منبع کتاب شریف نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور
تالیف حضرت علامه حسن زاده آملی
شایسته است که برخى از اصطلاحات متوغلین در توحید و ارباب ذوق و عرفان و اهل ایمان و ایقان را براى زیادت بصیرت دیگران و آشنایى آنان عنوان کنیم:
انسان مرد کامل است نه صورت انسانیه، و در حدیث قدسى آمده است: «الانسان سرى و أنا سره».
پیر مغان امیرالمؤ منین على (علیه السلام) است.
بزم مجلس خاص اهل حق است.
تجلى نور مکاشفه است که بر دل عارف سالک متجلى شود.
ترسا و ترسابچه مرد روحانى که از صفات ذمیمه نفس پاک است.
خرابات مقام فنا و خراباتى اهل فنا را گویند.
خال کنایه از وحدت ذات مطلقه است.
خط عبارت از ظهور تعلق ارواح به اجسام است.
خمار و باده فروش پیران کامل و مرشدان واصل را گویند.
دیر مغان کنایه از مجلس عرفا و اولیاست.
رند اشاره به اولیاء و عرفا است که وجود ایشان از غبار کدورات بشریت صافى و پاک گشته است.
ساقى کنایه از فیاض مطلق است، و در بعضى مواضع مراد از ساقى کوثر است.
ساغر و صراحى مراد دل عارف است و آن را خمخانه و میخانه و میکده نیز گویند.
شاهد کنایه از معشوق است.
شراب کنایه از سکر محبت و جذبه حق است.
عشق کنایه از مقام ولایت مطلقه علویات عارفى است.
غمزه و کنار و بوسه کنایه از فیوضات و جذبات قلبى است.
قلندر کنایه از صاحب مقام اطلاق است حتى از قید اطلاق.
کلیسا و کنشت کنایه از عالم معنى و شهود است.
مشاهده و مکاشفه و محاضره حضور قلب انسانست.
توضیح آن که در عبارات سلاک الى الله تعالى نظماً و نثراً کلماتى از قبیل وجود و موجود و واجب الوجود بذاته و تجلى و عشق و عاشق و معشوق و ساقى و جام و شراب و خمر و سکر و اشباه و نظائر آنها دیده مى شود که دسته اى از آنها را مأخذ قرآنى و روائى است، و دسته دیگر بر اصطلاحات خاص این فریق است، همچنانکه ادیب و فقیه و اصولى و متکلم و محدث و قارى و غیرهم را اصطلاحاتى است و این اصطلاحات محض قراردادى هر طایفه راست که بر آن اصطلاح نه آیتى دارند و نه روایتى و نه لزومى به داشتن آنست...