• وبلاگ : علم و عرفان
  • يادداشت : تاريخ علم نجوم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    گفتم به چشم از عقب گلرخان مرو

    نشنيد و رفت - عاقبت از گريه كور شد.................

    خدا به بنده گفت : بنده من يازده رکعت نماز شب بخوان .
    بنده به خدا مي گه :خدايا آخه من ...خسته ام نمي تونم .
    خدا :عيبي ندارد. دو رکعت نماز «شفع» و يک رکعت نماز «وتر» بخوان .

    بنده : خدايا حال ندارم. برايم مشکله نيمه شب بيدارشم .
    خدا :بنده من قبل از خواب اين سه رکعت رو بخوان .
    بنده : خدايا سه رکعت زياده.
    خدا: بنده من فقط يک رکعت نماز «وتر» بخوان.
    بنده: خدايا امروز خيلي خسته ام راه ديگه اي نداره ؟
    خدا: بنده من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان فقط بگو: يا الله
    بنده: خدايا من توي رختخوابم.اگر بلند شم خواب از سرم مي پره.
    خدا: بنده من همان جا که دراز کشيده اي بگو يا الله
    بنده: خدايا هوا سرده من نمي تونم دستام رو از زير پتو بيرون بيارم سردم ميشه.
    خدا: پس توي دلت بگو يا الله .ما نماز شب برات حساب مي کنيم .
    *بنده اعتنا نمي کنه ومي خوابه .
    خدا به ملائکه مي گه: ملائکه من ببينيد من چقدر ساده گرفتم اما او خوابيد...چيزي به اذان صبح
    نمانده . بنده من رو بيدار کنيد .دلم برايش تنگ شده امشب با من حرف نزده .
    ملائکه به خدا مي گن: خداوندا او رو بيدار کرديم .اما او باز خوابيد .
    خدا به ملائکه مي گه: ملائکه من در گوشش بگيد خداوند منتظر توست .شايد بيدار شود.
    ملائکه: پروردگارا بازهم بيدار نمي شه.
    * اذان صبح را مي گويند .
    اين بار خدا خودش به بنده مي گه: بنده ي من هنگام اذان هم بيدار نشدي. نزديک طلوع خورشيداست . بيدار شو وبا من حرف بزن .نگذار نماز صبحت قضا شود .
    *خورشيد از مشرق طلوع کرد .
    ملائکه به خدا مي گن :خداوندا نمي‌خواهي با او قهر کني ؟
    خداوند به ملائکه مي گه: او که جز من کسي را ندارد .شايد توبه کند ....
    ببينيم خدا چقدر به ما مشتاقه ما با اينکه به او محتاجيم .....