جدی بر گناه نکردن. 3-تذکر: یعنی زنده نگه داشتن یاد خدای تعالی و شکر کردن نعمت هایی که به انسان مرحمت فرموده است.(6)
ب) امور لازم برای تهذیب نفس: 1-مشارطه:
به این معنا که انسان در اول صبح شرط کند که گناه نکند و فلان خلاف را انجام ندهد. 2-مراقبه: یعنی در تمام مدت شرط، مراقب اعمال خود بودن (با عنایت به اینکه خداوند همواره مراقب اعمال انسانهاست- ان الله کان علیکم رقیبا) 3-محاسبه: یعنی در آخر شب حساب نفس را کشیدن در آن شرطی که با خود کرده است
4- معاقبه (قول برخی از فقها و عرفا): یعنی اینکه برای خود مشقتی و سختی ای در قبال گناه و خلافی که صورت گرفته قرار دادن و خود را مجازات کردن.(7)
تحصیل علم
علاوه بر تهذیب نفس، تحصیل علم و آگاهی نیز لازم است. امام علی(ع) عابد بی علم را به خرآسیاب تشبیه می نمایند که همواره در یک جا می چرخد و گامی پیش نمی رود (المتعبد بغیر علم کحمار الطاحونه یدور و لایبرح من مکانه)(8) البته در تحصیل علم نکاتی باید مورد مداقه قرار گیرد و نصب العین انسان باشد؛ اولا آنکه مراد از تحصیل علم، علم نافع است، ثانیا آنکه تحصیل علم حجاب انسان و مانع او از رسیدن به سعادت نشود، دیگر آنکه خودمحوری و خود را از همه عالم تر دانستن از آسیب های جدی این عرصه است و نکته پایانی آنکه از یاد گرفتن مطالب سخت و پیچیده علمی نباید احساس یأس ایجاد شود چرا که با تقوای الهی (واتقواالله یعلمکم الله) و ممارست و تمرین می بایست بر مسائل سخت علمی فائق شد.
تحرک:
مراد از تحرک از سویی ورزش و تقویت بنیه جسمانی است آنهم با نیت روحانی بخاطر روحیه خدمت و بندگی (قوعلی خدمتک جوارحی) و از سوی دیگر کار و فعالیت و کسب رزق و روزی حلال است، چنانکه پیامبر اعظم(ص) انسانی را که در کسب رزق و روزی حلال برای خود و خانواده اش تلاش می کند به مجاهد فی سبیل الله تشبیه نموده اند (الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله) پس هیچ گاه نباید توقف کرد، همواره باید حرکت کرد، چون هستی انسان به حرکت است، به قول علامه اقبال لاهوری:
ساحل افتاده گفت؛ گرچه بسی زیستم
هیچ نه معلوم گشت، آه که من کیستم
موج ز خود رفته ای تیز خرامید و گفت
هستم اگر می روم، گر نروم نیستم
تکمله:
رعایت دو نکته اساسی نیز در تمام این مراحل و طی طریق در سبیل سعادت، لازم و درخور تأمل است: یکم، استفاده از استاد و راهنمایی که دارای شناخت و معرفت است و از بصیرت کافی نیز برخوردار است، ضمن آنکه عملا در مسیر عبودیت گام برداشته و طی طریق کرده است، علمای اعلام و ربانی مصداق بی چون و چرای این کسوت و شأنیت هستند، به قول شاعر:
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
دوم، مبحث مهم مدیریت زمان است چرا که در مسیر معرفت نفس و بالاتر از آن گام گذاشتن در مسیر خداشناسی و طی کردن مراحل تهذیب، تحصیل و تحرک، آن چیزی که بستر موفقیت برای انجام این مراحل را میسر می کند «مدیریت زمان» است و منظور از آن توانایی در بکارگیری بهینه از زمان حاضر است بطوریکه از حال و اکنون به گونه مفید بهره برداری شود تا فردایی پربازده حاصل شود.
در نهایت باید گفت سعادت و خوشبختی واقعی پس از طی طریق در سبیل سعادت، رسیدن به مرحله عبودیت است و انتها و کنه این مرحله ربوبیت است بدین توضیح که انسان پس از اینکه عبد شد مالک نفس و از آن بالاتر مالک خاطرات نفس و ضمیر خود می شود.(9) و در این صورت تمام زندگی رنگ خدایی می گیرد و انسان مرد خدا می شود.
خلق اطفالند جز مرد خدا
کیست بالغ جز رهیده از هوا