برای پرورش انسان چیزی مهمتر از توجه مستمر به دل، یعنی معرفت، مراقبت و محاسبت نفس نیست. کسی که حقیقت و ارزش خود را بشناسد، می داند که ارزش جان آدمی به معارف الهی است. دلی که معرفت خدا و اولیای او در آن نیست، «گل» است نه «دل» و آن کس که دارای چنین گوهری نباشد، انسان نیست.
حضرت آیت الله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ص214
«یک وقت رابطهی انسان با خدا در حدّ مناجات، دعا و اینهاست، آن میشود مفاتیح الجنان. یک وقت سفر چهارم از اسفار اربعه را شما میخواهید بگویید [یعنی] که سیر سفر مِن الخلق إلی الخلق بالحق ما باید داشته باشیم، این میشود مفاتیح الحیات. این خیلی فرق است که انسان مناجات کند، دعا کند که میشود مفاتیح الجنان یک وقت است نه، در خلقت از دید الهی دارد میگذرد. این [یعنی] سفر چهارم که سیر مِن الخلق إلی الخلق بالحق [است]، با چراغ حق دارد حرکت میکند، در راه حق دارد حرکت میکند، از منظر خدا دارد حرکت میکند، خدابین است و دارد حرکت میکند.»
جرقهی اولیهی این طرح از حدود 5 سال قبل با فرمایش حضرت آیتالله «جوادی آملی» در خطبههای نماز جمعه در مورد بهتر نگه داشتن محیط زندگی چه در طبیعت و چه در زندگی به عنوان یک شهروند زده شد و سپس با ارائهی طرح تفصیلی و تکمیل آن، کار پژوهشی اثر زیر نظر ایشان آغاز و با رهنمودهای او پیش رفت و در نهایت با بازبینی نهایی استاد و اعمال نهایی نظراتشان پایان یافت.
سالها بود که به نوعی منتظر چنین کتابی بودیم. شاید به نظر برسد که کتابهایی از این دست وجود داشته است. «ثواب العمال و عقاب الاعمال» شیخ صدوق، «حلیة المتقین» علامه مجلسی و تا حدی «الحیاة» جناب آقای حکیمی را میتوان از کتابهایی دانست که در این موضوع نوشته شده است. اما تفاوتی جدی در این میان وجود دارد که باید از آن غافل نشد و آن مسألهی اجتهاد به معنای وسیع و عمیق کلمه است: «در تمامی موارد قبلی گرچه از روایات اهل بیت استفاده شده اما اینها را افرادی نوشتهاند که میتوان نام محدث را به نوعی بر آنان اطلاق نمود. این بزرگواران گرچه روایات زیادی را دیده بودند اما به دلیل آن که فقیه به معنای مصطلح آن نبودهاند بعضاً از جمع سالم بین روایات ناتوان بودهاند.
از آن مهمتر فهم روایات اهل بیت ذیل قرآن است که خود تسلط ویژهای بر قرآن میخواهد که احیاناً در توان برخی از آن بزرگان نبوده است. جهان بینی صحیح و عمیق داشتن که بر فهم صحیح از آیات و روایات مؤثر است هم نکتهی بعدی است که تسلط بر فلسفه میخواهد. شاید بتوان گفت اولین بار در تاریخ تشیع است که چنین مجموعهای زیر نظر فیلسوفی عمیق، مفسری قَدَر و فقیهی برجسته تدوین میشود و همهی آن از زیر نظر تیز بین چنین شخصیتی گذشته است. گذشته از آن که کار، یک کار پژوهشی گروهی بوده و این گروه خود از شاگردان چنان استادی بودهاند و طبعاً در مراحل تتبع و تحقیق اولیه نیز تا حد زیادی نگاه استاد لحاظ شده است.»
تفاوت دیگر این کتاب با کتب مشابه، دیدگاه حکومتی و اجتماعی آن است. یک بخش از پنج بخش کتاب تحت عنوان تعامل مردم و نظام اسلامی است و در آن به موضوعات متعددی در این عرصه پرداخته شده است که شاید مورد غفلت بسیاری از ما بوده است: «مرزبانی و اهمیت آن، آثار معنوی مرزبانی، اهمیت راز داری (حفظ اسرار مسلمانان)، مشارکت سیاسی، شهرداری (خدمات عمومی)، تکدی گری و ... . پرداختن به این مسائل آن هم از زبان آیات و روایات و تبیین آنها میتواند تأثیر بسیاری بر آحاد جامعهی اسلامی داشته باشد و زوایای پنهانی از معارف اسلامی را در عرصهی حکومت و اجتماع آشکار نماید.»
همان طور که گفته شد، کتاب شامل پنج بخش است:
1. تعامل انسان با خود،
2. تعامل انسان با همنوعان،
3. تعامل مردم و نظام اسلامی،
4. تعامل انسان با حیوان،
5. تعامل انسان با خلقت زیست محیطی.
تأملی در این عناوین و نگاهی به فهرست تفصیلی کتاب، نکتهی پیش گفته را تقویت میکند. اکثر مسائل مطرح در این کتاب به نوعی نگاه تمدنی اسلام را روشن میسازد آن هم در نگاهی وسیع که حتی شامل نگاه زیست محیطی اسلام هم میشود. این کتاب نقطهی مقابل تفکر سکولار به دین را به نمایش میگذارد. آری، این کتاب مفاتیح الجنان تمدنی است.
کلام را با سخن نغزی از استاد به پایان میرسانیم:
«از خدای سبحان مسألت میشود که توفیق سلوک اسفار چهارگانه به ویژه سفر چهارم را به امت اسلامی عطا فرماید تا در متن حیات با دین زندگی کنند.»
طبقه بندی: حضرت علامه جوادی آملی
به مناسبت 27 اردیبهشت سالروز عروج آیت الله العظمی بهجت
سلامٌ علیه یَوْمَ یَموُتُ
•خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
مرغ باغ ملکوت را چه به خاک نشینی؟ سبکبالان شیدای حریم حرم را چه به آسودگی؟ وقتی که مستغرق در جلوه دوست در نیاز و راز و نمازی و همه لذایذ و حلاوتهای عالم را به لحظهای از لحظات ذکر یار، نفروشی، آنسان خواهی شد که ایشان شد؛ غرق در محبت و معرفت و پربهجت، چون وارستگان بار یافته در کهکشان؛ همانانی که به مقام بیانتهای انقطاع از غیر و کمال انفصال از ذیل رسیدهاند و در سدرة المنتهی، در صدر هستی، همنشین یار شدهاند. از چیست این؛ جز آنکه خطاب «و لَهَدَیْناهُم صِراطاً مستَقیماً» (نساء/68) قرار گرفتهاند و به کلام و فرمان حق دل سپرده که فرمود: «مُوتوا قَبْلَ اَنْ تَموُتوا»(حدیث قدسی)
راه یافته در حلقه و زمره پر جذبه نور را که اشتیاق و اختیاری نیست تا دل در گرو دیگری نهد. میمیراند تعلق را و میشوید دل را از هر آنچه غیر حقیقت است تا جَلَوهای شود از جلوات حضرت عشق و آینهای برای رؤیت عظمت جلّ و عَلی. میرویاند وجود خویش را در ترنّم اشک و اشتیاق و شیدایی و زنده میشود دلش به عقش؛ چونان زندگانی که حیات طیّبه قرآنی و عرفانی را یافتهاند. اینان را چه به مرگ، که زندهترین زندگان زندگانی ابدیاند.
خدا را مهلتی ای پیر همیشه نوشان از می عشق! اندکی آهستهتر که از وجودت گوهری هنوز نگرفته این دل ما! اندکی تأمل که جانها تازه مدهوش است از نگاه پر شرارهات! اگر چه سکونت کوی دوست را نتوان فروخت به دنیایی، ولیک چه بسیارند دلدادگانت که حق حیات معنوی بر آنان داری. حیات بخش بودی بر مردگانی چون ما؛ چونان که دم مسیحایی حضرت روح الله (س) ساکنان سرکوی دوست را حیاتی جاودانه بخشید تا قیام و قیامت؛ تا ابد! زنده بودی و زنده ساختی، آن سان که در لحظه عروجت باران بهاری، جوانه بر خاک مرده میرویاند. واژهها کوچکتر از آنند که وصف تو بگویند. جملهها نارساتر از وصف بلندای وجودت. به کدام حرف و واژه بسنده کنیم: «منوّر ایمان»، «اسوه پارسایی»، «زنده به عشق»، «مستغرق در صحبت یار»، «همنشین ماه و مهر»، «پرچم هدایت»، «مناره تقوا»، «کوه استوار عرفان»، «بنده نیکوکار»، «عبد صالح»، «استاد کامل»، «ثروتمندترین ابر مرد معنوی جهان»، «دارنده ردای مرگ اختیاری». به کدام واژه تو را بخوانیم که هر واژه را مردان صالحی بر تو نهادهاند که خود از پیوستگان به وادی گمنامی و بینشانیاند. از باریافتگان در تحت قبای ربّ الارباب که فرمود: «اولیائی تَحْتُ قَبایی لا یَعرِفُهم غَیری» (حدیث قدسی) از جمله «فِی السّماءِ مَعْروفون وَ فِی الاَرضِ مَجْهولون». (نهج البلاغه) ما را چه به رهیافتن در حضیرة قدسی آسمانیان! سخن ناگویا و خامه در خود شکافته است، از بیان ذرّهای از بیکرانی ژرفای وجود پر بهجت ایشان.
•گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بر بست و به گردش نرسیدیم و برفت (حافظ)
صبر است مرا چاره هجران، صبر! دیگر چه جای شکایت و اشک و شراره آه؟! با کسی که پای در عقال عقل، بسته نام و ننگ و فریب است، چه جای شرح فراق و داغ تو؟! «فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت» با تو لحظهای از لحظات بودن، آرزوی دیرینه ساکنان سختی کشیده معرفت است. هر کسی را که راه نیست بر حلقه مستان خراباتی! عاقلان، خرابیِ خرابات را مینگرند و شیدایان، آبادی خراب آباد دل. فهم این جمله که داند «ساخت ما را هم او که میپنداشت / به یکی جرعهاش خراب شدیم» (محمود سنجری)
تنها ماییم که دیر رسیده بر قافله معرفت تو، انگشت حسرت به لب، میخوانیم که «نشان یار سفر کرده از که پرسم باز» دلخوش به آنیم که با قافله مطیعان خدا و رسول و وارثان انبیا و صدیقین و شهدا و صالحان، آشناییم و سربلندیم که رفیق و همنشین آنان، هر چند دورادور و پای در گل و مانده در دام نام و نان! اگرچه «زبان خامه ندارد، سر بیان فراق»، لیک خرسندیم به دوستی با دوستان بهترین دوستان خدا و پیوستگی با کریمه نور که فرمود: «وَ مَنْ یُطع الله و الرسول فاولئک مع الذین اَنعَمَ الله علیهم من النّبیّینَ و الصّدیقین و الشهداء و الصالحین و حَسُنَ اولئکَ رفیقاً» (نساء/69)
داغ دل ما را چه شفا و مرهمی است، جز به این امید که شادان و خرامان به حریم آسمانیان در زمزمه با امام غایب از دیده، چنین پر کشیدی ای آسمانی مرد!
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم که پیش چشم بیمارت بمیرم
چنان پر شد فضای سینه از دوست که فکر خویش گم شد از ضمیرم
قدح پر کن که من در دولت عشق جوانبخت جهانم گرچه پیرم
خوشا آن دم کز استغنای مستی فراغت باشد از شاه و وزیرم
من آن مرغم که هر شام و سحرگاه زبام عرش میآید صفیرم (حافظ)
کنون که وجود ایشان در جوار رحمت حق آرمیده و بانگ الرّحیل فرموده، شنوایان و بینایان اهل راز، این خطاب حق را میشنوند و میبینند:
«و سلامٌ عَلیه یَومَ وُلِدَ و یَومَ یَموتُ و یَوْمَ یُبعَثُ حیّاً» (مریم/ 15)
منبع : تفسیر و شرح صحیفه سجادیه جلد یک (نوشته: استاد حسین انصاریان)
«بشر روى سوّمین سیّاره یک ستاره صغیر، واقع در کهکشانى به نام کهکشان داخلى زندگى مىکند، مع ذلک آن چنان هوشمند است که مىخواهد عظمت خیره کننده تمام جهان را درک کند. نمودارهاى زیر نشان مىدهد که او تا چه اندازه در این کوشش خود موفّقیّت حاصل کرده است.
مسافاتى که در این جا داده مىشود بر حسب سال نورى است، یعنى براى احتساب آن باید در نظر بگیریم که نور در هر ثانیه 000/ 186 میل معادل 000/ 300 کیلومتر مىپیماید، با این حساب یک سال نورى بالغ بر شش تریلیون میل است.
مسافات این جهانهاى تو در تو از یکدیگر آن قدر زیاد است که هر طبقه فضایى به نوبه خود فقط لکّه خالى در میان طبقه دیگر فضا محسوب مىشود. مثلًا منظومه شمسى که فضاى نخست نامیده مىشود در داخل فضاى 2 تنها یک خال تلقّى مىشود و همین طور فضاى 2 در قبال فضاى 3 تا آخر.
فضاى 1 منظومه شمسى: خورشید هشت دقیقه نورى یا 93 میلیون میل از زمین دور است و عرض آن فقط یک هزارم سال نورى است.
فضاى 2 نزدیکترین ستاره: این ستاره را که آلفاسنتورى نامگذارى کرده اند 3/ 4 سال نورى از زمین فاصله دارد، یعنى هرگاه یک سفینه فضایى با سرعت یک میلیون میل در ساعت از زمین حرکت کند تقریباً سه هزار سال طول مىکشد تا به این ستاره خیلى نزدیک برسد.
فضاى 3 کهکشان داخلى: کهکشانى که زمین در داخل آن قرار دارد شبیه یک ظرف پر از ستاره و گاز و غبار است که 000/ 100 سال نورى فاصله دارد، ما بین 100 میلیون ستارهاش، خورشید زمین و ستاره آلفاسنتورى فقط یک نقطه نور در لبه خارجى این کهکشان مارپیچى به حساب مىآید.
فضاى 4 نزدیکترین کهکشان: این کهکشان را (آندرومدا) نام گذاشتهاند و 2/ 2 میلیون سال نورى از کهکشان داخلى دور است، مع ذلک منجّمان آن را آن قدر نزدیک مىدانند که به آن کهکشان خواهر نسبت داده و قسمتى از گروه کهکشانهاى داخلى تلقّى مىکنند.
(آندرومدا) نیز به شکل مارپیچ است که در کنارههاى آن ستارههاى جوان سکونت اختیار کرده و درون غلیظش را ستارگان قدیمى سوخته شده اشغال کردهاند.
فضاى 5 دورترین کهکشانها: (کازارها) از تازهترین اکتشافات علوم نجوم هستند، نزدیکترین آنها با علامت 273- 3 در فاصله 2 میلیون سال نورى واقع است.
دورترین آنها که با علامت 147- 3 شناخته شده شش بیلیون سال نورى فاصله دارد.
تا این جا منجّمان معتقدند که تازه تا نیمه راه کناره قابل رؤیت جهان با عظمت، پیش رفتهاند و هنوز فضاهاى نامکشوف دیگرى را باید بیابند.» «1» کهکشانى که منظومه شمسى و کرات اطراف آن جزء کوچکى از آن به شمار مىرود محیطش 950 کاترلیون متر است، در این کهکشان که ما به آن تعلّق داریم چندین نوع ستاره وجود دارد که بعضى از آنها به نام خورشیدهاى آبى رنگ نورشان 000/ 50 بار شدیدتر و قوىتر از خورشید ما است. این کهکشان، پر از ستاره و پر از گاز و غبار است.
کهکشانها و منظومهها و صورتهاى فلکى نیز مثل زمین و مرّیخ و زهره که به دور خورشید مىچرخند دور خود و دور کهکشانهاى بزرگترى نیز مىچرخند.
برخى از این کهکشانها با سرعت 200 کیلومتر در ثانیه دور خود یا دور فضاى نامتناهى گردش مىکنند.
تعداد کهکشانهایى که تاکنون شماره کردهاند از یک میلیارد تجاوز مىکند. هر یک از این کهکشانها ستارگانى دارند که از لحاظ عظمت هزاران برابر خورشید ما است، فقط کهکشانى که کره زمین در آن قرار دارد یکصد هزار میلیون ستاره دارد.
یونانیان به اعداد و روابط آنها با پدیده های طبیعی اعتقاد بسیاری داشته اند، تا آنجا که فیثاغورث و طرفدارانش ادعا میکردند که اعداد سازنده جهان هستی میباشند و هرچیزی با اعداد قابل بیان است. بد نیست همینجا توضیح مختصری درباره یکی از دلایل فروپاشی این مکتب بدهیم؛ هنگامی که فیثاغورثیان میخواستند معروفترین قضیه خود - در مثلث قائم الزاویه مجذور طول وتر برابراست با مجموع مجذورات طول دو ضلع دیگر - را بیان کنند، با این پرسش مواجه شدند که اگر در مثلث قائم الزاویه ای طول هریک از اضلاع مجاور برابر یک واحد باشد طول وتر چه عددی میشود ؟
و فیثاغورثیان که ادعا میکردند، اعداد سازنده جهان هستی میباشند و هر چیزی با اعداد قابل بیان است حال نمیتوانستند آن عدد را بیان کنند؛ پس با هم عهد کردند که هیچ کدام این بحث را جایی عنوان نکنند و برای مخالفان هم مجازاتهای سنگین در نظر گرفته شد و برای همین هم امروزه به این عدد یعنی رادیکال دو، عدد گنگ میگویند، یعنی عددی که نباید ماهیت آن فاش شود. ولی این راز هم مانند دیگر اسرار فاش شد و مکتب فیثاغورس ...!
فلاسفه یونانی، بحث یک رابطه هم بین موسیقی و اجرام آسمانی (موسیقی کیهانی)عنوان کردند؛ استاد بینش در کتاب سه رساله فارسی در موسیقی آورده "طرفداران و پیروان مکتب فیثاغورث اعتقاد داشتند که فاصله های کرات آسمانی از یکدیگر به نسبت فاصله های اعدادی است که نغمات آوازها را میسازند و گردش آنها نیز نغمه ساز میکند که روح عالم است و آن را گوش مردم به واسطه عادت یا عدم استقلال آنها را در نمی یابد". (در ادامه توضیح خواهیم داد که چطور میتوانید صدای کرات آسمانی را بشنوید)
هارمونی جهان و صدای سیارات
یوهان کپلر (1571- 1630) منجم آلمانی که روابط مهمی را میان اجرام آسمانی و ریاضیات کشف کرده، با استفاده از حرکت سیارات آهنگی برای آنها نوشت و آن را در کتاب خود " هارمونی جهان" بیان کرد و در قرن 19 دو نفر به نامهای راف و راجرز این آهنگها را اجرا نمودند.
بعضی از سیارات در حرکات خود صدایی شبیه به وزوز و یا بعضی دیگر صدای فش فش، یا صدایی شبیه به صدای امواج دریا، یا صدایی سوت مانند یا صدایی شبیه به صدای هلیکوپتر یا آژیر آمبولانس و ... دارند. اما چطور میتوان صدای سیاره ای مثل مشتری را شنید ؟
(این قسمت از مجله نجوم انتخاب شده است!) در سال 1334 برای نخستین بار اخترشناسان دریافتند که بر روی موجهای کوتاه، پارازیت های ناشناسی ظاهر میشود. بعدها معلوم شد این پارازیتها از سیاره مشتری است! این سیگنالها درگستره 10 تا 40 مگاهرتز بودند. (بسامدهای کمترازاین مقدار بندرت در یونسفر زمین نفوذ میکنند)، منبع این سیگنال ها مشخص است، اما بنظر میرسد این سیگنالها حاوی نوسانهای پلاسمایی، لرزش گازرقیقی از الکترونها که در میدان مغناطیسی مشتری به دام افتاده اند باشد .
هنگامی که مشتری بالای سرشماست یعنی بیشترین ارتفاع را نسبت به زمین دارد، می توانید روی رادیو موج کوتاه خود صدای مشتری را در فاصله 18-22 مگاهرتز (که در 19 مگاهرتز بیشتر است) بشنوید. سعی کنید رادیو را در محلی که تداخل مصنوعی وجود ندارد قرار دهید. این صدا شبیه صدای امواج دریاست و در هر 20 دقیقه 1-6 بار ظاهر شده و در ثانیه 1-3 بار شنیده میشوند.
در هر موجود زنده ایی آهنگی ویژه نوشته شده است و در تمام هستی همه مشغول نواختن آهنگی منحصر به فرد هستند. در انسان، هر ژن (و پروتئین مربوط به آن) خود، آهنگی پیچیده می*سازند و بدین سان، هر انسان تبدیل به کنسرت باشکوهی می*شود، در حالیکه خود در کنسرت آفرینش یک آهنگ است.
کلمة Universe (به معنای جهان) که در زبان انگلیسی برای توصیف بی*نهایت و فضای لایتناهی به کار می رود از دو جزء UNI به معنی یک و Verseبه معنی آواز ساخته شده است؛ جهان یعنی یک آواز. به تازگی دانشمندان علم ستاره*شناسی، بعد از تحقیقات وسیع و طولانی، به این نتیجه رسیده*اند که آفرینش نه با یک انفجار عظیم (به نام بیگ بنگ) که با نوایی آرام آغاز شده است. نوایی که به تدریج منتشر شده و اکنون در تمام فضا جریان دارد. محققان در دانشگاه کمبریج نیز دریافته*اند که خورشید کهکشان پرسیوس آوازی خاص و ریتمیک می*خواند. (1) اصوات و نواها نه تنها در اعماق فضا، بلکه در مولکولها و اتمها نیز یافت شده*اند. دکتر دیوید دیمر (2) زیست شناس و سزوان ژاندر(3)موسیقی دان، بسراغ شگفت*انگیزترین مولکول حیات یعنی DNA رفته*اند. این ایده کهDNA و موسیقی ممکن است با یکدیگر مرتبط باشند برای اولین بار توسط دکتر سوسومواوهنو (4) مطرح شد. DNA نردبانی مارپیچ است که از یکسری رمز تکرار شونده تشکیل شده است. رمزهایی که با ترجمه بخش اندکی از آن، پروتئین*ها و در نهایت موجودات زنده شکل می*گیرند. DNA زبان رمز مشترک در بین تمامی موجودات زنده روی کرة زمین می*باشد، در آغاز حیات تاکنون، و راستی این زبان مشترک چه می*گوید؟
دکتر دیمر و ژاندر، در طی آزمایش های علمی و با ثبت ارتعاشات مولکول DNA به وسیله اسپکترومتر مادون قرمز و تبدیل فرکانسها به نت موسیقی، سعی کردند این زبان مشترک را به صوت ترجمه کنند.(5) و حالا سؤال این است: آیا این اصوات و نتها، ملودیک و آهنگین هستند و یا DNA تنها مجموعه*ای نامنظم و تصادفی از صدا و فرکانسهاست؟
آنها فرکانسهای DNA یک سلول را به نت ترجمه کرده و شروع به نواختن کردند. نتیجه شگفت*انگیز بود، یک موسیقی بسیار زیبا!
ژاندر در این رابطه می*گوید: برخی از این ترکیبات فرکانسها، بسیار حیرت*انگیز بودند. با شنیدن آنها من به موسیقی زندگی خودم گوش می*دادم.
بسیاری از افرادی که به موسیقی DNA گوش دادند، کاملاً هیپنوتیزم و مسحور شده*اند و بسیاری دیگر نیز ساعتها گریسته*اند. برخی دیگر اذعان کرده*اند که این موسیقی نوایی از درون آنهاست و آنهایی که با موسیقی کلاسیک آشنایی داشتند به شباهت موسیقی DNA با آثار نوابغی چون باخ، برامز، شوپن و…اشاره کرده*اند.
دکتر اوهنو در این باره می نویسد: ملودی های DNA با عظمت و الهام بخش می باشند. بسیاری از افرادی که برای اولین بار این موسیقی را می شنوند، شروع به گریه می کنند. آنها نمی توانند باور کنند که بدنشان – که تا حالا اعتقاد داشتند فقط تجمعی از مواد شیمیایی است – شامل چنین هارمونی های معنوی و الهام بخشی باشد.
نه تنها می توان با DNA موسیقی ساخت، بلکه حتی امکان معکوس کردن فرایند نیز ممکن است. به بیان دیگر شما یک بخش از موسیقی را برداشته و نت ها را به واحدهای سازنده DNA (نوکلئوتیدها) برمی گردانید . در پایان نتیجه شبیه یک رشته از DNA می شود. اوهنو تلاش کرد تا با قطعه شوپن این کار را انجام دهد. در پایان نتیجه شبیه یک ژن سرطانی شد!
دانشمندان از نتایج این یافته ها در تحقیقات پزشکی نیز استفاده کرده اند. اگر شما هم اهمیت دنبال کردن این آواها را بدانید ممکن است به این نتیجه برسید که با بررسی دی ان ای در تریلیونها سلول بدن و دانستن نوسانات آنها شاید راهی برای بیش از پنج میلیون نفری که از سال 1990 مبتلا به سرطان تشخیص داده شده اند، پیدا شود. فابین مامن یک متخصص بیوانرژی است که با کمک هلن گریمال بیولوژیست و موسیقی دان، بیش از یک و نیم سال بر روی افکت های سلولهای سرطانی در مرکز ملی فرانسه که یک مرکز معتبر تحقیقات اند است کار کرده اند. آنها به این نتیجه رسیده اند که سلول های بافتهای سرطانی صداهای مغشوش و ناهنجاری تولید می کنند.
و علاوه بر این در آزمایش ها بسیاری ثابت شد که قرار گرفتن سلولهای سرطانی در معرض صداها و امواج صوتی، تغییراتی اساسی در آنها ایجاد می کند،صداهایی که آوادرمانی را به عنوان یک پتانسیل قوی درمانی برای این نوع بیماریها و موارد بسیار دیگری مطرح می کند. مامن همچنین تحقیقاتی را بر روی دو بیمار مبتلا به سرطان سینه دنبال کرده است. هر خانم به مدت سه ساعت در روز در طول دوره یک ماهه تحت آوادرمانی (موسیقی درمانی) قرار گرفتند. پس از اتمام دوره درمان، تومور یکی از آنها کاملا ناپدید شد، اما بیمار دوم مجبور شد تومور را جراحی کند. جراح او گزارش می دهد که اندازه تومور کاملا کوچک شده بود و تا حد بسیار زیادی هم تحلیل رفته بود.
از این یافته ها به این نتیجه می رسیم که وقتی اندامهایمان بصورت هماهنگ آواز می خوانند ما سلامت هستیم و وقتی که آنها خارج از تنظیمشان آواز می خوانند ما احساس بیماری می کنیم.
و این داستان شگفت*انگیزتر می*شود اگر بدانیم که تمام سلولهای بدن یک موجود زنده، دارای یک نوع DNA منحصر به فرد هستند و DNA هر موجود (با وجود زبان و ساختار مشترک)، با DNA دیگری متفاوت است و این بدین معناست که در هر موجود زنده آهنگی ویژه نوشته شده است و در تمام هستی، همه مشغول نواختن آهنگی منحصر**به*فرد هستند. تصور کنید چگونه 100 تریلیون سلول در بدن هر انسان در حال خواندن آوازی یگانه هستند و شاید این آواز، هم* آوا با آواز کهکشان پرسیوس باشد! چرا که نه؟ موسیقی*دان و رهبر ارکستری که نتها را در آغاز آفرینش نوشته است یکی بوده و یکی هست.
نکات جالب توجه دیگری نیز در این تحقیقات و یافته*ها وجود دارد. هر چه موجود از نظر تکاملی (تکامل در زیست*شناسی) پیشرفته*تر بوده، موسیقی DNA آن نیز پیچیده*تر شده است. یک جاندار تک سلولی با داشتن DNA کمتر و پروتئین*های محدودتر، موسیقی ساده*تری ایجاد می*کند. در حالیکه در انسان، هر ژن (و پروتئین مربوط به آن) خود، آهنگی پیچیده می*سازند و بدین سان، هر انسان تبدیل به کنسرت باشکوهی می*شود، در حالیکه خود در کنسرت آفرینش یک آهنگ است.
و راستی در کنسرت بزرگ جهان ما آهنگ را چقدر هم*آهنگ می*نوازیم؟ آیا، هم آواز با هستی و خیره به دستان رهبر ارکستر می*نوزایم؟ آیا با هر حرکت آرام او، آرام و با هر اشارة سریع، تند می*زنیم؟ شاید هم ساز خودمان را می*زنیم؟
1-مقاله آوای علم، روزنامه گلدن برید، دسامبر 2003
2- Divid dimmer
3- Susan Alexjander
4- Susumu Ohno
5- روش آزمایش به این صورت بود که ارتعاشات با استفاده از اسپکترومتر مادون قرمز اندازه گیری می شوند. با قرار دادن هر بخش از DNA در مقابل اشعه مادون قرمز و اندازه گیری طول موج اشعه جذب شده، این کار انجام شد و سپس نسبتهای فرکانس نوری به فرکانس صوتی تبدیل شد.
اینجا میتونین یک موسیقی DNA گوش کنین: www.yourdnasong.com
آیت الله جوادی آملی درخصوص احوال مرگ می فرمایند:
اما اینکه حضرت باری تعالی در قران فرمود: ?فلاتموتن الاّ و انتم مسلمون? نهی از مرگ که یک امر اضطراری است، به لحاظ آن قیدی است که امر اختیاری است. به کسی نمیشود گفت نمیر! اما میشود گفت: کافر نمیر! اصل موت امر ضروری است؛ چون ?کل نفس ذائقة الموت? و انسان محکوم موت است. نمیشود به کسی گفت نمیر، اما میشود گفت کافر نمیر، مسلمان بمیر! خب چگونه انسان مسلمان میمیرد؟ تا اسلام ملکه نباشد به همراه انسان رحلت نمیکند و نمیآید. فرمود: ?فلا تموتن الاّ و أنتم مسلمون? این ضمن اینکه از این حقیقت به توصیه یاد کرده است، مرگ را گوشزد کرده است، فرمود: مبادا بیدین بمیرید.
این مبادا بیدین بمیرید یعنی دینی فراهم کنید که با شما تا قبر باشد. یعنی ایمان مستقر فراهم کنید. چون ایمان اگر مستودع باشد با فشار مرگ گرفته میشود. این طور نیست که فشار مرگ نظیر فشارهای بیماریهای دیگر باشد که قابل تحمل باشد. چون اگر قابل تحمّل باشد که روح بدن را رها نمیکند. پس اگر تمام اعضای بدن انسان را تکه تکه کنند، دردش همانند مرگ نیست، نمیشود آن را توصیف کرد. اگر قابل تحمل بود بدن را روح ترک نمیکرد.
این کلمه چند جمله ای از این کمترین در وصف صدر المتألهین است که از من خواسته اند و من نوشته ام و تقدیم داشته ام:
"و اتیناه الحکمه و فصل الخطاب"*"و من یوت الحکمه فقد أوتی خیرا کثیرا"
(سوره 28،آیه 21_و سوره 2،آیه 270)
من مات و میراثه الدفاتر و المحابر وجبت له الجنه(رسول الله_ص_)
خورشید آسمان معانی،سلطان سریر معارف آسمانی،حکیم متأله نائل به معرج اسرار ربانی،عارف ذو المنقبتین واصل به ذروه علم و عمل آداب انسانی،مفسر متبحر غواص بحار حقایق قرآنی،شارح متوغل در انوار دقایق وسایط فیض رحمانی،عالم باهر بارع صمدانی،متفنن به جمیع علوم و فنون،مصداق بارز"ن و القلم و ما یسطرون"،صاحب کتاب علیینی الأسفار الأربعه فی الحکمه المتعالیه"کتاب مرقوم یشهده المقربون،فائق بر حکمای باذخ و علمای راسخ پیشین،آیت کبرای حق:قوام الدین محمد بن ابراهیم بن یحیی قوامی شیرازی شهیر به صدر المتألهین.
آن جناب را آثار قلمی بسیار عظیم الشأن است که همه آنها تفسیر انفسی آیات قرآنی و روایات صادر از اهل بیت عصمت و طهارت اند،و اسفار یاد شده ام الکتاب تراث علمی اوست.و حقا شجره طیبه ای بود که "اصلها ثابت و فرعها فی السماء توتی اکلها باذن ربها"و دانشمندان بزرگی در محضر انور او به کمال رسیده اند که هر یک از کواکب قدر اول آسمان حکم و معارف اند،و حقیقت امر درباره وی همان است که استادش میرداماد حسینی گفته است:
جاهت صدرا گرفته باج از گردون داده است به فضل تو خراج افلاطون
در مسند تحقیق نیامد چون تو یک سر ز گریبان طبیعت بیرون
در سفر حج سنه1050 ق در بصره ندای"یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی"را لبیک گفته است و به جنت ذات پیوسته است(رفع الله درجاته)
کلمه 461 هزار و یک کلمه ج5
طبقه بندی: حضرت علامه حسن زاده آملی
امروز نمایشگاه کتاب تهران، میزبان قدوم پربرکت دو استوانه علم و عرفان بود. حضرت علامه حسن زاده آملی و حضرت علامه جوادی آملی.
لازم به ذکر است هر دو بزرگوار از غرفه کتب عربی دیدن کردند و در این بازدیدها وزیر ارشاد نیز ایشان را همراهی می کرد.
در روزهای اخیر کتاب «مفاتیح الحیات» آیتالله جوادیآملی نیز در نمایشگاه کتاب تهران رونمایی شد و تمام 5000 نسخهی این اثر نیز در همان روزهای ابتدایی نمایشگاه کتاب به فروش رفت.
اخبار و تصاویر مربوط به این بازدیدها متعاقباً نمایش داده می شود.
طبقه بندی: حضرت علامه حسن زاده آملی
حضرت آیت الله جوادی آملی با تبیین چگونگی نزول جبرئیل بر حضرت صدیقه کبری(س)، این امر را غیرمنافی با اختصاص نزول احکام شریعت بر انبیای الهی دانست.
این مفسر قرآن کریم با اشاره به وجود آیات برجسته در هر سوره از قرآن کریم بیان داشت: خود قرآن کریم نیز جریاناتی دارد که برخی از آن جریانات به منزله غُرر (نکات برجسته) کل قرآن است. داستان مباهله، آیه تطهیر و سوره هل اتی از این قبیل است و در تمامی آنها وجود مبارک حضرت زهرا (س) حضور فعال دارند.
وی افزود: اگر حضرت در تمام این قصه ها حضور دارد بنابراین می توان روایاتی که درباره نزول جبرئیل بر آن حضرت است را هم به دیده قبول نگاه کرد.
این مفسر قرآن کریم در ادامه با بیان نکاتی پیرامون آیه های قرآن کریم، به وعده الهی مبنی بر اعطای پاداش به مومنان عالم و عامل اشاره کرد و با تقسیم بندی نعمت های الهی به دنیوی و اخروی، تعلیم الهی را یکی از این نعمت ها دانست و اظهار داشت: این تعلیم یک تعلیم خاص است و غیر از «یعلمهم الکتاب و الحکمه» است که با لسان پیامبر (ص) به عموم جامعه این فیض را می رساند. اما در اینجا خدا معلم میشود و اگر او چیزی را تعلیم کند دیگر اشتباه و سهو و خبط و امثال ذلک در آن راه ندارد.
وی این تعلیم را به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم دانست و اضافه کرد: در تعلیم مستقیم نیز گاهی تعلیم با صعود عبد سالک است و گاهی با نزول فیض الهی به عبد سالک.
حضرت آیت الله جوادی آملی با اشاره به آیاتی از قرآن کریم، نزول فرشتگان بر مومنان را یکی دیگر از نعمتهای الهی خواند و گفت: بخشی دیگر از آیات این است که اگر کسی با تقوا بود و منحرف نشد، فرشتگان بر او نازل می شوند «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَة».
وی افزود: حضرت صدیقه کبری (س) جامع تمامی این مراحل کمالات علمی و عملی بود. اینکه در برخی روایات وجود مبارک امام صادق (ع) فرمود جبرئیل بر جده ما نازل می شد و مطلبی را با ایشان در میان میگذاشت در حالیکه جبرئیل بر همه انبیا نازل نمیشد و تنها بر برخی انبیای برجسته وارد می شد، حال اینکه جبرئیل بر حضرت زهرا(س) نازل می شود نشانه عظمت و جلال و شکوه آن حضرت است.
استاد درس خارج حوزه علمیه در ادامه به بیان توضیحاتی پیرامون نزول فرشتگان بر مومنان پرداخت و بیان داشت: اگر چیزی جزو شریعت و قوانین کلی باشد نزول فرشتگان در مورد این مسائل مخصوص انبیا است، اما اگر فرشته ای نازل شود و در مدار شریعت دستور خاصی بدهد، مثلا فلان نماز را بخوان و یا فلان ذکر را بگو، این دیگر نیاز به نبوت ندارد چرا که حکم کلی نیست بلکه دستور خاصی نسبت به یک شخص است که اگر آن را بدون دستور خاص و به قصد قربت هم انجام بدهیم ثواب دارد چون به قصد ورود نیست.
وی اضافه کرد: بنابراین اگر در روایات آمده که امام صادق(ع) فرمود جبرئیل بر جده ما، فاطمه زهرا (س) نازل شد و دو رکعت نماز به او یاد داد، این امر قابل قبول است زیرا این شریعت و حکم کلی نیست تا اختصاص به انبیا داشته باشد، بلکه این دستور خاصی است که با اطلاقات و عمومات هماهنگ است.
این مفسر قرآن کریم در پایان با اشاره به وجود ادعیه مورد عنایت همه ائمه و معصومین همانند صحیفه سجادیه، به ذکر نماز و دعایی از صحیفه فاطمیه پرداخت که بنابر روایت به وسیله جبرئیل به آن حضرت آموخته شد بود و مومنان را به انجام این اعمال دعوت کرد.
گفتنی است، بنابر روایت وارد شده، این نماز دو رکعت است که در رکعت اول یک حمد و صد مرتبه سوره قدر و در رکعت دوم یک حمد و صد مرتبه سوره اخلاص خوانده می شود، و مشروح این نماز و دعای بعد از آن در کتاب صحیفه فاطمیه، صفحه 24 وجود دارد.
طبقه بندی: حضرت علامه جوادی آملی