توصیه ای به برادرانم: یعنی طالبان علوم دین، و پژوهندگان آثار سرور انبیا (ع) که بدین کتاب می نگرد، بزرگترین چیزی که بر طالب علم واجب و ضروری است، خالص گردانیدن نیت اوست که بنده را توفیق می دهد و وسایل طاعت خویش را برایش فراهم می آورد و هموست که راه درست را در قلوب بندگانش الهام می بخشد. اگر اخلاص نیت نباشد هیچ کس موفق نمی شود از نردبان دانش بالا رفته، یا از آموخته های خود سودی برد....... از دیگر اموری که بر طالب علم واجب است، پارسایی و پرهیز از حرامها و مسائل شبهه ناک، و نیز مواظبت بر عبادات است، زیرا هیچ کس از علم خود سودی نمی برد مگر آن را با عمل مقرون سازد. دلهای مردمان نیز بواسطه عالم بی تقوا آرامش نمی یابد.........
طالب علم، اوقاتی را که در راه علم صرف نمی کند به
عبادات مستحبی و نوافل اختصاص دهد و از بیکارگی و صرف وقت در مباحثات، و نیز خواندن مطالبی که نفعی برای دین او ندارد، مثل روزنامه های سیاسی و حکایتها و داستانهای خالی از عبرت و پند، بکاهد.
و واجب است بر طالب علم که قرائت قرآن کریم را در طول شبانه روز ترک نگوید و آن قرائت را، به اندازه توانایی خویش، با تدبر و تامل در ریزه کاری ها و معانی آیات همراه سازد، و در آیاتی که به اشکال برمی خورد به تفسیر مراجعه کند. و نیز واجب است بر او که گفتار و رفتار و مطالعه آنچه را که بیهوده است و بدو ارتباطی ندارد واگذارد.
بر طالب علم لازم است که لغو و بیهوده در کردار و گفتار و خواندن را ترک گوید، پس هرگاه در خود کسالت ، و در دل خستگى ، احسان کرد، به گونه اى که او را از مسائل علمى مانع است ، آن را چنان که در احادیث آمده ، با لطیفه هایى حکمت آمیز آسودگى بخشد، و به بازیهاى گناه آلود و غفلت آور و اباطیل ، خود را مشغول نسازد، و داستانها و اشعار را، جز آنچه را که پند و اندرز دارد، رها کند، و براى آسودگى بخشیدن به دلها، کتابهاى مناسبى را که بر فنون گوناگون مشتمل باشند، فراهم سازد، تا با یک نواختى در کار و مطالعه ، براى خود فرسودگى نیاورد، واز خمدى و فروماندگى ذهنى و کودنى در اندیشه و ذوق ، خود را برهاند، زیرا خستگى دل منشا وسوسه ها و بد اخلاقى است ، و جمود ذهنى مانع هوشمندى و زیرکى است .
و از بهترین کتابهایى که در این زمینه نوشته شده ، کتاب (کشکول شیخ بهایى ) و کتاب (مستطرف ) ، و کتاب (عقد الفرید) نوشته ابن عبدربه ، و کتاب (محاضرات ) نوشته راغب ، و امثال اینهاست ، و چه بسا مطالعه تاریخها و سیره ها و شرح حال علما و صلحا او را مفید افتد..
و باید طالب علم نسبت به علما گمان نیکو داشته باشد. و این، راز موفقیت و وسیله کامیابی و پیروزی است. و بدگمانی به آنان، شقاوت و بدبختی به بار می آورد، بلکه گاهی به کفر و گمراهی و جهل مرکب می انجامد.
پس باید در کلام آنها با عنایتی کامل و تدبری راستین نگریست، زیر خداوند متعال برای هر چیزی سببی نهاده است که طالب آن، باید در جستجوی آن برآید و از اسباب تعلیم هم یکی استاد است و عنایت به استاد حاصل نمی آید مگر با خوش بینی و حسن ظن. و این (قاعده) در تمام علوم شرعی و عقلی و صنعت ها جاری است. اگر شیخ ابوعلی سینا به ارسطو و فارابی خوش بین نبود،آن توجه کامل در فهم کتابهای آنان، و آن مقام شامخ در فلسفه، هرگز برای او حاصل نمی شد ......... البته مقصود ما این نیست که این بزرگان، معصوم از خطا هستند، بلکه منظور این است که جایز نیست در اولین برخورد، سریعاً آنان را تخطئه کرد.
و نیز واجب است بر طالب علم که عادت به تعصب و خشکی نسبت به کتاب خاص یا طریقه ای خاص پیدا نکند، به ویژه در فقه، که این حرکت به معنای تقلید و پیروی از دیگران است. بسیار دیده شده که طلاب، به تبعیت از مؤلفین دیگر، تنها به نوشته های جدید اکتفا می کنند، در حالی که اساتید و اساطین علم، در میانه سده چهارم تا دهم (هجری قمری) می زیسته اند. و حتی پاره ای از طلاب، در آنچه که از «ابن جنید» و «ابن ابی عقیل» و «علی بن بابویه» نقل شده، تامل و دقت نمی کنند. فتوای آنان را نسخ شده و غیرقابل نظر می دانند.......
یک طالب علم باید در تهذیب نفس خویش کوشا باشد و خود را به اخلاق فاضله آراسته سازد. و در این راه تنها به خواندن احادیث وارد شده بسنده نکند، بلکه عمده آن است که با اهل اخلاق همنشین و معاشر گردد، و اعمال خود را بر آنان عرضه بدارد و عیوب و کاستی های خویش را دریابد و از آنان راههای اصلاح نفس را بجوید.
شایسته است بر تو که از معاشرت های خالی از تعلیم با مردم بکاهی، به ویژه با ثروتمندان و مترفین و دنیا خواهان، باید آنچه را که آخرت را از یاد تو می برد و میل و رغبت به دنیا را در تو ایجاد می کند، رها کنی، و با صالحان و پارسایان و اهل عبادت همراه گردی، زیرا این عمل بطور کلی در تهذیب نفس موثر است........
قال عیسی ابن مریم:
اللّهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء تکون
لنا عیدا لاولنا و اخرنا
عیسای مریم گفت:
ای پروردگار ما، ای اله و معبود ما
تو ما را از آسمان مائده ای فرست
تا این روز برای ما و آیندگان ما عید مبارکی گردد.
(مائده-بخشی از 114)
مائده ای هست آسمانی، و مائده ای هست زمینی که هر دو از موهبت های پروردگار جهان است یکی چون سیب و انجیر و زیتون غذای جسم ماست که زبان، از شکر آن ناتوان است چگونه می توان آن همه لطف و مهربانی و عشق و شیرینی که در انجیر هست سپاس گفت: بگیر آیین خورسندی ز انجیر که هم طفل است وهم پستان و هم شیر و یکی چون شعر و حکمت و موسیقی غذای روح ماست که از عه ده شکر آن نیز نمی توان بدر آمد: پس غذای عاشقان آمد سماع که در او باشد خیال اجتماع نظامی مولانا خداوند منان بر مائده های زمینی ما را منتی ننهاد، اگرچه از لطف وخوبی آنها یاد کرد و دعوت به تفکر وتدبیر در این آیات الهی فرمود:
هو الذی انزل من ا لسماء ماء لکم منه شراب و منه شجر فیه تسیمون*ینبت لکم به الزّرع و الزّیتون و النخیل و الاعناب و من کلّ الثّمرات انّ فی ذلک لایة لقوم یتفکّرون* (نحل- 10 و 11)
اوست خدایی که از آسمان آبی فرو فرستاد که از آن بیاشامید و درختان بی شمار پرورش دهید و برای شما زراعت ها و زیتون و خرما و انگور و هرگونه میوه دیگر بپرورید همانا که در این نعمت ها آیات و ن شانه های قدرت الهی بر اهل تفکر هویداست.
اما بر مائده های آسمانی که به دست رسولان کریم خویش بر ما فرستاد از لفظ منت یاد کرد تا دریابیم عظمت و جلال آن مائده را، و شکوه آن فرشته رحمت را که چون خورشید به سلام ما آمده است:
لقد منّ الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یت لوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین ( (آل عمران- 164)
همانا که خداوند بر اهل ایمان منت نهاد که رسولی از خود ایشان در میانشان برانگیخت تا بر آنان آیات خدا را تلاوت کند و نفوس آنان را از هر عیب و آلایش پاک گرداند و ایشان را احکام الهی و حقایق حکمت بیاموزد، هر چند که از آن پیش در گمراهی آشکار بودند.
و سر برتری مائده های آسمانی بر جمیع مائده های زمینی آن است که مائده های زمینی را چون گل بستان وفا ئی نیست و زود باشد که جمله به بادی پریشان شوند و درگذرند، اما ما ئده های آسمانی راه بر بهشتی می گشایند که داس زمان را بر آن دست نیست و از اسارت پنج و شش آزاد است. گل همین پنج روز و شش باشد وین گلستان همیشه خوش باشد از این رو این دفتر از مائده های آسمانی را، با دفتر سال و ماه قرین کردیم و ابدیت را در کنار زمان نهادیم زیرا ابدیت با فرزندان خو د که روزان وشبان باشند عشق می ورزد. و ما از دامن همین روزان وشبان به سوی ابدیت می رویم و چه خوشتر که در این راه ما را توشه ای باشد ک ه درعین سیردر مراتب زمان و برخورداری از مواهب زمانی و مائده های زمینی ، هرهفته طعامی نیز از مائده های آسمانی تناول کنیم و وقت خود را به عطر روح پرورعشق که جوهرهمة مائده های آسمانی است خوش و خرم گردانیم . و این غزل حافظ را همراه با قدسیان آسمان زمزمه کنیم که: صباوقت سحربویی ز زلف یارمی آورد فروغ ماه می دیدم زبام قصر او روشن سراسربخشش جانان طریق لطف و احسان بود عجب می داشتم دیشب زحافظ جام و پیمانه دل شوریده مارا به بو بر کار می آورد که روی ازشرم آن خورشید دردیوار می آورد اگر تسبیح می فرمود، اگر زنار می آورد ولی منعش نمی کردم که صوفی وار می آورد
و درود بر میزبانان مائده آسمانی باد
حسین محی الدین الهی قمشه ای
سلمان فارسی از صحابه مشهور پیامبر و از شخصیت های بسیار بزرگ اسلام به شمار میرود. وی دهقانزاده ای ایرانی از ناحیه «جی» در اصفهان یا به روایت دیگر از نواحی رامهرز خوزستان یا کازرون فارس بود. نام اصلی او روزبه بود. پدرش فروخ بن مهیار یکی از روحانیون زرتشتی( ((بدخشان کاهن)) ) بود و کار همیشگی اش هیزم نهادن بر شعله آتش بود. وی در کودکی بر اثر از دست دادن مادر خود تحت سرپرستی عمه اش درآمد. در کودکی به آیین مسیحیت گرائید و چون از کشیشان شنیده بود که ظهور پیامبر جدید نزدیک است، خانه را ترک گفت و به سفر پرداخت. مدتی در شام و موصل اقامت جست تا آن که در سرزمینهای عربی به اسارت قبیله بنی کلب در آمد و مردی از بنی قریظه او را خرید و به یثرب برد.
سلمان در این شهر از ظهور پیامبر آگاه شد و چون نشانهای که کشیشان گفته بودند، با پیامبر اسلام منطبق بود اسلام آورد. پیامبر اکرم او را از صاحبش خرید و آزادش کرد. از آن زمان، سلمان ملازم رسول خدا گشت و نزد او جایگاهی خاص یافت.
در جنگ خندق، که در سال 5 هجری رخ داد و به پیشنهاد سلمان، پیرامون شهر خندق کندند. هر گروهی می خواست سلمان با آنها باشد، مهاجران می گفتند: سلمان از ما است و انصار می گفتند: او از ماست. حضرت محمد (ص)گفت( سیرت رسول ا... ،رفیع الدین همدانی 739-740): (( سَلمانُ مِنّا اَهلَ البَیتِ)) سلمان از اهل بیت ما است. در سال 1 هجری، زمانی که پیامبر اسلام میان هر دو نفر از مسلمانان مهاجر و انصار پیمان برادری برقرار کرد، میان سلمان و ابوذر نیز عقد اخوت بست و در این ماجرا به سلمان گفت: (( یا سلمان انت من اهل البیت و قد اتاک الله العلم الاول و الاخر و الکتاب الاول و الکتاب الاخر: ای سلمان، تو از اهل بیت ما هستی و خدای سبحان به تو دانش نخستین و واپسین را عنایت کرده است و کتاب اول( نخستین کتابی که بر پیامبران الهی نازل شده بود) و کتاب آخر (قرآن مجید) را به تو آموخته است.
طبق روایتی مشهور، پیامبر سلمان را از اهل بیت خود شمرده است. (پیامبر فرمود:«سلمان منا اهل بیت.» )
پس از رحلت پیامبر، سلمان از معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و در شمار معتقدان به امامت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام قرار گرفت. او نزد امیرالمؤمنین نیز منزلتی بسیار والا داشت. در خلافت عمر بن خطاب به حکومت مدائن منصوب شد.
سلمان هیچگاه از حقوق بیت المال برای خود چیزی برنداشت و همهی آنرا صدقه میداد و برای امرار معاش زنبیل میبافت.
فضائل سلمان فراوان و روایات در شأن او بسیار است. شیخ طوسی در کتاب امالی خود از منصور بن رومی روایت میکند:
روزی به امام صادق گفتم:«ای مولای من، سخن سلمان فارسی را فراوان از شما میشنوم. سبب چیست؟»
فرمود:«مگو سلمان فارسی. بگو سلمان محمدی. سبب آن که او را زیاد یاد میکنم این است که او به سه خصلت بزرگ آراسته بود: اول آن که خواستهی مولایش امیرالمؤمنین را بر خواستهی خود مقدم میداشت؛ دیگر اینکه فقرا را دوست میداشت و آنان را بر ثروتمندان ترجیح میداد و سوم اینکه به علم و علما محبت داشت.»
سلمان، گذشته از مقام بزرگی که نزد شیعیان دارد، نزد اهل سنت نیز دارای منزلت والایی است. وی در سال 35 یا 36 هجری در مدائن وفات یافت و اکنون قبرش در همان جا قرار دارد.
توصیه های عمومی اهل سلوک از استاد شیخ محمد صالح کمیلی (از شاگردان عارف الهی سید هاشم حداد)
منبع : کتاب المطالب السلوکیه
1- شروع به توبه عملی به نحوی که در اعمال یک شنبه اول ذی القعده در مفاتیج الجنان ذکر شده. سالک باید آن را هر سال تکرار کند و هرچند گاهی در اوایل سلوک آن را به جا بیاورد.
? - همیشه با وضو و طهارت بودن.
? - اینکه سالک نفس خود را هر روز به چهار کار متعهد کند.
اول : مشارطه
هنگام مشارطه هر روز صبح موقع بیدار شدن از خواب است. و آن اینگونه است که برنامه عملی خود یعنی آنچه که قرار است از صبح تا شب انجام بدهد و یا ترک کند به خود عرضه دارد سپس آن را در جدولی بنویسد و یا اینکه به ذهن بسپارد و با نفس خود شرط ببندد که به کامل ترین نحوی آن را بجا بیاورد.
دوم : مراقبه
مراقبه در پله دوم بعد از مشارطه است. یعنی سالک در طول ساعات روز از چیزهایی که هنگام صبح بر خود عرضه و شرط کرده مراقبت کند. چرا که مشارطه بدون مراقبه همیشگی فایده ندارد.
سوم : محاسبه
محاسبه قبل از خواب است. این کار برای آن است که ببیند آیا به آنچه بر خود واجب کرده بود عمل کرده یا نه. به این ترتیب اگر جدول عملش کامل بود باید خدا را شکر کند که چنین توفیقی داشته و اگر ناقص بود نوبت به مواخذه و کیفر نفس می رسد که این، کار چهارمی به شمار می آید. پس باید با قضای کارهایی که انجام نداده نقصان خود را جبران کند. البته اگر تدارک آن به وسیله قضا کردن باشد. مانند قضا شدن نماز واجب یا مستحبی، و یا ممکن است راه تدارک، طلب حلالیت باشد. چنانچه موضوع حق الناس باشد، مثل غیبت کردن و مانند آن و گاهی تدارک کردن گذشته ها کار بیشتری می طلبد. مثلا آنکه نفس خود را به روزه یا انفاق یا توبه مجدد و گریه و استغفار آزار بدهد و بدین ترتیب خودش را با دست خودش به چیزهایی که با درجه ارتکاب جرمش تناسب دارد تنبیه و ادب کند. سالک باید بداند که اگر برای مدتی پی در پی به این دستورالعمل پای بند شود، به زودی خواهد دید که چگونه ترک گناهان و انجام واجبات برای او آسان می گردد و این دستور حتی نسبت به غیر مبتدی ها هم صادق است. هرچند در کیفیت و کمیت آن تفاوتی وجود دارد.
? - کم گویی، کم خوری و کم خوابی. اینها در نورانیت قلب تاثیر دارد.
? - ذکر همیشگی سالک باید یکی از موارد زیر باشد: " لا اله الا الله" یا " الحمد الله"، " یا حی یا قیوم"، " لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین" و " استغفر الله ربی و اتوب الیه" سالک باید به تناسب حال خود یکی از این اذکار را آزمایش کرده انتخاب کند. و اما ذکر خاص، پس باید آن را استاد به او بدهد.
? - سالک باید با خود تمرین سکوت کند تا اینکه سکوت ملکه نفس او شود.
? - سالک باید هنگام خواب رختخواب خود را مثل مرده در قبر یا حالت خوابیدن محتضر، رو به قبله بیندازد. همچنین در نشستن و مطالعه و بقیه کارهایش نیز باید این رو به قبله بودن را به خاطر تاثیر معنوی اش رعایت کند. بهترین حالت در رو به قبله نشستن به شرط اینکه سالک به آن عادت کند، حالت تشهد است در نماز چرا که ادب ویژه ای در این حالت ملموس است.
? - خواب او باید یک چهارم مجموع ساعتهای شبانه روز او باشد، یعنی فقط شش ساعت. کسی که خیلی خسته است می تواند یک ساعت بیشتر بخوابد.
? - غذا نخورد مگر اینکه احساس گرسنگی شدید کند و دست از غذا بکشد در حالی که هنوز اشتها دارد. به عبارت دیگر معده خود را از غذا سنگین نکند و از خوردن تنقلات مثل تخمه و مانند آن خودداری کند و چیزی مابین وعده های غذایی نخورد.
?? - سالک باید به رسول اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) توسل داشته باشد و ایشان را در قلب خود حاضر بداند، خصوصا امام عصر (عج) را، چرا که او همان وجه خداست که اولیا به او رو می کنند. مداومت بر یاد ایشان موجب پدید آمدن ملکه حضور می شود.
پاسخ حضرت آیتالله جوادیآملی به یک سئوال:چرا امام حسین(ع) از تصرف ملکوتی استفاده نکرد؟
بهره مندی از توان و نیروی ماوراءالطبیعه و استفاده از معجزات و کرامات معنوی برای مردان خدا در رسیدن به اهداف الهی از اموری است که بر کسی پوشیده نیست، اما سوال این جاست که چر ا اولیاء الهی در بسیاری از موارد از این نیرو استفاده نمی کنند آیا محدویتی برای بهره بردن آن دارند و یا عوامل دیگری در این امر دخیل هستند.
آنچه در پیش رو دارید پاسخ آیت الله جوادی آملی به این پرسش است که تقدیم می شود:
سؤال: آیا حضرت سید الشهداء هنگام مواجهه با دشمن، نمیتوانستند با تصرّف تکوینی، دشمن خود را نابود کنند؟ اگر میتوانستند، چرا از آن قدرت خود استفاده نکردند و با فریاد «هل من ناصر ینصرنی» و امثال آن، از مردم یاری میخواستند؟ و اگر نمیتوانستند، روایاتی که دلالت بر قدرت تکوینی ائمه(ع) می کند، چه توجیهی دارد؟
پاسخ: الف: بیتردید، ائمه اطهار(علیهمالسلام) که واسطه فیض الهی هستند، قدرت تصرّف در تکوین و نابود کردن دشمن را با یک اراده دارا بودند؛ زیرا استمرار حیات دشمنانشان، حرکت دست و پا، بینایی چشم و… حتی تیزی و برّندگی سلاح آنان که همگی، فیض الهی است به برکت و ... اذن تکوینی ائمه(علیهمالسلام) و وساطت آنها در فیض است، لیکن چنین قدرتی تکلیفآور نیست؛ یعنی پیغمبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و ائمه اطهار(علیهمالسلام) برای تبلیغ دین، پیشبرد اهداف دینی، دفاع از خویشتن و… از چنین قدرتی استفاده نمیکنند. البته، اختیار استفاده از این قدرت غیر عادی به اراده الهی وابسته است و هر گاه خداوند متعال اراده کند، آنها از آن استفاده خواهند کرد.
سرّش آن است که دنیا نشئه تکلیف است و بر مدار علم عادی و تکلیف معمولی اداره میشود. اگر خداوند میخواست، خود از دشمنانش انتقام میگرفت، لیکن اراده کرد تا برخی از مردم را با برخی دیگر بیازماید: ?و لو یشاء الله لانتصر منهم و لکن لیبلوا بعضکم ببعض?.[1] از اینرو ائمه(علیهمالسلام) نیز مانند دیگران، مکلّف هستند برای تبلیغ و پیشرفت دین، با استفاده از اسباب و عوامل عادی تلاش کنند. اگر بنا باشد آنان برای پیشبرد اهدافشان از قدرت غیر عادی استفاده کنند و دشمنان خود را با یک اراده از بین ببرند و … اساس تکلیف از هم میپاشد؛ زیرا نه خودشان امتحان خواهند شد و نه هواداران صادق آنها.
*حکایت
یکی از خوارج با دیگری نزاع داشت. به امیرمؤمنان(علیهالسلام) مراجعه کردند و آن حضرت بر اساس حکم الهی، بین آنها داوری کرد. آن خارجی در اعتراض به آن حضرت گفت: عدالت نورزیدی! حضرت علی(علیهالسلام) گفت: دور شو ای سگ! ناگهان دیدند آن مرد خارجی به شکل سگ درآمد، لباسهایش به هوا پرید و همانند سگ، دم میجنباند و اشک از چشمانش جاری شده است. امیرمؤمنان(علیهالسلام) در حقّ وی رقّت کرد و با دعا به درگاه الهی، او را به حالت انسانی برگرداند. ناگهان دیدند لباس وی نیز به سوی او برگشت. آنگاه امیرمؤمنان(علیهالسلام) فرمود: آصف که خداوند در باره او فرمود: ?قال الذی عنده علم من الکتاب… ? وصّی سلیمان بود. به نظر شما مقام سلیمان نزد خدا بالاتر است یا مقام پیامبر شما؟[2] در اینجا شخصی پرسید: با این همه قدرتی که شما دارید، در جنگ با معاویه، چه نیازی به یاری انصار دارید؟ حضرتعلی(علیهالسلام) فرمود: من، تنها برای اتمام حجّت، آنها را به یاری میطلبم؛ وگرنه اگر اذن دعا به من داده شود و مجاز به استفاده از قدرت غیر عادی خود باشم، بین اجابت دعای من و فرا رسیدن اجل معاویه، تأخیر نخواهد افتاد و بدون درنگ نابود خواهد شد: فقیل: ما حاجتک إلی قتال معاویة إلی الأنصار؟ قال(علیهالسلام): «إنّما أدعوا علی هؤلاء بثبوت الحجة و کمال المحنة و لو أذن لی فی الدعاء لما تأخر».[3]
بنابراین، فریاد «هل من ناصر ینصرنی» امامحسین(علیهالسلام) برای اتمام حجّت بوده است.
ب: امام(علیهالسلام) الگوی دیگران در تبلیغ و ترویج دین است. اگر قرار باشد او در مواجهه با مشکلات، از قدرت غیرعادی استفاده کند و موانع را از سر راه بردارد. دیگر نمیتواند الگوی دیگران باشد و نمیتواند به دیگران بگوید: برای حفظ اسلام، از مرگ، تشنگی، زندان، گرسنگی، شکنجه، اسارت و … نترسید؛ زیرا امّت خواهند گفت: چرا خودت ترسیدی و با قدرت غیر عادی، این موانع را از راه خود برداشتی؟
ج. مقامهای بلندی که پروردگار متعال برای ائمه(علیهمالسلام) مقدّر کرده بود، با تحمّل شهادت، شکنجه و… فعلیت پیدا میکند. نه تنها حضرت ابوالفضل(علیهالسلام) با تحمّل شهادت، تشنگی و… مغبوط شهدا شد: «إنّ للعباس عندالله عزّوجلّ منزلةً یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامة»[??]، بلکه جایگاه رفیع امامحسین(علیهالسلام) در میان سایر ائمه(علیهمالسلام) نیز ناشی از تحمّل مصائب کربلاست که موجب به فعلیت رسیدن مقامهای مقدّر الهی برای آن حضرت شد.
---------
منابع:
[1] ـ سوره محمّدص، آیه ?/
[2] ـ در حقیقت، با این جمله فهماند که چون مقام پیغمبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از مقام سلیمان بالاتر است، مقام وصّی او نیز باید بالاتر از مقام وصی سلیمان باشد.
[3] ـ نورالثقلین، ج?، ص??، ح??، ذیل آیه?? سوره نمل، هرچند که اثبات همه جزئیات اینگونه روایات با خبر واحد، دشوار است، لیکن اثبات خطوط کلّی آن، که همان اثبات قدرت آن ذوات مقدس بر تکوین است، به کمک آیات و روایات قطعی، بسیار آسان است.