گفتگو با استاد عبدالقائم شوشتری درباره حضرت ولی عصر (عج)
منبع: مجله موعود
- در حدیث داریم که: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة »
مراد از معرفت امام در این حدیث چیست؟ آیا معرفت شناسنامه ای; اینکه حضرت پدرشان که بوده و مادرشان که بوده، در کجا متولد شده اند و... کافی است، یا حد بالاتری از معرفت مورد نظر است؟
ج: معرفت مراتبی دارد. کمترین حد معرفت همان معرفت شناسنامه ای است و مرحله بالاتر معرفت نورانی (معرفة بالنورانیة) است،
چنانکه حضرت امیر، علیه السلام، فرمودند: «معرفتی بالنورانیة، معرفة الله ». (1)
هر چه معرفت ما نسبت به حضرت مهدی، علیه السلام، عمیق تر و ریشه دارتر باشد، به همان نسبت در توحید هم عمیق تر خواهیم بود.
یک نسبت مستقیم بین «معرفة الله » و «معرفة الامام » وجود دارد و حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة » ناظر است بر همه مراحل معرفت.
آن مرحله ای که اگر انسان شناخت نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است، مرحله ای است که در آن انسان حتی فاقد عرفت شناسنامه ای است. اگر کسی کمترین مرحله معرفت را داشته باشد، به مرگ جاهلیت نمی میرد، اما به کمال نمی رسد.
- اگر ممکن است مراتب معرفت را ذکر کنید. حداقل را که گفتید همان معرفت شناسنامه ای است و حداکثر آن معرفت نورانی، در این باره بیشتر توضیح دهید.
ج) به قول فلاسفه مراتب تشکیکیه است. ممکن است همان ده مرتبه که برای ایمان ذکر شده (2) برای معرفت هم ذکر کنیم. گفته اند حضرت درست است ده درجه ایمان داشته است در توحید و ده درجه ایمان هم در ولایت حضرت علی، علیه السلام. به همین نسبت معرفت هر کسی در توحید کاملتر است در ولایت هم کاملتر است.
- آیا این ده مرتبه در جایی ذکر شده است؟
ج) نه، بتفصیل در جایی ذکر نشده است. تنها گفته شده حضرت سلمان درست است ده درجه ایمان داشته، ابوذر نه درجه و مقداد هفت درجه. (3) به هر حال این نکته ها بیان شده اما اینکه تفکیک این مراتب کدام است ذکر نشده است.
معرفت نورانی را لطفا تعریف بفرمایید.
پیغمبر اسلام،صلی الله علیه وآله، فرمودند: «اول ما خلق الله نوری; خداوند متعال اولین چیزی که آفرید نور من بود» (4)
و یا در حدیث دیگر: «خلق الله الاشیاء بالمشیة و المشیة بنفسها و نحن تلک المشیة; خداوند اشیاء را به وسیله مشیت آفرید و مشیت را بی واسطه و ما همان مشیت هستیم ».
آشنایی با این مسائل معرفت نورانی است. عالم بر دو گونه است: عالم خلق و عالم امر. به تعبیر دیگر طبیعت و ماوراء طبیعت. فضائل و مناقب ائمه اطهار، علیهم السلام، دو گونه است: برخی فضائلشان فضائل خلقی است و برخی دیگر، فضائل امری است. آشنایی با عالم امر و فضائل امری حضرات ائمه، علیهم السلام، مقدمه معرفت بالنورانیة است. طالب معرفت باید برای این منظور دوره کلاس ولایت را ببیند و آشنا شود.
- راههای شناخت پیدا کردن کدام است؟
ج) راههای شناخت به قول جناب خواجه حافظ: «دکان عاشقی را بسیار مایه باید». کتابهایی را که درباره حضرت مهدی، علیه السلام، نوشته شده به فارسی و عربی، روایی، فلسفی، کلامی همه جورش را باید مطالعه کرد تا معرفت انسان نسبت به حضرت مهدی، علیه السلام، بیشتر شود. ولی بالاتر از این تقواست; که خود تقوا و عبادت و بندگی یکی از راههای معرفت است.
در خود قرآن کریم خدای تعالی می فرماید: «واعبد ربک حتی یاتیک الیقین; عبادت کن تا به یقین برسی.» (5)
پس معلوم می شود عبادت راه رسیدن انسان به یقین است; چه یقین در توحید، چه یقین در ولایت. این راه دوم شناخت پیدا کردن است و راه سوم اینکه، خدمت استادانی که محضر مقدس حضرت مهدی، علیه السلام، مشرف شده اند برسیم و با آنها گفتگو و مجالست داشته باشیم. خلاصه مجالست با مقربان حضرت مهدی، علیه السلام، که در هر زمان بوده اند و هستند و خواهند بود.
- عبادتی که منجر به معرفت الله می شود آداب مشخصی دارد و در روایات آنها را می توان دید آیا عباداتی که کمک به معرفت حضرت می کند، همانهاست یا مصادیقی دیگر هم برای آنها ذکر شده؟
ج) بله، علاوه بر آنها عبادتهای خاصی هم هست. بعضی از ختومات و اذکار هست که مخصوص حضرت مهدی، علیه السلام، است. اینها را انسان مداومت بکند آثار سریعتری می بیند. مثلا زیارت آل یس دو نسخه است و دو گونه ذکر شده است و هر دو اولش «سلام علی آل یس » است. نسخه مختصرش که در مفاتیح است و خیلی خوب است ولی نسخه مفصلش خیلی بهتر است که در کتبی نظیر «صحیفة الهادیه »، است که خود مرحوم علامه طباطبایی به بنده فرمودند هر کس چهل روز به آن نسخه مداومت کند مسلما محضر حضرت مشرف می شود.
- آیا این مصداق بابیت نیست که بگوییم هر کس فلان ذکر را فلان مدت بگوید حتما محضر حضرتش مشرف می شود؟
ج) خیر، زیرا این ذکر علت تامه نیست و شرایط دیگری هم لازم است برقرار شود; مثلا اگر کسی یک ختم را انجام بدهد ولی از محرمات پرهیز نکند نتیجه نمی گیرد.
علما و افرادی که محضر حضرت مشرف شده اند دو دسته می شوند: دسته اول امثال سید بحرالعلوم و سیدبن طاووس هستند که قضیه تشرف ایشان مسلم است. ولی این دسته عمدتا کتمان می کنند و نهایتا این است که بگویند بعد از مرگم این قضیه را نقل کنید و قبل از آن را راضی نیستم. دسته دوم هم کسانی هستند که این جریان تشرف را برای خودشان مغازه کرده اند و به مشتری جمع کردن می پردازند حال آنکه پشت پرده چیز دیگری است. راه تشخیص و تفاوت قائل شدن میان این دو دسته چیست؟
من خودم شخصا به کسانی که ادعا می کنند، فورا شک می کنم; یعنی اطمینان نمی کنم به آنها. یک مرتبه حاج احمدآقا از حضرت امام سؤال کرد: «پدر جان من فهمیدم که یک حقایقی هست که دست ما به آن نرسیده است; یا خود شما مرا به شاگردی قبول کنید یا اینکه کسی را به من معرفی کنید که بروم از محضرش استفاده کنم.» امام در جواب فرمودند: «احمد! آن را که خبر شد خبرش باز نیامد.» این مطلب امام مطلب حقی است. شاید بتوان گفت 99% کسانی که محضر مقدس حضرت مهدی، علیه السلام، براستی مشرف شده اند نامشان در هیچ کتابی نیست و از زبان هیچ گوینده ای هم نمی توان شنید. مثلا خود امام من یقین دارم که ایشان تشرفاتی خدمت حضرت داشته اند ولی هیچ کس از آنها با خبر نیست. مرحوم آیت اله بهاءالدینی یکبار از زبانش در رفت که ایشان مکرر خدمت حضرت تشرفاتی داشتند ولی یکبار آن را از زبانشان شنیدم که در جلسه ای که حضرت مهدی، علیه السلام، بوده اند ایشان هم در آن جلسه حضور داشته اند و قصد گفتن آن را نداشتند. من به آنها که اظهار می کنند، حسن ظن ندارم; جز آنکه در حد سیدبن طاووس باشند یا سید بحرالعلوم یا مقدس اردبیلی یا امثال ایشان.
- در آخرین توقیع حضرت به علی بن محمد سمری عبارت «من ادعی المشاهدة... فهو کذاب مفتر» (6) یعنی چه؟
ج) استنباط من این است که منظور از «مشاهده »، نیابت خاصه است. چون که حضرت می خواستند دوران نیابت خاصه را پایان یافته معرفی کنند و لذا به او توصیه می کنند و تو بعد از خودت به کسی در این مقطع درباره نیابت خاصه وصیت نکن که هر کسی بخواهد آن را ادعا بکند دروغگوست و افترا می بندد.
چرا لفظ «مشاهده » به کار رفته است و از الفاظی نظیر نیابت و خلافت که چنان مفهومی از آن استنباط می شود استفاده نشده است؟
صدر توقیع ذیل آن را معنی می کند.
- آیا در عربی «مشاهده » به چنین معنایی به کار رفته است؟
ج) «مشاهده » در عربی به معنی دیدار طرفینی است; یعنی وقتی ما مثلا می گوییم «مضاربه »; یعنی زد و خورد شد. هم زد و هم خورد. «مشاهده » هم به معنی این است که من هر وقت حضرت را بخواهم ببینم می توانم و هم حضرت هر وقت بخواهند می توانند مرا ببینید. این را حضرت نفی فرموده اند. ولی آن قدر که من در این زمینه مطالعه داشته ام، اذکار وختوم زیادی داشته ام، اشخاص بزرگی را ملاقات کرده ام به این نتیجه رسیده ام که قطعا امکان تشرف هست; یعنی اگر تمام عالم جمع شوند بگویند امکانش نیست من باورم نمی شود. چرا که من یقین کرده ام امکانش هست. اما نوع تشرف برای اشخاص مختلف متفاوت است. اکثر آنها که می گویند خدمت حضرت مشرف شدیم راست می گویند کسی را دیده اند و کراماتی از او مشاهده کرده اند ولی خود حضرت نبوده است. غالبا یا اوتاد یا ابدال یا نجبا و یا صلحا بوده اند. یعنی آنها یکی از افرادی را مشاهده کرده اند که در دوران غیبت با حضرت در ارتباطند. البته در بعضی از موارد خود حضرت بوده اند. دیگر آنکه ممکن است بعضی راست بگویند ولی برای آنها مکاشفه شده است و مشاهده نبوده است. ما سه نوع ملاقات داریم: ملاقات در خواب، ملاقات در بیداری و عیان مثل اینکه ما الآن همدیگر را می بینیم و نوع سوم مکاشفه است که حالتی بین خواب و بیداری است. انسان بیدار است ولی در مرز تعبیر و تاویل قرار می گیرد. مثل قضیه سیدرشتی که می گوید دیدم در آن شب حضرت در باغی ایستاده اند و با بیل به درخت می زنند و برفهای آن را می تکانند. مگر حضرت بیکارند که به درخت بزنند که برفهای آن بریزند؟ این مکاشفه بوده و معنا دارد. مکاشفه مثل خواب تعبیر دارد.
آیت الله جوادی آملی: نیل به مقام عصمت انحصاری نیست.
آنچه در جهان امکان یافت میشود، موهبت الهی است: ?وما بکم من نعمة فمن الله??؛ ولیّ نعمتِ همه? نعمتها خداست، لیکن درجات مواهب خدا فرق میکند، علل عادیِ بعضی از امور، فراوان و مشهود است و علل بعضی دیگر مخفی است و گر نه:
أزمَّة الأمور طرّاً بیده ???? والکلّ مستمدَّةٌ من مدده ?
انسان چیزی را با تفویض و اختیار مالک نمیشود که خدا در تحقق آن نقشی نداشته باشد. هر موجود ممکنی به استناد واجب یافت میشود، حتی علوم عادی هم معلّمش خدای سبحان است: ?علَّم الإنسان ما لمیعلم??? درس و بحث و معلم، علل اِعدادی است و علّت فاعلی حقیقی همه? آنها خداست و علت اِعدادی سهمی اساسی ندارد، همچون شیار کردن زمین که علت اِعدادی است؛ کشاورز تنها زمین را شیار کرده، بذر را به دل خاک میسپارد، ولی آن را رویش نداده بارور نمیسازد. فاعل حقیقی که به حبّهای بیجان حیات میبخشد خداست: ?ءأنتم تزرعونه أم نحن الزارعون??، اوست که بذر بیجان را دو نیم کرده رویش میدهد: ?فالق الحبّ و النوی??، از درون، ریشه و از بیرون جوانه میرویاند و به صورت مزروع و سنبل درمیآورد.
انسان میتواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد؛ عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم(علیهم السلام) نیست، البته هر پیغمبر یا امامی باید معصوم باشد، ولی هر معصومی پیغمبر یا امام نیست. با تهذیب نفس میتوان نسبت به آینده مصون ماند و نیز ممکن است گذشته را با کفاراتو… جبران کرد اما نمیتوان آن را به گونهای ترمیم کرد که عصمت نسبت به گذشته تحصیل شود؛ چون نمیتوان واقع شده را تغییر داد، گرچه هر انسانی میتواند قبل از بلوغ، در سآیه? تعلیم و تربیت و تهذیب و تزکیه به جایی برسد که در هنگام بلوغ معصوم باشد.
کسی که از تعلیم و تربیت صحیح اولیای الهی بهرهمند است، ممکن است به مقامی از عصمت نایل شود که در مسائل علمی نیز اشتباه نکند: ?إنتتّقوا الله یجعل لکم فرقانا??، فاروق محض نصیب او گردد، نه بد بفهمد و نه فهمیدهها را بد نگه دارد، گرچه ممکن است بعضی از چیزها را نداند، چون عصمت نیز مانند سایر کمالات وجودی دارای درجات و شئون و شُعب است، نه این که در همه? افراد یکسان باشد.
با تهذیب نفس، مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطرهها از هواجس بد، مراقبه، محاسبه، مشارطه، معاتبه و معاقبه، میتوان از ملکه? عصمت در بخش علم و عمل بهرهمند شد.
آنچه انحصاری و موهبتی است و کسی نمیتواند با تلاش و کوشش آن را کسب کند نبوّت، رسالت و امامت است که: ?الله أعلم حیث یجعل رسالته??? امامان معصوم تنها دوازده نفرند ولی معصوم شدن ممکن است، همچنان که حضرت فاطمه? زهرا (علیها أفضل صلوات المصلین) دارای ملکه? عصمت بود بدون آن که دارای سمت نبوت، رسالت و امامت باشد.
عصمت علمی و عملی گرچه هر دو موهبت است، ولی انسان میتواند زمینه? این دو را در خود فراهم کند تا خدای سبحان که وهّاب مطلق است، برابر استعداد فراهم شده، کمال عصمت را عطا کند: ?واتاکم من کلِّ ما سألتموه??? یعنی هرچه را به لسان استعداد سئوال کردید جواب آن آماده است و خدای سبحان عطا خواهد کرد: «لکل مسألة منک سمع حاضر»??