«آقای شعرانی ذوالفنون بودند. بنده همه اساتیدم را به تبحر در فنون مثل ایشان ندیدم. مثل این بزرگوار در تمام فنون ندیدم. آن جناب در همه علوم کتابهای دوره شفای شیخ رئیس، ماهر و متبحر بود و علم عروض هم میدانست. یکی از کتابهای دوره شفا، علم موسیقی است. دانستن موسیقی که گناه نیست. حتی مرحوم شیخ بهایی در کشکول نقل میکند از مرحوم علامه که یک وقت برای معالجه بیماری، موسیقی به کار میرفته. مرحوم آقای شعرانی موسیقی هم میدانست(پاورقی1) فرانسه را به اندازه عربی میدانست و مسلط بود. آن لحن شیرینش هیچگاه از خاطرم نمیرود. گاهگاهی از ایشان عبارتی میپرسیدم که آقا این عبارت را چطور باید معنا کرد؟ ایشان دیکسیونر را میگرفت –دندان نداشت و چند تا از دندانهایش ریخته بود- این الفاظ فرانسه را با آن دندانهای ریختهاش خیلی شیرین و جالب میخواند. گاهگاهی هم مختصر تبسمی میکرد. ترکی خوب میدانست و تلفظ میکرد. انگلیسیاش خوب بود اما نه مثل فرانسهاش. فرانسهاش خیلی قوی بود.
عبری را میدانست. کتابهای عبری را هم داشت. خودش به من گفت که من عبری را پیش یک ملای یهودی خواندهام. در علوم دینی و فقه و اصول و روایت و تفسیر، آثار قلمی ایشان یکی از دیگری غنیتر یکی از دیگری مهمتر، یکی از دیگری پختهتر است.
جناب علامه شعرانی در ادبیات قلم توانایی داشت. فارسی را خیلی سنگین و قوی و فصیح مینوشت. در ریاضیات عالیه، در نجوم، من بارها این مطلب را به عرض رساندهام در میان علمای روحانی ما در عصر خودم، بنده کسی را به تبحر در ریاضیات از ایشان بهتر و برتر ندیدم.
هیچوقت حوزهها از ریاضیات خالی نبوده و نخواهد شد. شما وقفنامه مدرسه سپهسالار قدیم را ملاحظه بفرمائید. در آن وقف نامه برای مدرس آن مدرسه، یکی از شرایطی که آورده این است که مدرس این مدرسه باید کسی باشد که بتواند قواعد علامه حلی را تدریس کند. چرا این شرط را آوردهاند؟ قواعد علامه حلی چه خصوصیاتی دارد که مدرس آنجا باید چنین کسی باشد که از عهده تدریس این کتاب برآید؟ برای اینکه مرحوم علامه حلی مسائلی عنوان کرده است که باید با قواعد ریاضیات عالیه، جبر و مقابله و معادلات ریاضی حل بشود. به تعبیر استاد جناب آقای شعرانی، علامه حلی ما در تمام موضوعات اسلامی در فقه و اصول، ادبیات، ریاضیات، نجوم، طب، فلسفه در همه چیز سرآمد بود.
یکی از خاطرات خوشی که از محضر شریف ایشان دارم این است که یک روز زمستان که برف خیلی سنگینی آمده بود من از حجره بیرون آمدم، برف را نگاه کردم و مردد بودم که به درس بروم یا نه. اگر نمیرفتم، دلیل بر تنبلی من و عدم عشق و شوق من بود، به هر حال تصمیم گرفتم بروم. رفتم تا در خانه ایشان در سه راه سیروس( چهار راه سیروس فعلی) خواستم در بزنم، با آن برف سنگین که آمده بود، خجالت کشیدم. مدتی ایستادم که کسی بیرون بیاید، اما کسی نیامد. دیدم وقت درس هم دارد میگذرد. در هر صورت در زدم. آقازادههایشان در را باز کردند وارد شدم و رفتم. دیدم ایشان مشغول نوشتن هستند. با انفعال وارد شدم سلام کردم و به محض نشستن عذرخواهی کردم. گفتم آقا در این برف مزاحم شدم، میخواستم نیایم. گفتند چرا؟ گفتم در این برف نمیخواستم مزاحم بشوم. گفتند مگر شما که از مدرسه مروی تا اینجا میآمدید، گداها در راه ننشسته بودند و گدایی نمیکردند؟ گفتم چرا بودند. ایشان گفتند خوب آنها که تعطیل نکردند، ما چرا تعطیل کنیم؟!»
برگرفته از سخنان و خاطرات علامه حسن زاده آملی
حضرت علامه آیت الله حاج سید محمد حسین طباطبایی (قدس سره) بر اثر اِثاره ی علوم قرآنی و تنویر معارف آن به مآثر گرانسنگ بار یافتند و آثار گرانقدری به جا نهادند.
حضرت علامه ی طباطبایی (قدس سره) در پرتو تحقیقِ معالم عترت طاهرین (علیهم السلام) و تنمیق احادیث صَعب و مُستَصعَب آن ذوات مقدس (علیهم السلام) به معالی کمال نائل آمدند و مواریث سَلَف صالح را به خَلَف فالح منتقل فرمودند.
حضرت علامه ی طباطبایی (قدس سره) در ظلّ تحلیل معارف حکمت و کلام و ندقیق اصول و مبانی مبرهن آن به مقام منیع فلسفه ی الاهی واصل و بدایع معقول را به وارثان حکمت متعالیه سپرده اند. انتظار می رود حشر چنین انسان کاملی هماره با ثقلین باشد.
عبدالله جوادی آملی
آبان 1375
آیت الله اشرفی اصفهانی در سال 1281 ش در خمینی شهر اصفهان در خانواده ای روحانی متولد شد . شهید اشرفی تحصیلات ابتدایی مقدماتی را در خمینی شهر گذرانده و در سن 12 سالگی جهت ادامه تحصیل راهی اصفهان شد و طی حدود ده سال از محضر علمایی چون آیت الله سید مهدی درچه ای ، آیت الله سید محمد نجف آبادی، مرحوم فشارکی مرحوم مدرس استفاده کردند.
ایشان دوران طلبگی خود را با نهایت عسرت و مشقت اقتصادی گذراند و در مدتی که در حوزه اصفهان بودند هر هفته فاصله میان اصفهان تا خمینی شهر را که دوازده کیلومتر بود طی می کردند خود می فرمود: دوشنبه خوارکم تمام می شد سه شنبه دو ریال پولم را خرج میکردم، چهارشنبه که آخرین روز تحصیل بود بدون پول و غذا می گذراندم .
در سال 1302ش در سن بیست سالگی جهت ادامه تحصیل و نیل به مقامات عالیه و دینی رهسپار حوزه علمیه قم گردید. در تمام طول مدت بیست و سه سال اقامت در قم و ایشان تنها سه یا چهار ماه با خانواده خود بودند و بقیه این سالها را تنها مجرد سپری کردند.
طلوع
محمّد بن زکریای رازی، فیلسوف نامدار ایرانی، در اوّل شعبان 251 هجری قمری، مطابق با 865 میلادی در ری به دنیا آمد. شهری که در آن روزگار مرکز علم و ادب بود و دانشمندان و مفاخر جهان اسلام از آن شهر به جهانیان معرفی میشدند. نسبتش به مناسبت زادگاهش، ری، رازی است. او در کتابهای گوناگون؛ به عناوین و اوصاف مختلف مانند: جالینوس عرب، فیلسوف عرب، طبیب مارستانی، طبیب مسلمانان و علّامه در علم اوائل خوانده شده است.
دوران تحصیل
از آغاز جوانی و تحصیلات زکریای رازی چندان سخنی در تاریخ نگفتهاند. برخی میگویند که او در جوانی زرگری میکرده، و برخی نوشتهاند که او در ابتدا صّراف بوده است. بعد در چهل سالگی برای کسب علوم پزشکی و فلسفی به بغداد رفت و پس از چندی، سرآمد پزشکان زمان خود گردید. بغداد در آن روزگار، مرکز مترجمان زبردست آثار علمی یونانی، سُریانی و عربی بود. همچنین وجود بیمارستانهایی که در زمان هارون و آل برمک تأسیس شده بود، محل خوبی برای مطالعات رازی به شمار میآمد.
هشتم مرداد ماه روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی است، مردی که فلسفه اشراق را پایهگذاری کرد و تاریخ فلسفه و حکمت را اقتدار و جلا بخشید.
سهروردی یکی از قلههای تفکر فلسفی در سرزمین ایران است. او سعی وافر داشت تا حکمت اسلامی را با حکمت معنوی پیش از اسلام جمع کند و در تحقق این امر تلاشهای بسیاری کرد.
شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق در سال 549 هجری قمری در سهرورد از توابع شهرستان زنجان دیده به جهان گشود.
شیخ شهاب الدین ابوالفتوح یحیی سهروردی، معروف به «شیخ اشراق»، شهاب مقتول و شیخ مقتول، «مؤسس حکمت اشراق» و از حکمای بزرگ اسلام در قرن 6 میلادی (587 هـجری قمری) است. شیخ اشراق، حکمت و اصول فقه را در مراغه نزد مجدالدین جیلی، که استاد امام فخر رازی نیز بود، فرا گرفت و در حکمت تبحر و احاطه تمام یافت سپس به تفکر و ریاضت پرداخت و چند سالی را در عراق و شام به سیاحت و مطالعه گذراند، چنانکه مشهور است در علوم غریبه نیز متبحر شد.
حاج آقا رحیم ارباب
حاج آقا رحیم ارباب در سال 1297 هجری قمری در روستای « چرمهین» اصفهان به دنیا آمد.
ایشان در اصفهان نزد علمای بزرگی چون حاج میرزا بدیع درب امامی، سید محمد باقر درچه ای، آقا سید ابوالقاسم دهکردی، حکیم جهانگیر خان قشقایی و آخوند کاشی، کسب علم نموده و به مقام اجتهاد رسید. مراتب سیر و سلوک را نزد جهانگیرخان و آخوند کاشی فرا گرفت او شاگرد خاص آخوند کاشی بود. و مدت 20 سال متوالی در خدمت وی بود. و انواع علوم را از محضر او آموخت. ارادت وی به استادش چنان بود که بعد از فوت استاد، هر هفته به زیارت قبر وی می رفت و هنگام فوت نیز وصیت نمود در مجاورت استادش دفن شود.
حوزه درسش نیز مجمع فضلا و دانشمندان روزگار بود. شاگردان بسیاری را تربیت نمود. از جمله شاگردان او می توان به: استاد جلال الدین همایی، سید مصطفی بهشتی نژاد، ملا هاشم جنتی، شیخ محمد باقر صدیقین و بسیاری از بزرگان دیگر اشاره نمود.
وی در فقه بسیار خوش سلیقه و دارای استقلال فکری بود. در ریاضیات، هیئت و نجوم به تصدیق اهل فن، استاد مسلم بود. بسیاری از خطبه های نهج البلاغه را از حفظ داشت و اشعار ابن ابی الحدید را در مناقب امیر المؤمنین علی علیه السلام مکرر می خواند و وی را می ستود.
گوشه هایی از وصیت نامه شهید چمران:
"... به خاطر عشق است که فداکاری می کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنائی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم.
عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام.
عشق است که روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می کند، مرا از خودخواهی و خودبینی می رهاند، دنیای دیگری حس می کنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است.
برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی، که مدتهاست با آن آشنام. ولی برای اولین بار وصیت می کنم. خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم که از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترک گفته ام. علائق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره کرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می روم ..."
زندگى حماسه آفرین و پرفراز و نشیب دکتر مصطفى چمران از مقاطعى بسیار گوناگون و حساس شکل گرفته است، شرایط خاص هر مقطع کاملاً قابل دقت است، زمانى در دوران مبارزات ملى شدن صنعت نفت و پس از آن در دوران اختناق بعد از کودتاى 38 مرداد، سالیانى چند در آمریکا، سپس در مصر و بعد از آن دوران حماسه ساز لبنان، در کنار مرزهاى اسرائیل و پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران در وطن و میهن اسلامى خود در مسئولیتها و مأموریتهاى مختلف، عمر پرجوش و تحرک و انسان ساز خود را سپرى ساخت. این مقاطع با هم بسیار متفاوتند، ولى آن چه که همه این ادوار را به هم ارتباط مىبخشد، خط فکرى او، اعتقاد خالصانه و شیدایى او براى تکامل روح انسانى و اوج گرفتن از این دنیاى خاکى و وصول به معشوق و لقاى حق بوده است. او لحظه اى آرام نداشته است، خود را وقف خدمت به خلق و جهاد در راه خدا نموده و از هیچ کس و هیچ چیز جز خداى تعالى انتظار و ترس و باکى نداشت. سراپا عشق بود، محبت بود، شور بود، تلاش خالصانه بود، مبارزه بود، خودسازى بود، انسان سازى بود، سازماندهى بود، درد و غم و رنج بود، تنهایى و پرواز بود، فریاد بود و بالأخره شهادت بود.
طلوع حیات
نهمین روز فروردین ماه 1287ش. سپیده حیات طفلی پاک طینت از خانوادهای مذهبی سر زد. شور و اشتیاق آن روز با جشن ولایت و عید غدیر سال 1327 قمری همراه بود و این میلاد، شادی افزونتری برای اطرافیان کودک به ارمغان آورد.
نام فرزند را «سید رضا» نهادند تا به برکت این نام و نورانیت آن ایام برای همیشه «بهاء الدین» باشد. نسب نیاکان ارجمند وی به امام سجاد ـ علیه السلام ـ میرسد و اجداد و پدران والا مقام او هر یک بسان گوهر تابناکی در دوران ظلمت درخشش خاصی داشتهاند. برخی از آنان عهدهدار تولیت حرم فاطمه معصومه ـ علیها السلام ـ بودند و تنی چند از خادمان مخلص بارگاه آن پاک بانوی بلند اختر محسوب میشدند.
پدر سید رضا، سید صفی الدین بود که افتخار خدمتگزاری آستان مقدس حضرت معصومه را داشت. انس فراوان او با قرآن، عشق وافر به قرائت آیات الهی و حافظة چشمگیر وی موجب اعتماد علما به اندوختههای ذهنی سید صفی الدین شده بود، به طوری که او را «کشف الآیات علما» مینامیدند. آن چه صفات برجستهای به وی بخشید مناعت طبع، بلند نظری و اشتیاق خدمت به جامعه بود.
مادر سید رضا، فاطمه سلطان ـ معروف به زن آقا ـ بانویی مؤمن و مخلص بود که همسری مهربان و زیرک برای سید صفی الدین محسوب میشد. وی از نوادگان اندیشمند والا مقام ملا صدرا شیرازی بوده است. بانویی که صفا و صمیمیت در زندگانی، قناعت و ساده زیستی در دوران حیات و عشق و علاقه به همسر و فرزندان وی را از دیگران ممتاز ساخته بود و انسی فراگیر با قرآن و الفتی چشمگیر با دعاهای معصومان ـ علیهم السلام ـ داشت و هماره دامن وجود خود را لبریز از معنویت و نورانیت مینمود.
دوران کودکی
اوان کودکی سید رضا همراه با نشانههایی چون حافظة فوق العاده، استعداد بسیار و درک جهان اطراف بود به طوری که خود دربارة آن دوران این چنین میفرماید:
«یک ساله که بودم افراد پاک طینت و نیکو سرشت را دوست داشتم و علاقهای قلبی به آنان پیدا میکردم. خیر و شر را میفهمیدم و بین انسانهای خیر و نیکوکار و افراد شرور و طغیانگر فرق میگذاشتم.»
سید رضا چون به دو سالگی رسید به مکتب خانه پای گذاشت. حمد و سوره، اذان و اقامه و سپس قرائت قرآن را یاد گرفت و آن گاه خواندن و نوشتن را آغاز کرد.
در شش سالگی دورة مکتب تمام شد و برای آموختن درسهای دیگر به مکتب دیگری رفت تا در این محل نصاب الصبیان ـ که معانی لغات را به صورت شعر بیان میکند ـ و دیگر کتابها را بیاموزد.
روزهای تابناک این ایام همراه با طلوع آفتاب بهروزی و شادکامی سید رضا بود. زیرا خبر موفقیتهای او به گوش آیة الله سید ابوالقاسم قمی رسید و ایشان که فردی فروتن و دانشمندی پارسا و مردی پر اخلاص بود، شیرینترین لحظات شوق و شادمانی را با تشویقهای پی در پی و فراگیر برای سید رضا فراهم ساخت.
ادامه مطلب
یکی از بزرگ ترین شخصیت های جهان اسلام و برجسته ترین چهره های درخشان علم و فضیلت شیخ صدوق است. او با جمع آوری روایات و تألیف ده ها جلد کتاب نفیس و ارزش مند، به اسلام و عالم تشیع خدمت کرد. تألیفات این عالم بزرگ اسلام، فراوان و متنوع، در علوم و فنون مختلف اسلامی گنجینه ای پایان ناپذیر است که با وجود گذشت بیش از یک هزار سال از تاریخ تألیف آن ها، هم چنان ارزش و اعتبار خود را حفظ کرده و از جایگاهی بس رفیع و والا برخوردار و در صدر قفسه کتاب خانه ها و سینه فقها و دانش مندان جای گرفته است.
تاریخ ولادت شیخ صدوق
محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، مشهور به شیخ صدوق در زمان غیبت صغرا و به دعای حضرت صاحب الامر(عج) در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. هیچ یک از تذکره ها تاریخ ولادت وی را مشخص نکرده اند، اما آن چه مسلم است، ولادت ایشان قبل از 305 هجری قمری نبوده و تنها به این اشاره شده که شیخ صدوق در یکی از سال های 306، 307 و 308 هجری قمری به دنیا آمده است.
شیخ صدوق، روزگار کودکی و جوانی اش را در دامان علم و فضیلت و زهد و تقوای پدر بزرگوارش، علی بن بابویه سپری کرد و در محضر پدر، علوم و معارف را همراه با تربیت های علمی و اخلاقی فرا گرفت و تجسم اخلاق اسلامی در اعمال و رفتار پدر، در لحظه لحظه زندگی او اثر گذاشت. پدری که در اوج علم و فقاهت و شهرت و محبوبیت، از راه دکه ای کوچک که در بازار قم داشت، امرار معاش می کرد و زندگی خود و خانواده اش را با کسب و کار و در نهایت زهد و قناعت می گذراند و پیوسته به حفظ آثار و احادیث اهل بیت(ع) و پاس داری از آرمان های بلند تشیع می پرداخت. این ارزش های والا و عظمت های روحی پدر بزرگوارش، تأثیری انکار ناپذیر در شکل گیری جنبه های روحی و معنوی شیخ صدوق داشت و سبب شد در مدتی کوتاه به قله های کمال دست یابد و در سن بیست سالگی، هزاران حدیث و روایت را حفظ کند.
حسین محی الدین الهی قمشه ای فرزند چهارم استاد فقید مهدی الهی قمشه ایُ عالم ارزنده ی شهرضایی(قمشه ی قدیم ) و خانم طیبه تربتی در دی ماه 1318 (ژانویه 1940) در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائی، متوسطه و دانشگاهی را به ترتیب در دبستان دانش، دبیرستان مروی و دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران تا درجه دکتری (Ph.D. In Islamic Philosophy & Theology) به پایان برد و نیز تحصیلات حوزوی و سنتی را نزد پدر، و استادان دیگر دنبال کرد. پدر ایشان فیلسوف، مجتهد، شاعر و مترجم برجسته ای بودند و اولین و معتبر ترین ترجمه فارسی قرآن از کارهای ایشان میباشد. دکتر قمشه ای پس از پایان تحصیلات دانشگاهی به کار تدریس در دانشگاه تهران و سایر مراکز آموزش عالی در داخل و بعد ها خارج از کشور پرداخت و در کنار آن به تالیف و ترجمه در زمینه عرفان و ادبیات و زیبائی شناسی مشغول شد.
ایشان دارای همسر و دو فرزند، یک پسر و یک دختر بنامهای شاهد و شادی می باشند. وی همه آموزش های او در ایران صورت گرفته و زبان انگلیسی، عربی، فرانسه و غیره را نیز در ایران آموخته است. استاد قمشه ای، با خستگی ناپذیری تحسین بر انگیزش همواره پیک آشنایی ایرانی و غیر ایرانی با فلسفه و ادبیات غنی عرفانی ایران بوده و در این راستا در دانشگاههاو مراکز علمی فرهنگی بیشماری در ایران و خارج از ایران تدریس و سخنرانی داشته که از آن میان میتوان تدریس فلسفه، عرفان، ادبیات، و هنر در دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههای ایران و همچنین دانشگاههای لندن، آکسفورد، هاروارد، پرینستن، و برکلی کالیفرنیا را نام برد.
دکتر قمشه ای همچنین با هنر هایی چون نقاشی و موسیقی و خوشنویسی از نزدیک آشنایی دارد و گاهگاهی در زمینه خوش نویسی آثاری از او به نمایش گذاشته شده است. ایشان به موسیقی ارادت خاص دارد و آنرا بیش از سایر هنر ها در سخنرانیهای خود ستوده و همگان را به آموختن آن تشویق نموده است. به قول یکی از موسیقیدانان هیچیک از سخنرانیهای دکتر قمشه ای نیست که در آن نکته ای در باره موسیقی نباشد.
نمونه خوشنویسی استاد:
دکتر قمشه ای از حافظه درخشانی برخوردار است و به نظر می رسد که قرآن را تقزیبا از حفظ دارد و با مثنوی و حافظ و نظامی و فردوسی چنان است که گویی دیوان آنها در پیش روی او گشاده است و بخصوص گلشن راز شیخ محمود شبستری تماما در خاطر اوست. وی همچنین در ادبیات انگلیس و عرب نیز می تواند ساعتها از حفظ ، اشعار و قطعاتی را بازگو کند.