چهارده ساله بتی بر لب بام چو مه چهارده در حسن تمام
بر سر سرو کله گوشه شکست بر گل از سنبل تر سلسله بست
داد هنگامه ی معشوقی ساز شیوهی جلوه گری کرد آغاز
او فروزان چو مه و کرده هجوم بر در و بامش اسیران چو نجوم
ناگهان پشت خمی همچو هلال دامن از خون چو شفق مالامال
گوهر اشک به مژگان میسُفت وز دو دیده گهر افشان میگفت:
کای پری با همه فرزانگیام نام رفت از تو به دیوانگیام
سبزه وش پی سیر باغ توام لاله سان سوختهی داغ توام
نظر لطف به حالم بگشای زنگ اندوه ز جانم بزدای
نوجوان حال کهن پیر چو دید بوی صدق از نفس او نشنید
گفت کای پیر پراکنده نظر روی بگردان به قفا باز نگر
که در آن منظره گل رخساری است که جهان از رخ او گلزاری است
او چو خورشید فلک، من ماهم من کمین بندهی او، او شاهم
عشق بازان چو جمالش نگرند من که باشم که مرا نام برند
پیر بیچاره چون آن سو نگریست تا ببیند که در آن منظره کیست
زد جوان دست و فکند از بامش داد چون سایه به خاک آرامش
کانکه با ما ره سودا سِپَرَد نیست لایق که دگر جا نگرد
هست آیین دوبینی ز هوس
قبله عشق یکی باشد و بس
منبع شعر: صحبت الابرار جامی
ای تو جان جان جان جان من
حرف هایت مرده را جان می دهد
واژه هایت بوی باران می دهد
قالی بزرگی است زندگی...
هرهزارسال یک بارفرشته ها قالی جهان را درهفت آسمان می تکانند
تا گرد وخاک هزارساله اش بریزد وهرباربا خود می گویند:
این فرش فاجعه است...
با زمینه سرخ خون...
و حاشیه های کبود معصیت ...
با طرح های گناه و نقش بر جسته های ستم...
فرشته ها گریه می کنند و قالی آدم را می تکانند
و دوباره با اندوه بر زمین پهنش می کنند.
رنگ در رنگ ... گره در گره ... نقش در نقش ...
قالی بزرگی است زندگی...
که تو می بافی ومن می بافم واومی بافد
همه با فنده ایم
می بافیم و نقش می زنیم
می بافیم و رج به رج بالا می بریم
می بافیم و می گستریم
دار این جهان را خدا به پا کرد.
و خدا بود که فرمود: ببافید وآدم نخستین گره را بر پود زندگی زد.
هر که آمد گره ای تازه زد و رنگی ریخت و طرحی بافت.
چنین شد که قالی آدمی رنگ رنگ شد
آمیزه ای از زیبا و نا زیبا...
سایه روشنی از گناه و صواب...
گره تو هم بر این قالی خواهد ماند
طرح و نقشت نیز...
وهزارها سال بعدآدمیان برفرشی خواهند زیست که گوشه ای ازآن را تو بافته ای
کاش گوشه را که سهم توست زیبا تر ببافی..........
عرفان نظرآهاری
بیانات آیت الله جوادی آملی، بهار 1382
امام (رضوانالله تعالی علیه) خصوصیاتی داشت که در دیگر عارفان کمتر بود. البته دیگر عارفان نیز خصوصیاتی داشتند که در امام فرصت ظهور و بروز پیدا نکرد. هر یک از عرفا مظهر اسمی از اسماء الله هستند. کاری که دیگران کرده اند این است که کتاب های مبسوطی در این زمینه نوشته اند، امام (رض) فرصت این کار را پیدا نکردند، اما نوشته های دیگران را از علم به عین و از گوش به آغوش آوردند؛ چیزی که نهایت سعی و تلاش دیگران بود.
خصوصیت ممتاز امام این بود که اولاً ایشان در سیره و سنت شان بین اخلاق و عرفان کاملاً فرق گذاشتند. فرق اخلاق و عرفان این نیست که یکی پویا است و دیگری غیرپویا. اخلاق در مرحله خیلی نازل است و عرفان در اوج قرار دارد و بین اخلاق و عرفان، فلسفه فاصله است. اصلاً نباید گفت بین اخلاق و عرفان چه تفاوتی هست تا بگوییم یکی پویا است و دیگری غیرپویا. اصلاً اینها قابل قیاس نیستند، دو کلی اند.
تفاوت اخلاق و عرفاناخلاق این است که انسان سعی کند آدم خوبی بشود، زاهد بشود، اهل بهشت بشود، عادل بشود، با تقوا بشود و از طریق فهم همه فضائل نفسانی که در کتابهای اخلاق آمده است و عمل به آنها، سرانجام یک انسان وارسته به تمام معنا بشود.
اما در عرفان چنین کسی تازه در پله اول است، او نمی خواهد آدم خوبی بشود، آدم خوب شده است. او می خواهد بهشت را ببیند. آن کجا و این کجا! آن یک چیز است و این یک چیز دیگر. اگر کسی همه فضائل را جمع کرد و به درجات عالیه تقوا و عدالت رسید و در همه ملکات فاضله ممتاز شد، شاگرد عرفان است. عرفان معنایش این نیست که آدم زحمت بکشد که آدم خوبی بشود، عرفان با شهود کار دارد.
در عرفان، ترس از جهنم یا اشتیاق به بهشت و اشتیاق به لقاء الله مطرح نیست. این ها در اخلاق مطرح است عارف می خواهد بگوید: بله، من هم دلیل های فراوانی دارم که جهنم را ببینم. می خواهم بهشت را ببینم، می خواهم لقاء الله را درک کنم. آن بزرگواری که گفته است:
خود هنردان، دیدن آتش عیان
نی گپ دل علی النار دخان
یعنی کسی که در فضائل اخلاقی کار می کند گپ می زند، حرف می زند؛ چون استدلال می کند که طبق دلیل حکمت، طبق دلیل عدالت، طبق فلان ادله، طبق ظاهر احادیث، طبق این برهان عقلی، طبق این برهان نقلی جهنم هست، بهشت هم هست. این گپ می زند؛ برای این که می گوید: از این دود می توان پی برد که آتش هست: دل علی النار دخان. هنر، آن است که آدم آتش را ببیند.
همایشی بزرگ برای تجلیل از حضرت علامه حسن زاده آملی
پنج شنبه - 11 خرداد 91 - ساعت 16
مکان : مشهد - خیابان امام خمینی (ره) - جنب باغ ملی - سالن صبا
با سخنرانی آیت الله حسن رمضانی و آیت الله سید یدالله یزدان پناه
دوستداران علم و عرفان حقیقی لطفاً اطلاع رسانی کنند در سایت ها و وبلاگ های خود
به دوستان و آشنایانتان نیز اطلاع دهید
عارف الهی مرحوم حاج اسماعیل دولابی می فرمود:
نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه "می" خور و نه ماه پارسایی کن
تفسیر این بیت حافظ این است که سه ماه رجب و شعبان و رمضان فصول اهل محبت است. سه ماه کافی است تا نه ماه دیگر را شراب صافی طی کنی و برای مقصد نهایی توشه ای برچینی :
" یامن یکفی من کل شی و لا یکفی منه شی ، اکفنی ما اهمنی من امر الدنیا و الآخره "
وقتی اقبال سیدبن طاووس را نگاه می کنی در اعمال شبها و روزهای ماه مبارک رجب آنقدر ثواب های عجیب و غریب نوشته که کسب آنها تو را به طمع می اندازد.ما آنقدر این دفتر (دل) را سیاه کرده ایم که دنبال آب توبه می گردیم . دنبال چیزی هستیم که بپوشاند آن چیزهایی را که همیشه خواستیم مخفیشان کنیم . اما اینها را هم که می گویم طمعی است که در ماه رجب خود به خود به آدم سرایت می کند.
یا من ارجوه لکل خیر و آمن سخطه عند کل شر، یامن یعطی الکثیر باالقلیل یا من یعطی من سئله
تازه این قطره ای از آن کاسه شیر سفیدی است که از حضرت حق به ساقی اهل معرفت ، بی حساب و کتاب داده می شود. ماه رجب ماهی است که از حجابها کاسته می شود و همین دنیای پر از رنگ و ریا جلوه گاه شهود آیات رحمانی می شود.
الحمد الله الذی اشهدنا مشهد اولیائه فی رجب
چرا ما به خدا اعتماد و اتکا نمی کنیم در صورتی که می دانیم کسی ما را به اندازه او دوست ندارد و به فکر ما نیست و توکل بر غیر او خسران دنیا و عقباست؟!
مقامات را تکذیب نکنید!
یک وقت امام (ره) در یک سخنرانی که به عنوان موعظه در نجف داشتند سفارش می کردند : شما این زیارت رجبیه را بخوانید چون در زیارت رجبیه مقاماتی را برای ائمه خدا ذکر کرده است که :« لافرق بینک و بینهما الا انهم عبادک »که می فرماید:هیچ فرقی بین تو و بین اینها نیست ،غیر از اینکه اینها بندگان توأند . امام روی این مسأله تأکید داشتند و می فرمودند که: فقط همین عبد بودن اینهاست که فارق بین اینها و خداست والاّ تمام آن نیروهای الهی در دست ائمه است . بعد ایشان می فرمودند: این زیارت را بخوانید تا اگر یک چیزی از مقامات اولیای خدا برایتان نقل کردند احتمالش را اقلاً بدهید و تکذیب نکنید.
اولیای خدا چه چیزی برداشت کردند که وقتی به این ماه می رسیدند مثال بارز اشتیاق الی قربک فی المشتاقین بودند . بی شک به خدا اطمینان داشتند و در هر حال رضا بودند . آدم ها برایشان فرقی نمی کرد و همه را به دید الهی می دیدند . مریضی و بی پولی و مرگ و غم و غصه و حتی شادیها برای آنها نشانه است از سلطان السلاطین .
چرا ما به خدا اعتماد و اتکا نمی کنیم در صورتی که می دانیم کسی ما را به اندازه او دوست ندارد و به فکر ما نیست و توکل بر غیر او خسران دنیا و عقباست ؟!
"خاب الوافدون علی غیرک و خسر المتعرضون الا لک"
یک راهنمایی برای آنهایی که دلشان در حال تپش است!
عارف فانی سید هاشم حداد (ره) میفرمایند:همت عالی دار، به چیزهای کوچک قانع مشو، اینقدر دور خود نگرد، به اوبسپار و جلو برو .مرد باید عالی همت باشد. حیف است کسی که می خواهد به محضر سلطان السلاطین حضور یابد در راه مثلا از گدای سر گذر چیزی بخواهد."
دستورات آقای قاضی در ماههای رجب، شعبان و رمضان
1ـ علیکم بالفرائض فی أحسن أوقاتِها! دستور العمل آن است که نمازهای واجب را در بهترین اوقات خودش انجام دهید همراه نوافل آن! (که مجموعاً پنجاه و یک رکعت میشود، اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت) و اگر شواغلِ دنیا شما را منع کردند، صلاة أوّابین را که همان نماز ظهر است ترک نکنید، چون خیلی اهمّیّت دارد! خصوص نماز ظهر خیلی اهمّیّت دارد و آن به واسطه وقت آن و خصوصیّت و موقعیّت آن در بین اوقات دیگر است! و «صلاة وُسطی» را که در قرآن آمده تفسیر به نماز ظهر کردهاند، و «صلاة اوّابین» یعنی آنها که خیلی توجّه به پروردگار دارند، یعنی رجوع کنندگان به خدا؛ زیرا رجوع کنندگان به خدا به آن تمسّک میکنند.
2ـ نوافل شب را هیچ چارهای نیست مگر آنکه آنها را بجا آورید، نه خیال کنید نماز شب ساقط است و آن سدّ سکندری است که هیچ شکسته نمیشود! عجب از کسانی که قصد دارند دنبال کنند مرتبهای از کمال را در حالیکه شب ها قیام نمیکنند! ما نشنیدهایم کسی به مرتبهای از کمال برسد مگر به قیام شب و نماز شب.
3ـ علیکم بقرائة القرآن! بر شما باد به قرائت قرآن کریم با صوت حزین و با آهنگ و غنا! یعنی با صدای خوش بخوان که تو را تکان دهد. و در روایات داریم که قرآن را با تغنّی بخوانید، امام زین العابدین تغنّی به قرآن میکردند، این تغنّی در قرآن برای انسان بسیار مفید است. به طور کلّی غنای صوتی حرام است و این اصلاً در تحت غنای حرام نیست؛ زیرا غنای حرام آن است که انسان را به سوی لهو و لعب بکشاند. هرچه که انسان را به وجد آورد و به سوی خدا سوق دهد حرام نیست و همین است که میفرمایند با صوت حزین نماز را بخوانید؛ سورههای بعد از حمد را، با صدای حزین بخوانید به طوری که آهنگِ آن شما را از عالم بالا تربیت میکند و میرساند، إقرَأ فَارفَع! سورههایی را که حفظ هستید که خوب، و اگر حفظ نیستید از روی قرآن دو صفحه بخوانید، (در نمازها و نماز شب) به طوریکه قرآن شما را به سوی کمالات سوق دهد.
4ـ بر شما باد به أوراد معتاده که معروف است و هر کدام از شما که ورد خاصّی دارد که باید بجا آورد؛ و سجده یونسیّه را از پانصد تا هزار بجا آورید؛ یعنی تا هزار هم میتوان بجا آورد، بسیار هم خوب است.
5ـ بر تو باد زیارت مشهد أعظم در هر روز! (که منظور از مشهد أعظم أمیرالمؤمنین است، چون مرحوم قاضی در نجف بودهاند) و زیارت مساجد معظّمه! (که منظور کوفه و سهله است) و در بقیّه مساجد عبادت خود را بجا آورید! چون مؤمن در مسجد مثل ماهی است در آب؛ همانطوری که حیات ماهی به آب است، حیات مؤمن هم در مسجد است؛ ماهی را از آب بیرون اندازند میمیرد.
6ـ بعد از نمازهای واجب تسبیح حضرت صدّیقة طاهره سلام الله علیها را ترک نکنید! زیرا که آن ذکر کبیره شمرده شده و لااقل بعد از هر نماز یکبار بگویید و اگر توانستید دو یا سه بار بگویید بهتر است.
7ـ از لوازم مهمّ، دعا برای فرج حضرت حجّت بقیّة الله الأعظم میباشد در قنوت نماز وتر، و از آن گذشته در هر روز، و در جمیع دعاها برای حضرت دعا کنید!
8ـ زیارت جامعه را روزهای جمعه بجا آورید! مقصود زیارت جامعه معروف است، زیارت جامعه کبیره.
9ـ قرآن که میخوانید، در این سه ماه از یک جزء کمتر نباشد، در هر روز یک جزء.
10ـ زیارت و دیدار برادران خود را زیاد کنید! (مقصود رفقای طریق هستند) خیلی آنها را زیارت کنید و ببینید؛ زیرا اینها هستند برادران طریقی شما که در طریق و عقبات نفس و تنگنا ها و کریوه ها که انسان گیر میکند کمک انسان میکنند و نجات میدهند، نه آن برادرانی که رحمی و جزء صله هستند که چه بسا مخالف طریق و دشمن پیغمبر و خدا هستند! و نه آنکه بعضی میگویند برادران آمدند! نه، بلکه مقصود آن برادران طریق هستند که انسان با آنها تجدید مساعی کند و دیدن کند.
11ـ زیارت قبور کنید نه هر روز بلکه کمکم و گاهگاهی، (هفتهای یک مرتبه خوب است) و در روز زیارت کنید نه در شب.
ما را چه کار با دنیا؟! ما را چه کار با اسم دنیا؟! این دنیا ما را گول زد و فریفت و ما را به پستی و ذلّت گرایید! مقام ما را پائین آورد و پست کرد! دنیا مال ما نیست، دنیا را ول کنید و بسپارید به دست آنها که دنبال آن هستند و به کسانی که اهل دنیا هستند بدهید!
بهبه! خوشا به حال کسانی و آن مردانی که بدنهای آنها در این عالم خاک است و قلوب آنها در عالم لاهوت است و [در] عالم عزّ و جلال پروردگار است! این افراد هستند که از جهت عدد اقلّ هستند و خیلی عددشان کم است، امّا قوّتشان و جانشان و روحشان خیلی زیاد است، از جهت عددشان کم، ولی از جهت مددیّت و اصالت، اکثریّت عالم هستند. من میگویم آنچه را شما میشنوید و استغفار میکنم برای پروردگار.
آیت الله شاه آبادی میفرمود:
«سالک الی الله در صورتی میتواند به جایی برسد که در ضمن سیر، اوّل مرتبه اتکاء به خانم حضرت صدیقه (سلام الله علیها) داشته باشد و این محبّت خانم حضرت صدیقه (سلام الله علیها) است که انسان را به راهی که باید برود هدایت میکند و اگر نباشد اصلاً سیری وجود نخواهد داشت. ایشان از ائمّه علیهم السلام روایت میکردند که شما هر وقت محتاج میشوید دست به دامن ما شوید و ما هر وقت گرفتار میشویم دست به دامن مادرمان میشویم. گرفتاری و احتیاج ائمّه (علیهم السلام) همان مقامات قرب الهی است که حد یقف ندارد و لذا ایشان میفرمود محال است سالک سیر و سلوک کند و به جایی برسد مگر از طریق خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) و البته منظور از این که به جایی برسد، نه این امور که مثلاً افکار رابخواند یا هر چیز میخواهد برای او مهیّا باشد، نه! آنها اصلاً ارزش ندارد. آن چیزی که ارزش دارد مقام قرب پروردگار است و این مقام محقق نمیشود مگر از طریق خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها).»[1]
[1]. آسمانی «زندگی نامه حضرت آیت الله العظمی محمّد علی شاه آبادی»، ص47 به نقل از آیت الله نصر الله شاه آبادی.