ابعاد امامت انسان
منبع: کتاب سیره پیامبران در قرآن- آیت الله جوادی آملی
قرآن کریم که سراسر نور است، برای انسان ها بیان کرد که انسان چگونه امام می و پس از امامت وظیفه او چیست و خدا نسبت به او چه می کند؟
قرآن کریم می گوید: تنها کسانی به مقام امامت می رسند که هم در عقل نظری یعنی فهم معارف، کامل باشند، هم در عقل عملی یعنی در اراده و نیت و گرنه به مقام امامت نمی رسند و مهم ترین ویژگی مقام امامت صبر و یقین است. یقین کمال عقل نظری است و صبر کمال عقل عملی، که پیامبران از آن بهره مند بودند.
انسان های سالک صالح بر اثر صبر و یقین به مقام امامت می رسند: «و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون». صبر ملکه ی فاضله ی عقل عملی است و یقین ملکه ی فاضله ی عقل نظری. کسی که در بعد علم و عمل کامل باشد به مقام امامت می رسد. صبر از نظر روایات به حریت بر می گردد. انسان آزاده صابر است و همه فضایل به صبر بر می گردد، چون صبر اقسامی دارد: صبر بر طاعت، صبر هنگام مصیبت و صبر از معصیت. کسی که در اطاعت کوتاهی کرد یا دستش به گناه دراز شد یا در مصیبت جزع کرد، صابر نیست و به مقام منیع امامت نمی رسد و هم چنین کسی که در معارف الهی اهل شهود و اهل یقین نبود، به مقام امامت نمی رسد.
امام کسی است که در مسائل علمی به یقین و در مسایل عملی به فضیلت صبر رسیده باشد و اگر کسی به مقام شامخ امامت رسید، سمت و وظیفه ی ملکوتی او هدایت به امر است، هرجا خدا ائمه را می ستاید و معرفی می کند، می فرماید که کار آنها یعنی هدایت همانا همراه امر ماست: «و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا».
«یهدون» مطلق نیست. اگر «یهدون» مطلق بود شامل تبلیغ، ارشاد، دعوت و موعظه می شد، اما چون در کنار آن قید «بامرنا» است، معلوم می شود که منظور از آن هدایت خاص است. «امر» چنان که گذشت، به جنبه ی ملکوت هر شیء بر می گردد. امام کسی است که در صحابت امر ملکوتی هدایت باطن انسان ها را به عهده دارد و این هدایت باطن است، نه هدایت ظاهر. تبلیغ، نبوت و رسالت و بیان احکام برای مردم، ارائه طریق است. ولی امامت ایصال به مطلوب است. کسی که می رود و عده ای را به دنبال می برد امام است و آن که دستور می دهد که بروید، مبلغ است و ممکن است کسی هم نبی باشد و هم امام مانند ابراهیم خلیل.
از ذیل آیه ی مبارکه ی «و اذا ابتلی ابراهیم ربه» دو تلازم استفاده می شود: یک تلازم وجودی و دیگری تلازم عدمی. تلازم وجودی است است که فرمود: «و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما» یعنی چون خدای سبحان آن حضرت را با حقایقی آزمود و وی با توفیق الهی از عهده ی آن حقایق برآمد، خداوند او را امام کرد. این تلازم وجودی بین امامت و پیروزمندانه از عهده ی امتحانات بدر آمدن است. اما مفهومش تلازم عدمی است که اگر کسی مورد آزمایش های دشوار الهی قرار نگرفت، و یا اگر مورد آزمایش های صعب قرار گرفت، ولی درست از عهده ی امتحانات برنیامد، هرگز به مقام شامخ امامت نمی رسد. پس امام کسی است که از عهده ی امتحان های الهی بدر آید و اگر کسی در امتحانات پیروز نشد، هرگز امام نخواهد شد.
کسی که نیازمند به هدایت است، تا مهتدی نگردد امام نخواهد بود. کسی که محتاج به هدایت غیر نیست و به طور مستقیم از خدای سبحان فیض دریافت می کند، می تواند امام باشد. پس امام نه تنها معصوم است، بلکه محتاج غیر هم نیست. ارتباط مستقیمی که امامان معصوم با خدای سبحان دارند باعث شده است که آنها مهتدی به نفس و هادی دیگران باشند.