همه علوم مذکر است یعنی انسان را تذکر می دهند و کار پیامبر هم تذکر بوده است و کلمه قل هم برای همین در قرآن تکرار شده است .
پیامبر آن قدر تکرار کرد و تذکر داد اما گویی به سنگ می زند آن وقت خداوند فرمود که رهایشان کن .
هیچ چیز برای مردم بدتر از آن نیست که مبلغشان را بگویند رهایشان کن .
انسان باید دائم حرف بشنود .خمیره ما در آن است که از یک بزرگتری حرف بشنویم .
ابرار کسانی هستند که از بس خوبی کرده اند بر شده اند . بر یعنی نیکی ولی مقربین مقامی دارند که خوبی ابرار برای آنان گناه محسوب می شود از بس لطیف شده اند و مقربین کسانی هستند که در ترازوی آنان ابرار سنجیده می شوند .
مو به معنی درخت و سی یعنی آب ، موسی یعنی از میان آب و درخت گرفته شده
برای شناخت هستی باید تطهیر کامل شد و گرنه خودش را عیان نمی کند .
لا یمسه الا مطهرون شامل خدا ، قرآن ، هستی است .
اگر موعظه درست باشد ۲ اتفاق می افتد یا دیوانه می کند و یا مرگ و دوم جدول وجودی را باز می کند .
اگر ز چاه طبیعت برون نهی پا را |
هزار طعنه زنی مهر عالم آرا را |
هزار مرغ نمودند ز آشیان پرواز |
ولی چه سود نجستند وصل عنقا را |
سروش غیب بگوش این سخن نهانی گفت |
که می بنوش و مکن فکر دی و فردا را |
جمال یار هم از چشم یار باید دید |
نظر محال بود دیده های اعما را |
ترا که غیر خور و خواب رسم و راهی نیست |
چه التذاذ بری ناله های شبها را |
ز هفت و چار و سه و پنج و شش بزن بیرون |
جز این وسیله مجو وصل یار یکتا را |
طریق فقر و ره نیستی ز زاهد جوی |
که طی نمود در و دشت و کوه و صحرا را شعری از حکیم زاهد شهرضایی |
ایام ،ایام مبارکیست، ماهی بسیار شریف و منسوب به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، این روزها، نسیم خوش ماه مبارک شعبان وزیدن گرفته ،ماه مبارک و پر برکتی که لبریز و سرشار از زیبایی ها ، لطافت ها ، کرامت ها ، برکات و ... است ، ماهی که آخرین گام آمادگی ، قبل از میهمانی بزرگ ماه رمضان است ،که بزرگان، پیوسته این ماه را مقدمه ورود به «ضیافت الله» در ماه رمضان دانسته اند از اینرو، کسب آمادگیهاى روحى و فکرى براى درک هر چه بیشتر و بهتر فیض معنوى از مهمانى خدا، لازم است..... | ||||||
ماهی که از فضیلتهای بسیاری برخوردار بوده و بنده خاضع خداوند می تواند بهترین دستاوردهای معنوی را از این فرصت مغتنم کسب کند ، چرا که خوان رحمت الهى در ماه شعبان گسترده تر است .
به استقبال رمضان رفتن آن هم با مقدمه ای به نام شعبان زیباست چرا که اگر قرار ملاقات با بزرگی داشته باشید، چگونه بر سر این قرار حاضر می شوید؟! حتما آن گونه که لایق و شایسته این ملاقات است ، خود را مهیا و آماده می کنید. شعبان نیز فرصتی برای مهیا سازی خود برای حاضر شدن بر سر قرار و میهمانی الهی است. 30 روز دیگر بر سر سفره الهی میهمان هستیم و ماه شعبان فرصت مغتنمی است تا خود را مهیای این ضیافت و میهمانی سازیم . ![]() احادیث و روایات گوناگون درباره عظمت و بزرگی ماه شعبان از ائمه و بزرگان دین نقل شده است چنانکه پیامبر فرمود:شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه خدا. هر کس یک روز از ماه من را روزه بگیرد، من در قیامت شفیع او خواهم بود. پیامبر ماه شعبان را روزه میداشت و آن را به ماه رمضان وصل میکرد. از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت است که چون ماه شعبان داخل می شد، حضرت امام سجاد(علیه السلام) اصحاب خود را جمع می کرد و می فرمود: ای گروه اصحاب من! می دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است و رسول خدا می فرمود: شعبان ماه من است پس روزه بدارید در این ماه برای محبت پیغمبر خود و برای تقرب به سوی پروردگار خود. به حق آن خدایی که جان علی ابن الحسین در دست قدرت اوست، سوگند یاد می کنم که از پدر حسین بن علی (علیهما السلام) شنیدم که فرمود : از امیر المومنین (علیه السلام) شنیدم که هرکه ماه شعبان را برای محبت پیغمبر خدا و تقرب به سوی خدا روزه دارد، خدا او را دوست دارد و به کرامت خود در روز قیامت نزدیک و بهشت را بر او واجب سازد. |
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 86 مرداد 31 توسط
مهدی نوروزی
مـــــا نــــدانیم که دلبستــــه اوییم، همه مست و سرگشته آن روى نکــــوییم، همه فـــــارغ از هر دو جهانیم و ندانیم کـــه ما در پــــى غمــــــــزه او بادیـــه پوییــم، همه ســــاکنان در میخـــــانه عشقیم، مـــدام از ازل، مست از آن طــــرفه سبوییم، همه هر چه بوییم ز گلزار گلستـــان وى است عطـــر یـــــار است که بوییده و بوییم، همه جــــز رخ یـــــار، جمالــــى و جمیلى نبود در غم اوست که در گفت و مگوییم، همه خود ندانیم که سرگشته و حیران همگى پــــى آنیم کــــه خـود روى به روییم، همه دیوان اشعار امام خمینی رحمه الله نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 86 مرداد 31 توسط
مهدی نوروزی
اینک ای عاشق دردمند حق! آیا آماده ای که سلطان سلاطین وارد خانه «اللهُ لا اِله اِلاّ هو» دل تو گردد؟ این رسم است که چون سلطانی بخواهد به خانهای فرود آید، آن خانه را در حد بالا پاک نگهدارند. فراشی میآید خانه را جاروب میکند، چهار بالش سلطانی مینهد تا خانه آماده گردد. برای ورود سلطان عزت، باید فراش لا اِله از پیش آید و خانه دل را از خس و خاشاک معصیت به جاروب تفرید و تجرید بروبد. چهار بالش سلطانی بنهد، آب وفا زند، فرش رضا افکند، عود صفا در مجمره ولاء بسوزاند تا معشوق بر دل عاشق فرود آید و آن را عرش «فَتَبارک اللهُ اَحسنُ الْخالِقینَ» معلای خویش قرار دهد و در مهد عهد بر سریر سرّ تکیه کند. اکنون هنگام وصال است، معشوق از تُتُق جلال و جمال ظاهر شود و دیده عاشق سوخته و دیرینه را که چون یعقوب ساکن بیت الاحزان سینه است، به جمال یوسف روشن گرداند و بیت الاحزان به کمال او گلشن نماید، از غم به شادی رسد و از شادی به دولت. سالکا! در این مقام عاشق با مشاهده جمال معشوق ازلی، حورا را چه کند، نعیم بهشت به چه کار آید؟! صبح یگانگی بدمد، آفتاب حقیقت طالع گردد. وجد در واجد فانی شود، واجد در آن خورشید محض فانی گردد. دل در ذکر مستهلک شود، سرّ در نظر مستغرق گردد و جان در حق فانی شود. از دل نماند مگر نشانی، از سرّ نماند مگر بیانی، از جان نماند مگر عیانی، قطره به دریا رسد و ذره به صحرا. زبان چه داند که در دل چه تعبیه کردهاند. دل چه داند که در جان چه لطایف است. زبان در دل رسد و دل در جان، جان در سرّ رسد و سرّ در اخفی، در نور حق، به خدا رسد. دل زبان را گوید ای زبان خاموش! جان دل را گوید ای دل خاموش! سرّ جان را گوید ای جان خاموش! آن نور محض سرّ را گوید خاموش! دیگر ای زبان تو حق تکلم نداری، حق تکلم با دل است، وقتی می توانی تکلم کنی که دل اراده کند. به زبان دل گویی ای دل! سکوت و خموشی، شایسته است که جان تکلم کند، ای دل تو حق تکلم نداری مگر به فرمان جان. ای جان ! به عالم سرّ پا نهادی و به حضور سرّ رسیدی، دیگر خاموش! اکنون گوینده منم. هرچه گویی به اراده من است، به دیده من مینگری، به سمع من میشنوی، به زبان من گویی. خدای تبارک و تعالی ندا در دهد، یک منادی به زبان خدا گوید: ای بنده من تا حال تو می گفتی و من میشنیدم، اکنون وقت آن است که من گویم و تو بشنوی... نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 86 مرداد 31 توسط
مهدی نوروزی
دین همچون مرقاتی (نردبان) است که از دامنه کوه قاف تا قله آن کشیده شده و پایه آن در دامنه کوه قاف و طرف دیگر آن بر قله و پلههای آن، کتلهای صعب العبور کوه هستند. پایه دین شریعت، قله آن، حقیقت و کتلهای آن، طریقت است. نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 86 مرداد 31 توسط
مهدی نوروزی
اسماء الهی نامتناهی است و به فرمودة حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)، اسماء الهی به تعداد موجودات عالم وجود و ارکان آنها است. چنان که موجودات عالم به حساب نیایند، اسماء الهی نیز از حد حساب و عدد خارج است. سالک در طریق کمال، سیرش در اسماء و صفات حضرت باریتعالی است که از تجلیات اسمائی، افعالی و صفاتی برخوردار میگردد. ظاهراً اسم صورتی از صور عالم ظاهر به نظر آید، ولی مقصود از اسم یا اسماء کمال توجه به معناست نه به صورت. هر موجودی اعم از مجرد یا غیر مجرد به نسبت قابلیتش نوری از انوار الهی را داراست. اما منظور از تعلیم اسماء، نه اشاره به اجمال و توجه به نور متجلی در کل موجودات، که اشاره به کمال توجه به تفصیل است. مشاهده کمالی و تفصیلی نور مطلق یا نورالانوار را مسلماً باید در اشرف موجودات جستجو کرد، که نورش بر سایر موجودات غالب و برتر است. گرچه در ملائک از آن نور در مرتبه اعلی وجود دارد، ولی مقام و مرتبة آنان هرگز به مقام اشرف کائنات نمیرسد؛ به مقام انسانی که راه حق میرود و کمال توجه به انوار حق دارد و از تمام کائنات در سیر کمالی خود بهرهمند میگردد. حتی حملات شیطانی نسبت به چنین سالکی نه تنها سبب تضعیف معنوی نیست، که موجب تقویت قوا و استعدادهای باطنی او است. انسان در اثر ریاضت و مجاهدت به مقامی میرسد که قلب او منزل علوم و الهامات از ناحیه حق و سبب تغذیه عقل او میگردد و در آن مقام، حملات شیطانی وسیله تقویت آن نور الهی است. در میان افراد بشر ارواح پاک حضرات اهل بیت وحی در مرتبة اول بیش از همه استعداد پذیرش معانی و انوار الهی را داراست. هریک از اسماء الهی را مظهری است و مظهر اتم و اکمل اسماء الحسنی را در این ذوات مقدس میتوان مشاهده کرد. بدون توجه به آن انوار الهی، محال است که در انسان شوق و ذوقی به وجود آید. چه شوق و ذوق از علوم قلبی است و حصول آن منوط به مشاهدة نور مقدس حق تعالی در آن قلوب مقدس است. در مقابل نور اسماء و صفات الهی، ظلمت قرار دارد. در واقع نور و ظلمت، عالم صورت ومعنی است. آن عالَم را در حد کمال میتوان در آن محبوبین درگاه الهی مشاهده نمود و با تقرب و توجه به عالم نور، از عالم ظلمت دور شد. اما به مقداری که نفس تمایل به عالم صورت مییابد، به همان اندازه از عالم معنی دور میگردد. پس طالب صفات و علم اسماء باید تنها به دامن مقدس مقربین الهی چنگ زده و معانی اسماء را در وجود آنان بیابد. سفر به کعبه جانان – جلد سوم – عشق و محبت نوشته شده در تاریخ سه شنبه 86 مرداد 30 توسط
مهدی نوروزی
تعبیر عمومی قرآن از زیبایی همهی هستی، حاصلِ جمع دو آیهی شریفه است که در یکی میفرماید: خداوند آفرینندهی همه چیز است؛ "الله خَـلق کلِّ شیءٍ"(1) و در آیهی دیگر میفرماید: هر آنچه را خداوند آفرید به زیباترین شکل درآورد؛ "الذی أَحسن کل شیءٍ خَلَقه"(2). نتیجهی این دو آیه، آن است که هر شیئی که در نظام هستی یافت میشود، زیباست. 1 ـ سورهی رعد، آیهی 16؛ سورهی زمر، آیهی 62. نوشته شده در تاریخ سه شنبه 86 مرداد 23 توسط
مهدی نوروزی
ای عزیز عرفان بالله سرمایه سعادت انسانی است که باید با خود ببری و برای بدست آوردن آن به راه بیفت که از تو حرکت و از حضرتش برکت و کی به جد خواستی که ندادند, بدان آب برای تشنه آفریده شده استو حقّ ساقی, دهان تشنه را بی آب نمی گذارد. ای سالک طریق پر مخاطره عشق بدان قرآن سفره الهی است و هیچ کس از کنار این سفره بی بهره بر نمی خیزد. و نیز این کتاب انسان ساز ادبستان است و نگاهدار حدّ انسانی است؛ خودتان را با آن بسازید و حد و ادب انسانی خود را نگه بدار و به دستور الهی خود را راست و درست بار بیاورید که این هم یکی از بطون مراتب ظهور حضرت خاتم الأوصیاء است. بابا خود را باش و خود را نیکو بشناس که « من عرفنفسه فقد عرف ربه و ولیه. » ای عزیز بدون نردبان معرفت نفس نمی شود امام زمان شناس شد, پس خویش را دریاب و انتظار زمانی ظهور امروز و فردا و سوف سوف نکن که پشیمان می شوی؛ بلکه انتظار عقلانی داشته باش که هر روزت از دیروز بهتر باشد: ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد * * * * یکی از بطون معانی ظهور آنست که واجبات را انجام دهی و از محرمات اجتناب کنی و کسب حلال داشته باشی و سیما و چهره انسانی ظاهری در مرد را با محاسن و در زن با چادر حضرت زهرا علیها السلام حفظ کنی تا به صورت انسانی محشور شوی, و با خلق محبوبت دلسوز و مهربان باشی, و مقدس عاقل باش که سخریه مردم نشوی. آزاده باش و دلداده باش؛ فرزانه باش و جان باخته باش؛ با همه باش و بی همه باش, آشنای همه باش و بیگانه باش؛ حاضر و شاهد باش و ناظر و غائب باش؛ در جمع همه باش و با احدی مباش؛ دلسوز خلق خدا باش, در عین حال از آنان ترس داشته باش که وسواس خنّاس فراوانند که در ظاهر منتظر مولایند و اشک تمساح می ریزند, ولی بوقتش دجّالیِ سامریِ گوساله پرستند. لذا آنکه خلق را آفرید, به رسولش در دو سوره ی فلق و ناس از شرّ خلق تحذیر نمود, چونکه خلق حد دارد و حد شر است, البته در منظر اعلای اهل توحید از آن جنبه که خلق وجود دارند که مساوق با حق است, خیر است؛ که از نکو جز نکویی ناید. پس درست دریاب که شهود و غیبت حضرت حجّت عجل الله تعال فرجه الشریف به چه معناست, که با همه است ولی بی همه است. * * * * ای عاشقِ سبیلِ انتظار, بدان که قرآن جفرِ جامع است که بُنیه ی محمّدیه صلی الله علیه و آله و سلم به انزالِ دفعی یکبارگی گرفت و حاوی همه هفتاد و سه حرف اسم اعظم الهی است که حضرت صاحبِ نفسِ مکتفی, هفتاد و دو حرف آن را برای نفوسِ شَیِّق به کمال تجلّی می دهد؛ پس یکی از بطونِ معانی انتظار خودش را نشان می دهد که مراد از انتظار, ظهور آن حروف عالیات برای کُمَّل است. بر آن باش که استعداد و قابلیت پذیرش آن حروف اسم اعظم را بدست آوری که « ان الأعطیات علی قدر القابلیات » دهش و هدایا و تحف ذاتی و اسمایی به اندازه سعه وجودی هر شخصی است که از جدول و سر و حصه وجودی خود می گیرد, پس ای عزیز: آب کم جو تشنگی آور بدست تا بجوشد آبت از بالا و پست خلاصه آنکه انتظار ظهور و قیام قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف را در خودت جستجو کن و « خلاصه ببین کجائی هستی» پس قائم باش و دائم باش که او هم قائم است و هم دائم. در پایان این مرقومه ی انتظار به یکی از حقایق نوریه خویشتن به بیان عرشی آقایم که جانم به فدایش گوش دل بسپار: « انسان بزرگترین جدول بحر وجود, و جامع ترین دفتر غیب و شهود, و کامل ترین مظهر واجب الوجود است. این جدول اگر درست تصفیه و لای وبی شود مجرای آب حیات و مجلای ذات و صفات می گردد. این دفتر شایستگی لوح محفوظ شدن کلمات نوریه شجون حقایق اسماء, و شئون رقایق ظلّیه آنها را دارا است. دفتر حق است دل به حق بنگارش نیست روا پر نقوش باطله باشد » ای عزیز و ای اهل ولایت و عصمت و انتظار : صمت و جوع و سهر و خلوت و ذکر به دوام ناتمامان جهان را کند این پنج تمام صُمت, خاموشی است؛ و جوع, گرسنگی؛و سَهَر, بیداری؛و خلوت, گوشه گیری؛ و ذکر به دوام همیشه به یاد حق بودن. در چهار اوّل حدّ وسط را که اعتدال است مراعات کن, و در پنجمی خوشا آنان که دائم در نمازند. آقای من بیا دامی بنه گر دانه داری. خود را باش و دنیا را نکوهش مکن, آگاه باش تا خود را تباه نکنی. حیف است که به کاهلی بنشینی و اسم آن را انتظار بگذاری, بوقتش انتظار داشته و دل شکسته پیدا کن که این شکسته از صد هزار درست بیشتر ارزد, بلکه به بها در نمی آید زیرا که بهای آن خداست. همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نو سفرم مواظب مراقب باش و مراقب حضور و عبادت تا عبدالله شوی و عندالله شوی؛ یک نفس از نفس ایمن مباش که دشمنی سخت رهزن و رهزنی سخت دشمن است که همواره در کمین است و اقتضای طبیعتش این است. دائماً طاهر باش و به حال خویش ناظر باش و عیوب دیگران را ساتر باش, با همه مهربان باش و از همه گریزان باش یعنی با همه باش و بی همه باش. خدا شناس باش در هر لباس باش. از امل چشم پوش و در عمل کوش. مرد جستجوی باش نه گفتگوی. از دریا بخواه نه از جوی. از فضول کلام چون فضول طعام دست بدار. سبکبار باش نه سبکسر و سبکسار. خروس در سحر به ذکر قدوس و سبوح در خروش است, کم از خروس مباش. چون به خروش آمدی بدان که بهترین عطای دوست لقای اوست. هرکه خاموش شد گویا شد. هر که چشم سر ببست, بینا شد. هر که گوش دل گشود دانا شد. هرکه را حضور است حضور باهر النور است. إکثار و دوام آیه نور موجب انکشاف حقایق است, چنانکه خودش نور است, نور عین و عین نور است و با آداب آن نور علی نور است, چنانکه عددش نور است و با این که در نزد خواص با شرایطی منظور است سبب شرف حضور باهر النور مولود عام نور است. هر که را مراقبت است سرور است, چه این کلید نیک بختی در مشت اوست و نگین پیروزی در انگشت او. گفته اند که سحر وقت مسافرت رهروان است و نسیم آن چون دم عیسوی علاج بیماران. در مسافرت فوائد بسیار است. آب که یکجا بماند بدبو می شود مگر به دریا برسد تا دریا شود و بو نگیرد. ای گرامی همدرد و محرم اسرار دلی که دلدار دارد همه دارد و آدم کامگار همهمه و او را دو احوال دارد و هر که هوای وصال دارددر سحرها حال دارد,آری سالک در سحر حال دگر دارد که سر روی مهر آرد و دل مملو مهر کردگار ماه و مهر دارد. راهرو در سحر کامروا گردد که در سحر دردها دوا گردد که سحر سالک دلداده آواره را رهآورد کوی ولا آرد. دل را اطلس آسا ساده و هموار دار که عکوس ارواح را در او گرد آوری که دل سالم کرسی ملائکه و عکاس ارواح گردد. در به روی همه باز است, دربان ندارد. تعیین وقت لازم نیست, هیچ عنوان و رسم نمی خواهد چه مرد چه زن, چه آسیه و مریم, چه جنید و ابراهیم ادهم. همتی باید قدم در راه زن صاحب آن خواه مرد و خواه زن برادرم حرف این و آن را مزن, دم فرو بند و تماشا کن. بنگر و عبرت بگیر. به فکر خود باش و از اوباش بگریز, پاسبان حرم دل باش, سعی کن که اول دل بگوید و آنگاه زبان. ای من فدای آنکه دلش با زبان یکی است. خواهی فرمود: آیا خودت بیداری یا واعظ غیر متعظی؟ عرض می شود: من اگر در خوابم جنابعالی چرا در خواب باشی؟ تنها از آفریدگارت شرم بدار نه از آفریده هایش. بگذار تا دیگران از تو رنگ بگیرند نه تو از آنان. « رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا» دل آیینه جمال نمای هو, و سفینه دریای اوست؛ خود را باش که یار طبیب دردمندان است. خواجه به انتظار کی نشسته, دست توسل به دامن حجت حق ولبی عصر امام زمان دراز کن و صمیمانه بگو: بروی ما زن از ساغر گلابی که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار 22/12/1380 = 28 ذیحجه 1422 ه ق – قم المشرفه داود صمدی آملی ![]() نوشته شده در تاریخ یکشنبه 86 مرداد 21 توسط
مهدی نوروزی
ای سالکِ طریقِ ولاء , بر آن باش تا نورِ فرقان یابی که در حضورِ حضور و شهودِ تام بتوانی تمیزِ حق و باطل دهی و کفرِ کافر را که از شدّت ظهور بر پیشانی او مکتوب نموده اند را ببینی؛ ولی بدان با اینکه صورت حقیقی و ظاهری حضرتش که به این روشنی خود را می نمایاند, را همین مردمی که طالب ظهور او بودند, همانند موسای کلیم الله انکار می کنند و دجّالی که با آن وضوح, پیشانی اش کفر را نشان می دهد مُطاع قرار می دهند و همانند سامریِ ساحر او را اطاعت می کنند؛ تا جایی که روایات خاص و عام اصحابِ خاصّ آن حضرت را سیصد و سیزده نفر داند. در ماده صحابه و اصحاب که صَحب است دقت کن که به معنی یاری نمودن و آمیزش کردن و مطیع و مُنقاد بودن است, از دفتر مولایم بنیوش و می کن حلقه گوش: به بسم الله الرحمن الرحیم است دلی با دل حمیم است و صمیم است چو ارواحند خلق دستـه دستـه همی پیوستـه هستند و گسسـتـه دلی را با دلی پیوستـه بینـی دلی را از دلی بگسستـه بینـی بیعت ابن مُلجم قاتل حضرت وصیّ علیّ عالی أعلی علیه السلام خواندنی و شنیدنی است که شیخ مفید در ارشاد و علامه مجلسی در جلد 47 بحار نقل کردند که روز بیعت با حضرت وصیّ ولیّ علی علیه السلام او نیز در بین جمع برای بیعت حاضر شد و با حضرت بیعت کرد و ندانست که بیعت, دل دادن و سر دادن و دلبر و سرور و مولی گرفتن و به حقیقت صحابه شدن است, لذا: چو مولی عارف سـرّ قدر بود پس از بیعت مر او را خواند و فرمود که بیعت کرده ای با من به یاری جوابش داد بن ملجم که آری دو بار دیگرش مولی چنان گفت میان جمع بن ملجم برآشفت که با من از چه رو رفتارت اینست فقط با شخص من گفتارت اینست نمـودم بیعت و بهـر گواهـی مرا فرمان بده بر هرچه خواهی بفرمود ار تـو از یـاران مایـی نبـاشد جان یـاران را جدایـی دل من با دل تو آشنا نیست دو جان آشنا از هم جدا نیست * * * * ای عزیز صلوات را مغتنم بدار که خبرهاست, پس « اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» ؛ پس اجازه بده تا جرعه ای از معنی فَرَج بنوشیم: فَرَج, باز کردن و گشایش و رهایی از غم و اندوه و خلاصی از تنگی و دشواری, و راز پوشاندن است. یکی از بُطون معانی فَرَج, پیاده شدن متن قرآن کریم و دستورات شرع مقدّس الهی و معارف حقّه عَلَوی و محمّدیِ الهی در متن اجتماع است که مردم بیدار شوند و از غفلت بدر آیند و راه سعادت انسانی خود را طی کنند و انسان شوند و در پناه صلح و صفای قرآنی و نورانیّت اهلِ عصمت و طهارت به غایتِ قُصوای انسانی خود نائل شوند؛ هر روزی که از دست یکدیگر در امن و امان بودیم و از همدیگر نترسیدیم و مغازه ها و منازل و ماشین ها را قفل های دزدگیر نزدیم و با خیال آسوده نسبت به ناموس یکدیگر بودیم و به امانت نزد هم گذاشتیم و از دروغ و سالوسی و ریا و شایعه و دیگر رذایل نفسانی دور شدیم, یعنی مسلمان به واقعی کلمه آن که سلام و سلامتی است شدیم, آن روز یکی از مراتب ظهور و فَرَج حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه الشریف تحقّق می یابد و جامعه دارای مدینه ی فاضله ی سعادتمند خواهد بود. مرتبه بالاتر آنکه اجتماع یکپارچه درس و تحصیل کمال و معارف باشد و به بیان عرشی مولایم اگر حضرت بقیه الله هم ظهور بفرمایند باز همانند جد بزرگوارش امام ملک و ملکوت صادق آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم حوزه درس و بحث و کارخانه انسان سازی بر پا می کند تا افراد لایق به کمال برسند و همچو نیست که آقاجان تشریف فرما شوند و به هر فردی یک لیوان آبی بدهند یا یک دانه یا حبه قرصی بدهند و او یکبارگی انسان شود بلکه باز باید سکوت, مراقبت, خلوت, تهجد, روزه, ذکر به دوام, تلاوت قرآن و حضور و عندیت, اعمال شرعیه و بخصوص درس و بحث و تحصیل علوم و معارف و استاد کامل داشتن و حرف شنیدن باشد تا انسان شود که در الهی نامه ام گفتم:« الهی جان به لب رسید تا جام به لب رسید.» لذا حضرتش را هم اکنون هم اوتاد اربع و چهل ابدال و هفتاد نجباء و سیصد و شصت صلحا ( بنابر روایت از امیر المؤمنین علی علیه السلام در انوار نعمانیه) است که تا هر کسی دست نیاز به سوی حضرت دراز کنند نیازشان را برطرف کنند و به کمال برسند. پس ای عزیز وقت را از دست نده و عمر پر ارزش را غنیمت بشمار که یار شاهد و مشهود دمبدم در تجلی است که گویا فروغی بسطامی به حضرت صاحب الأمر عجل ال.............عرض می کند: کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را با صد هزار جله برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را به لسان عصمت و شهادت سردار شهود منزه از شین یعنی اباعبدالله الحسین علیه السلام به محضر محضر حضرت بقیه الله فاطمی هاشمی عرض می کنیم: « آیا غیر تو را نصیبی از ظهور است که تو از آن بی بهره باشی و آنگاه او تو را ظاهر سازد؟ کی غایب بوده ای که محتاج به دلیلی باشی تا بر تو دلالت کند؟ کی دور بوده ای که آثار, ما را به وصل تو برساند؟ کور است چشمی که تو را مراقب خویش نبیند؛ زیانکار است بنده ای که از عشقت بهره ای ندارد.» نوشته شده در تاریخ یکشنبه 86 مرداد 21 توسط
مهدی نوروزی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
![]() By Ashoora.ir & Blog Skin | لوگوی دوستان ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |