بانو مجتهده امین از جمله بانوانی است که مراحل تحصیل دروس علمی حوزوی را تا درجه اجتهاد پیگیری کرد. توجه بانو امین به درس به گونهای بود که در زندگینامه خود نوشتهاش چنین آورده است: «تقریبا از 9 سالگی عشق خواندن و نوشتن در من پیدا شده بود. همبازیهایم به من ایراد میگرفتند که چرا تو نمیآیی بازی کنی. ولی من عشقم فقط درس بود».
استاد وی آیتالله حاج میرسیدعلی نجفآبادی میگوید: «روزی که شنیدم فرزند ایشان فوت کرده، فکر کردم خانم دیگر درس را تعطیل خواهد کرد ولی برعکس، دو روز بعد دیدم خدمتکار ایشان به سراغ من آمد و از من خواست که برای تدریس به منزل ایشان بروم و من از این علاقه او به تحصیل سخت حیرت کردم و وقتی رفتم با کمال تعجب او را آمادهتر از همیشه دیدم.»
بانو مجتهده امین موفق به گرفتن اجازه اجتهاد و نقل روایت از «آیتالله حائری یزدی» موسس حوزه علمیه قم، «آیتالله آقا محمدرضا نجفی»، «آیتالله سیدمحمدکاظم شیرازی» و «آیتالله اصطهباناتی» شد. او خود نیز به «آیتالله مرعشینجفی»، «زهیرالحسون» و «بانو علویههمایونی» اجازه نقل روایت داد. سیده نصرت بیگم امین در سال ???? شمسی در اصفهان متولد شد. طبیعی بود که شرایط آن زمان (اواخر قاجاریه و ابتدای پهلوی) اجازه تحصیل را به دختران نمیداد اما وضعیت خوب مالی و فرهنگی خانواده نصرت بیگم باعث شد، مادرش در چهارسالگی وی را برای آموزش قرآن به مکتب بفرستد. پس از آن نیز به دلیل علاقه شخصی امین و عدم ممانعت خانواده، دروس حوزوی را آغاز کرد و ادامه داد. وی تحصیل حوزوی را نزد استادانی چون شیخ ابوالقاسم زفرهای معروف به حاج آخوند (از اساتید معروف اخلاق بود که به زهد شناخته میشد)، حسین نظامالدین کچویی، سیدابوالقاسم دهکردی(از شاگردان شیخ زینالعابدین مازندرانی و حاج میرزاحسین نوری)، میرزا علی آقا شیرازی (از شاگردان درس آیات عظام شیخالشریعه اصفهانی، آقا سیدمحمد کاظم یزدی و آخوند خراسانی)، میرسیدعلی نجفآبادی و شیخ مرتضی مظاهری فراگرفت.(3)
بانو امین توجهش را صرفا به فقه و اصول محدود نکرد. او تحت تأثیر اساتید خود به عرفان، حکمت و فلسفه اسلامی نیز روی آورد. از دیدگاه آیتالله جوادی آملی«این بانو با حرکت جوهری عمر کرد، یعنی کوشید از درون متحول شود.»(4) او در این زمینه مورد توجه عالمانی چون علامه طباطبایی بود.
مرحوم علامه جعفری نیز درباره بانو امین میگوید: «با توجه به آثار قلمی که از خانم امین در دسترس ما قرار گرفته است، به طور قطع میتوان ایشان را یکی از علمای برجسته عالم تشیع معرفی نمود و روش علمی ایشان هم کاملا قابل مقایسه با سایر دانشمندان بوده، بلکه با نظر به مقامات عالیه روحی که ایشان [به درک آن] موفق شدهاند، باید ایشان را از گروه و نخبهای از دانشمندان به شمار آورد.» وصایای اخلاقی متعددی از وی به جای مانده است: «اول چیزی که بایستی متذکر شویم و در اطراف آن کنجکاوی نماییم این است که آیا ما کی هستیم و از کجا آمدهایم؟ خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجا نشو و نما میکند و به کجا بازگشت مینماید. زیرا کسی که خود را شناخت؛ البته مبدا و منتها و خط سیر و نقطه قرارگاه وجود خود را هم میشناسد و میداند که در نردبان ترقی و تکامل حائز چه مقام و مرتبهای گشته و در چه پلهای از درجات و مراتب صعود به سوی حق تعالی سیر مینماید.» بانو امین به فرهنگسازی در عرصه عمومی توجه خاصی داشت. بر همین اساس بود که به مقابله با موافقان بیحجابی در سالهای پیش از انقلاب پرداخت. نوشتههای او در باب دفاع از پوشش دینی با عنوان «یک بانوی ایرانی» منتشر میشد. علاوه بر حضور در صحنه فکری، وی در سال 1344 با سرمایه شخصیاش دبیرستان مکتب فاطمه(س) را در اصفهان تاسیس کرد تا زمینه تحصیل دختران در محیطى سالم را فراهم کند. توجه این بانوی مجتهد ایرانی به حضور زنان در جامعه در محیطی عاری از فساد البته در بزنگاههای تاریخی مانند کشف حجاب نیز نمایان است. دغدغه فکری وی در این زمینه، موجب نگارش کتاب روش خوشبختی شد. وی در این کتاب متذکر میشود: «همانگونه که اگر عضوی از اعضای بدن به بیماری مبتلا شود، سایر اعضا سالم نمیمانند، اگر زنان یک جامعه ـ که از ارکان آن هستند ـ فاسد شوند، جامعهای را به فساد میکشند، بهخصوص اگر فساد یا گناهشان علنی باشد.» بانو امین در خرداد 1362 شمسی مصادف با رمضان 1403 قمری درگذشت. مرقد وی در تکیه امینالتجار واقع در تخت فولاد اصفهان است. پینوشتها: 1- کیهان فرهنگی- ش 106/ ص 19 2- رساله توضیح المسائل آیتالله العظمی سیستانی-مساله2 3- فصلنامه بانوان شیعه/ شماره 1/ بانو نصرت بیگم امین/ نویسنده: طیبه چراغی 4- کیهان فرهنگی-شمار 106