در رابطه با فلسفه آفرینش شیطان گفته اند: شیطان، وسیله و عاملى است در آزمایش و امتحان انسان توسط خداوند که با خواستهها و دعوتهاى او به سمت شر و پلیدى هویت و واقعیت هر فردى آشکار مىشود. از سوى دیگر، در رابطه با فلسفه آفرینش شیطان باید گفت: شیطان به مثابه سگ درگاه الهى است که فقط وظیفه دارد آشنایان کوى حق را راه داده و از ورود نااهلان و غریبهها جلوگیرى کند. به تعبیرى از ورود آنهایى که لیاقت زیارت و همنشینى خداوند متعال را ندارند جلوگیرى کند. شیطان خود اعتراف کرده که بر افراد خالص نمیتواند نفوذ کند لذا در قرآن کریم از شیطان چنین نقل شده است: (فبعزتک لاغوینّهم اجمعین ـ الا عبادک منهم المخلصین) یعنی به عزت تو سوگند میخورم که البته همه را گمراه میکنم جز بندگان پاک شده و خالص شدة تو را . از این آیه به خوبی معلوم میشود که از راه کسب اخلاص انسان میتواند به شیطان غلبه کند لذا عارف بزرگ حضرت امام خمینی نیز در این باره میگوید: شیطان سگ درگاه خداست اگر کسی با خدا آشنا باشد به او عوعو نکند و او را اذیت نکند، سگ در خانه ، آشنایان صاحبخانه را دنبال نکند . شیطان نمى گذارد کسى که آشنایى با صاحبخانه ندارد وارد خانه شود . پس ، اگر دیدى شیطان با تو سر و کار دارد، بدان کارهایت از روى اخلاص نیست و براى حق تعالى نیست .
همانطور که در روایت آمده شیطان سگ خدا است (رجوع کنید به بحار الانوار، ج 70، ص 242، الباب 54، حدیث 10 )، پروردگار عالم آن را خلق و تربیت کرد که به موقع به دشمنان خدا حمله کند. مانند سگى که صاحبش آن را تربیت مى کند که به موقع به دشمن حمله کند. اموال و ثروت صاحبش را از گزند غارت گران حفظ نماید و دشمنان را از در خانه او براند و دور کند.آرى ، خداوند متعال شیطان را آفرید تا هر کس از زیر فرمانش خارج شود، شیطان همچون سگ تعلیمى او را برباید و به زیر فرمان خود ببرد. از همین رو است که هر کس از ولایت الهى و حزب خدا بیرون رود بى شک داخل در ولایت کفر و شیطان و حزب او شده در قرآن کریم هم ، فقط از این دو حزب نام برده شده است .وقتى بنده اى بر گناه اصرار ورزد خداوند ولایت خود را از او بر مى دارد، سپس آن بنده اسیر دست شیطان گردیده و در ضلالت و گمراهى فرو مى رود. از این رو در قرآن کریم آمده :فیضل الله من یشاء و یهدى من یشاء و هو العزیز الحکیم .((آنگاه خداوند هر کس را بخواهد به ضلالت وا مى گذارد و هر کس را بخواهد به مقام هدایت مى رساند و او خداى مقتدر و داناست .)امام صادق علیه السلام می فرمایند:
فکن مَعَهُ کَالغَریبِ مَعَ کَلبِ الرّاعی، یَفزَعُ اِلی صاحِبِهِ فی صَرفِهِ عَنهُ.
پس باید که باشید شما با شیطان ، همچون بودن شخص با سگ چوبان. یعنی: چنانکه غریب از سگ راعی، خلاصی ندارد مگر به التجا بردن با راعی که صاحب کلب است . تو نیز از دست شیطان و فریب وی خلاصی نداری ، مگر به التجا بردن و استغاثه کردن به صاحب او، که جناب عزّت است. تا او«عزّ شأنه» تو را به لطف خود از چنگ وی خلاصی دهد.
وَکَذلِکَ اِذا اَتاکَ الشَّیطانُ مُوَسوِساً لِیُضِلَّکَ عَن سَبیلِ اَلحَقِّ وَ یُنسِیکَ ذِکرَ اللّهِ، فَاستَعِد مِنهُ بِرَّبِّکَ وَرَبِّهِ؛ فَاِنَّهُ یُؤیِّدُ اَلحَقِّ عَلَی اَلباطِل ، وَیَنصُرُ اَلمُظلوم.
یعنی: هر گاه میل می کند شیطان به جانب تو ، تا تو را گمراه کند و از راه حقّ بیرون برد ، پس استعاذه کن و پناه بر به خدای خود و او، و هر گاه پناه به خدای بردی و به او ملتجی شدی ، حضرت او قوّت می دهد حقّ را بر باطل ، و نصرت می دهد مظلوم را بر ظالم.
وَلَن تَقدِرُ عَلَی هذا وَمَعرِفَةِ اِتیانِهِ، وَمَذاهِبِ وَسوَسَتِهِ، اِلاّ بِدَوامِ اَلمراقَبَةِ، وَاِلاستِقامَةِ عَلَی بِساطِ الخِدمَةِ، وَهَیبَةِ المُطَّلِّعِ ، وَکَثرَةِ الذِّکرِ.
یعنی : قادر نیستی تو و توانائی نداری بر خلاصی از فریب شیطان و نجات یافتن از راههای فریب و وسوسه او ، مگر به آنکه همیشه مراقب حال خود باشی و هرگز از فکر او غافل نباشی و خوف و خشیّت را شعار خود کنی و درآشکار و نهان به یاد او باشی و به او استغاثه کنی.
مولانا چه خوش می فرماید:
ملک ، ملک اوست فرمان ، آن اوست
کمترین سگ بر در، آن شیطان اوست
پس سگ شیطان که حق هستش کند
اندر او صد فکرت و حیلت تند
بر در کهف الوهیت چو سگ
ذره ذره امر جو بر جسته رگ
این اعوذ آن است که از لطف اى خدا
بانگ برزن بر سگت ره برگشا
تا بیایم بر در خرگاه تو
حاجتى خواهم ز جود و جاه تو