استاد علامه حسن زاده آملی
آنچه انسان خواهان آن است وبالفطره همچون تشنهای که جوینده آب سرد و زلال وگوارا است از هر سوی آن را میجوید، رسیدن به حقایق اشیاست که ادراک ونیل بدانها بهترین لذات انسانی (که همان لذت عقلی است ) میباشد که جناب ختمی مرتبت محمد مصطفی (صلّ اللهُ علیه وآله ) میفرمایند: اللهُّمَ أَرِنِی ألْأَشْیاء کَما هِیَ .
لیک استعدادها مختلفند وهر کسی را بهر کاری ساختند. همه افراد رنج تحمل بار سنگین علم را نمیکشند و بدان دست نمییابند. از این روی مردمان به سه دسته شوند :
اول آنان که چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند وبا اهل علم وبرهان همواره سر لجاج وعناد باشند وبخواهند با حق واهل حق ستیزگی نمایند ویا پنجه علمی دهند وکُشتی علمی بگیرند. لذا باید با آنان به جدان برخیزند، آن هم به طریقهای احسن که غرض وهدف از این جدال فقط نجات غریق یا دفع شرّ وفتنه است (جدال احسن) .
دوم، بسیاری مردم بر حسب فطرت دوستار معارف، اهل معرفت و اعمال نیکو ورفتار شایسته هستند وبر آن راغب واز آن لذت میبرند هر چند به حال اهل علم غبطه میخورند واز نادانی خود رنج میبرند، اما طاقت تحمل بار استدلال وبرهان را ندارند از این رو بر اینان دستور بر خطابه است به گونهای که اعمال شایسته واقوال آراسته، معروف و منکر را به آنان تعلیم میدهند وبا بیان سیرهی فعلی وقولی مردان حق، در مقدمات خطابی، اینان را در راه رستگاری نگه میدارند از این روست که فرمودهاند: برهان، خواص را به کار آید و خطابت عوام را.
دسته سوم اهل برهانند که علم میزان را رهبر اندیشهای خویش دانند و بر احقاق حق و اثبات واقع و نیل به حکمت مصمم هستند. خدای سبحان به پیامبرش حضرت خاتم الانبیاء( صلّ اللهُ علیه وآله) دستور میهد که بندگانش را به سه طریق ؛ برهان، خطابه وجدال احسن به راه پروردگارشان بخواند. وصنعت شعر منطقی را بر او روا و سزا نمیداند تا چه رسد به مغالطه.
ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ? نحل126 ?
حکمت، برهان است وموعظه حسنه، خطابه وجادلهم ؛جدال احسن.
جناب ابن فناری می فرماید: اهل الله بالذات با خدایند و بالعرض در بهشتند، اما اهل بهشت با بهشت بالذاتد و با خدا بالعرض و اگر احیاناً نزد خدا می روند، عارضی است.
برای عارف، رفتن به نزد خدا، ذاتی است و اگر هم به بهشت قدم بگذارد، برای او عارضی است، یعنی خارج از جان آقای عارف است. این است که امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: هرگز در بهشت به دنبال عارف نگردید، چون بهشت داخل ذات عارف نیست. اگر خواستی از عارف نشانی و آدرسی بگیری، نشانی او را پیش خدا بگیرید. اگر عارف به بهشت قدم می گذارد، برای این نیست که بهره ای از بهشت ببرد، بلکه بهشت به قدم او افتخار می کند و متبرک می شود. لذا پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر انبیاء و تمامی کمّلین به بهشت می روند، اما نه از این باب که از بهشت چیزی بگیرند، زیرا عارف هرگز از خارج ذات خود چیزی نمی خواهد و امری که عرضی است، هرگز ذاتی عارف نمی شود. چون اصلاً آن را طلب نکرده است و اعمالش همه قربة الی الله بوده است.
از نظر فقهی، نماز کسی که به نیت رسیدن به بهشت و حور و غلمان و امثال اینها خدا را عبادت کرده، باطل نیست، اما عارف می گوید: قربة الی الله ذاتی توست و هرگز عرضی نمی تواند مقوّم ذاتی باشد. بهشت نسبت به عارف عرضی است و ذات عارف فقط با حق است، لذا بهشت مقوّم ذات عارف نیست و فصل حقیقی عارف و صورت حقیقی او فقط با خداست، اما صورت عابد و زاهد، بهشت است. این است که بهشتی از بهشت لذت می برد و به تعبیر قرآن، بهشت برایش دارالقرار است ولی عارف از بهشت گریزان است. یعنی همین بهشتی که دارالقرار است، برای عارف بی قراری و دار الفرار است، زیرا در ذاتش نیست و آنچه در خارج ذات باشد، قرارگاه نمی شود.
الهی زاهد از تو حور می خواهد قصورش بین
به جنت می گریزد از درت یا رب شعورش بین
اسرار حج
از قربانی ظاهری تا قربانی معنوی
آیت الله علامه رفیعی قزوینی
قربانی در روز عید (قربان) صورتی دارد و باطنی؛ صورت آن کشتن حیوانی با صفات و ویژگی های خاصی است و باطن آن کشتن نفس حیوانی است؛ زیرا انسان در مرتبه ی نفس حیوانی با حیوان فرقی ندارد؛ کشتن گوسفند صورت مجشم ذبح نفس است؛ با این فرق که ذبح گوسفند ارتقاء به مقام اعلاء نیست و انسان از ذبح نفس به مقام کمال انسانیت می رسد و اهلیت قرب پیدا می کند. بنابراین قربانی روز عید، اشاره به ذبح نفس حیوانی است، نه نفس عقلانی.
در قربانی، با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم، حلقوم و دو رگ متصل به حلقوم را باید برید. کشتن نفس اماره ی حیوانی چطور است؟! اگر مار را از طرف دم قطعه قطعه کنی، باز نیش می زند، بلکه بدتر می زند؛ مار را باید از سر برید. سر نفس انسانی، هوا و هوس است. هرگاه خواستی حیوان نفس را بکشی، باید هواهای نفس را بکشی.
آیت الله سید علی آقا قاضی در یکی دیگر از نامه هایش چنین می نگارد: « بسم الله الرحمن الرحیم، بعد حمدالله جل شأنه و الصلاة والسلام علی رسوله و آله؛ حضرت آقا! تمام این خرابی ها که از جمله است وسواس و عدم طمأنینه، از غفلت است؛ و غفلت کمتر مرتبه اش، غفلت از اوامر الهیه است و مراتب دیگر دارد که به آنها إن شاء الله نمی رسید و سبب تمام غفلات، غفلت از مرگ است و تخیل ماندن در دنیا؛ پس اگر می خواهید از جمیع ترس و هراس و وسواس ایمن باشید دائماً در فکر مرگ و استعداد لقاء الله تعالی باشید و این است جوهر گرانبها و مفتاح سعادت دنیا و آخرت؛ پس فکر و ملاحظه نمائید چه چیز شما را از او مانع و مشغول می کند، اگر عاقلی!
و به جهت تسهیل این معنی چند چیز دیگر به سر کار بنویسد بلکه از آنها استعانتی بجوئی:
اول ـ بعد از تصحیح تقلید یا اجتهاد مواظبت تامه به فرائض خمسه و سائر فرائض در احسن اوقات؛
و سعی کردن که روز به روز خشوع و خضوع بیشتر گردد؛
و تسبیح صدیقه طاهره ـ صلوات الله علیها ـ بعد از هر نماز؛
و خواندن آیه الکرسی ـ کذلک ـ ؛
و سجده شکر و خواندن سوره « یس » بعد از نماز صبح؛
و « واقعه» در شبها؛
و مواظبت بر نوافل لیلیه؛
و قرائت مسبّحات در هر شب قبل از خواب و خواندن معوذات در شفع و وتر و استغفار هفتاد مرتبه در آن و ایضاً بعد از صلاة عصر؛
و این ذکر را بعد از صلوات صبح و مغرب یا در صباح و عشاء ده دفعه بخوانید: « لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی أن یحضرون إن الله هو السمیع العلیم. »
مدتی به این مداومت نمائید بلکه حالی رخ دهد که طالب استقامت شوید إن شاء الله تعالی.
سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر
در رکعت سوم و چهارم نمازهای شبانه روزی ، این چهار جمله را سه بار قرائت کند و می تواند به جایش سوره حمد را آهسته ، یک بار بخواند .
ترجمه : سبحان الله : خدا منزه از نقص ماسوی است .
و الحمدلله : سپاس مخصوص خداوند است .
و لا اله الا الله : ماسوی همه آیتند و فانی در ذات الله .
و الله اکبر : خدا بزرگ تر از وصف ماست .
از امام صادق (ع) سؤال شد ، چرا کعبه را کعبه نامیدند ؟ فرمود : چون مربع است .
پرسیدند : چرا مربع شد ؟ چون مقابل بیت المعور است و آن مربع است .
چرا بیت المعور مربع شد ؟ فرمود : چون محاذی عرش است که آن مربع است .
پرسیدند : چرا عرش مربع شد ؟ فرمود : چون کلماتی که ارکان بنای اسلام است ، چهار است : سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر .
این ارکان به چهار رنگ : سپید ، زرد ، سبز و سرخ است که به تدریج از صفا و خلوص ، به تندگی و تیرگی می رود و به ظلمت و تیرگی نمی رسد .
اول سبحان الله : تنزیه است ( سفید صرف = ذات بی نشان )
دوم و الحمدلله : سپاس خداست به صفات جمال ( زردی، تجلی ذات در خلق )
سوم لا اله الا الله : نفی ماسوی و اثبات حق ( سبزی مبداء نعمت و حیات )
چهارم و الله اکبر : توحید اعظم ، غلبه وحدت و نفی کثرت ( سرخ متناسب غلبه وحدت و محو کثرت و فنای در ذات ) .
توضیح : بیت المعمور آسمان هفتم است و عرش ، علم است و ارکانش ، ملائکه ، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی از اولین و محمد (ص) و علی و حسن و حسین (ع) از آخرین .
( اسرار الصلاة / حضرت استاد سمندری )
بر شمع رخت جانا، عالم همه پروانه سرگشته و حیرانت هر عاقل و دیوانه
از غیر تو بگسستند صاحب نظران دل را آن کس که تو را بشناخت شد از همه بیگانه
گفتند و نیوشیدند بس قصه ولی ای دل جز عشق و حدیث یار باشد همه افسانه
حق رخت آن یکتا آن شاهد بی همتا از کوثر عشقم بخش، ساقی دو سه پیمانه
گر ظل همای عشق افتد به سرت ای دل بی شک که نوازندت با افسر شاهانه
بشناس مقام خود ای طائر لاهوتی در قلزم امکانی تو گوهر یکدانه
در خانه تن گنجی است از هر دو جهان بهتر خواهی که عیان گردد ویرانه کن این خانه
ز اغیار مبرا کن دل را و مصفا کن دل کعبه ی جانان است ای دوست، نه بتخانه
گر ذبح عظیم ای دل، خواهی به منا آری باید که فدا سازی جان در ره جانانه
خواهی که خلیل آسا آتش شودت گلشن؟ بشکن بت نفس ای جان، با همت مردانه
در گلشن امکانی سیمرغ وجود ای دل تا چند چو جغدانی پابند به ویرانه؟
اندیشه ی آب و خاک تا چند به سر داری؟ گر مرد رهی بگذار این بازی طفلانه
از لعل لبت ناصح، زیبا گهری سفتی چون تو نزند هرکس بر زلف سخن شانه
صاحب تفسیر المیزان ، علامه طباطبایی در موعظه ای ارزشمند می فرمایند :
کسی که می خواهد اهل معرفت شود باید معاشرتش را مخصوصا با اهل غفلت کم کند و فرش هر مجلسی نباشد و از معاشرت های بی فایده و بی مغز تا می تواند اجتناب نماید و طوری نشود که با همه و در هر مجلسی حاضر شود . همچنین برای کسی که می خواهد اهل معرفت شود لازم است که در خوردن حتی حلال ، میانه رو باشد ؛ بلکه تا گرسنه نشده سر سفره حاضر نشود و تا اشتها دارد دست از غذا بردارد ؛ و از لحاظ خواب و سخن گفتن نیز باید حد اعتدال را مراعات نماید .
جدال عقل و عشق
By Ashoora.ir & Blog Skin